مهرداد خدیر در ادامه یادداشت خود نوشت: هر چند سفر هیأتی از جانب مجلس به منطقه کار خوبی است زیرا «شنیدن کی بود مانند دیدن» و باید رفت و از نزدیک دید و شدت گرما را هم چشید تا جایی که یکی از این سه پس از یک ساعت تاب نیاورده و از حال رفته اما چند نکته را هم به این بهانه میتوان یادآور شد:
۱. هر سه نماینده از تهرانند. اینکه چرا نمایندۀ اهواز یا شهرهای دیگر خوزستان در این هیأت نبودهاند جای سؤال دارد؛ مگر اینکه مأموریت ویژه نداشتهاند و خودشان رفتهاند.
۲. دو نفر عضو کمیسیون اصل نودند و دیگری عضو کمیسیون آموزش. آیا کارگران ایران با ۱۰ میلیون شاغل و افراد مرتبط و تحت تکفل، نباید در مجلس کمیسیون و فراکسیون