ارسال به دیگران پرینت

معنا بخشیدن به زندگی | معرفی روزانه کتاب

معرفی و دانلود کتاب بیروت 75 | روایت پنج مسافر

کتاب بیروت 75 روایتگر زندگی پنج شخصیت است که برای معنا بخشیدن به زندگی خود و در پی تحقق امیال و آرزوهایشان راهی بیروت شده‌اند. اما بیروت در ماه‌های پیش از جنگ داخلی قرار دارد و وضعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی و فساد سیاسی مانع بزرگی بر سر راه شخصیت‌های داستان قرار می‌دهد. غاده السمان جایگاه زن را در جامعه‌ی سنتی عرب نشان می‌دهد و به قهقهرا رفتنِ امید و آرزوی جوانان را در این سرزمین تصویر می‌کند.

معرفی و دانلود کتاب بیروت 75 | روایت پنج مسافر

معرفی کتاب بیروت 75

کتاب بیروت 75 روایتگر زندگی پنج شخصیت است که برای معنا بخشیدن به زندگی خود و در پی تحقق امیال و آرزوهایشان راهی بیروت شده‌اند. اما بیروت در ماه‌های پیش از جنگ داخلی قرار دارد و وضعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی و فساد سیاسی مانع بزرگی بر سر راه شخصیت‌های داستان قرار می‌دهد. غاده السمان جایگاه زن را در جامعه‌ی سنتی عرب نشان می‌دهد و به قهقهرا رفتنِ امید و آرزوی جوانان را در این سرزمین تصویر می‌کند.

درباره‌ی کتاب بیروت 75

رمان بیروت 75 (Beirut 75) روایتگر ماجرای سرزمینی است که در آن امید و آرزوی شخصیت‌ها نقش بر آب می‌شود. پنج نفر در جست‌وجوی آزادی، امنیت، شکوفایی و خوش‌بختی راهی بیروتی می‌شوند که در آستانه‌ی جنگ داخلی قرار دارد و قرار نیست هیچ‌یک از خواسته‌های مردمی را که به آنجا پناه می‌آورند، برآورده سازد. یکی از این پنج نفر یاسمینه است؛ زنی که از دمشق به بیروت آمده و در انتظار زندگیِ آزادانه‌ای است که در آن به عشق برسد و نیازهای تنانه‌اش را پاسخ گوید، اما به‌زودی متوجه می‌شود که این یک خیال خام است و بیروت شهری است که در آن چنین زنی را فاحشه خطاب می‌کنند. حالا او با پل‌هایی که پشت سرش خراب کرده و راهی که در مقابلش مسدود شده، چه باید بکند؟ سرنوشت چنین قهرمانی جز یک فاجعه‌ی تمام‌عیار چه می‌تواند باشد؟!

غاده السمان (Ghada al-Samman)، نویسنده‌ی اثر حاضر، برای تحصیل راهی بیروت شد و همانجا ازدواج کرد و سال‌های جنگ داخلی بیروت را، که شروع آن سال 1975 بود، در آنجا می‌زیست. اما کتاب بیروت 75 پیش از آغاز جنگ نگاشته شده و منتقدان آن را نوعی پیشگویی می‌پندارند. شاید این پیش‌بینی به این سبب باشد که در جوامع مختلف پیش از شروع یک طوفان، نشانه‌های آن پدیدار می‌شود. غاده السمان نیز که در جامعه‌ی آن زمان زنی پیشرو و تحصیل‌کرده بوده و با مجموعه داستان‌هایش شهرتی نسبی داشته، بی‌شک نسبت به این تغییرات سیاسی و اجتماعی آگاهی پیدا کرده و توانسته جنگ داخلی لبنان را پیش‌بینی کند. او در کتاب بیروت 75 این شهر را در یکى از بزنگاه‌هاى تاریخ معاصر لبنان و خاورمیانه نشان مى‌دهد؛ جنگ خانمان‌براندازی که پانزده سال آتش به خرمن این کشور می‌اندازد. تمرکز این رمان بر ماه‌های پیش از آغاز جنگ است؛ زمانی که شرایط اقتصادی و سیاسی در تنگنایی قرار دارد که هر آن تصور می‌شود کشور را به نابودی بکشاند. نویسنده در چندین جاى رمان از به‌خون‌کشیده‌شدن بیروت در آینده‌اى نزدیک خبر مى‌دهد.

رمان بیروت 75 پنج شخصیت محوری را نشان می‌دهد که در راه تلاش برای رسیدن به رویاهایشان، سرخورده و نگون‌بخت می‌گردند. یاسمینه و فرح که با دستان خالی برای پول و ثروت تلاش می‌کنند، با واقعیت تلخ این شهر رودررو می‌شوند و خود را ناکام می‌یابند. یاسمینه با نادیده گرفتن وضعیت زنان در جامعه‌ی بیروت -که آن‌ها را به دیده‌ی زن اثیری یا لکاته می‌نگرند- با مردی ثروتمند وارد رابطه می‌شود، اما این همان نقطه‌ای است که او به کام نابودی کشانده می‌شود.

کتاب بیروت 75 به‌طورکلی چالش‌های انسان مدرن را در جامعه‌ای که میان سنت و مدرنیته معلق مانده است، نشان می‌دهد. غاده السمان زنان داستانش را با دقت و ریزبینی زیادی خلق کرده. او آن‌ها را علیه سنت‌های حاکم نمی‌شوراند؛ بلکه به سمت تغییری آگاهانه و آهسته سوق می‌دهد و در مقابل، دیوار سترگ مردسالاری را نیز بنا می‌کند.

این رمان عربی توسط سمیه آقاجانی به فارسی برگردانده شده و از سوی نشر ماهی به بازار کتاب عرضه شده است.

کتاب بیروت 75 برای چه کسانی مناسب است؟

دوست‌داران ادبیات عرب و داستان‌های اجتماعی و جنگی از این اثر لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب بیروت 75 می‌خوانیم

آفتاب و نوازش‌هایش تن یاسمینه را بیدار کرد. خروش خیزاب‌ها بود و بوى نمک. قایق در دل دریا مى‌لرزید. نخستین بار بود که مزه‌ى آن نوشیدنى را مى‌چشید. آسمان بى‌کرانِ آبى خشنودى و آرامش مى‌باراند. انگار لحظه‌هاى کشف تن او را جشن مى‌گرفت. آفتاب بود و احساسى تکان‌دهنده و درنده که سراپاى یاسمینه را در بر مى‌گرفت. نخستین بار بود که زیر آفتاب سراپا برهنه مى‌شد.

(تا به حال فقط در گرمابه چنین بوده‌ام. همیشه پیش از بیرون‌آمدن از گرمابه و لابه‌لاى بخارى انبوه و نورى بى‌رمق رخت‌هایم را به تن مى‌کردم. آهان! آن روزها در خانه‌اى در دمشق همه را وانهادم. آن روز همه‌ى پنجره‌ها را بستیم. همه‌ى پرده‌ها را کشیدیم. همه‌ى چراغ‌ها را خاموش کردیم. همه‌ى درها را هم قفل کردیم. اما صداهایشان از دل تاریکى مى‌تراوید و، رقصان بر دیوار، گناهى را هشدار مى‌داد که مى‌رفت رخ دهد. فریادهاى آن‌ها و فریادهاى مادرم از تنم بیرون مى‌زد، انگار تسخیرم کرده بودند. واژه‌هایشان عقرب‌هایى بودند که سرتاسر تنم را مى‌پوشاندند و نیشم مى‌زدند. پندهایشان موجوداتى اسطوره‌اى بودند که همچون کرم‌هاى گورستان در تاریکىِ بالاى سرم مى‌لولیدند. مرا مى‌خوردند و اشتیاقم را خاموش مى‌کردند. تا دست به من زد، همه‌ى صداها یکباره جیغ کشیدند. شاید او هم صداها را شنید. درماند. نتوانست بر من دست یابد. از خانه بیرون زدم. دیگر ندیدمش. دیگر هم آن کار را نکردم.) آفتاب است. آفتاب.

تن یکدست سفیدش را به آفتاب مى‌سپارد. آفتاب رازناک سپتامبر، که حتى از پشت ابر نیز گزنده است، یاسمینه را وا مى‌دارد صداهایشان را از سینه بتاراند. روزنه‌هاى تن‌اش را از کرم‌ها و عقرب‌ها مى‌پالاید. اینک او، چون یاسمنى دمشقى، تابان است، گل‌انداخته و پاک.

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه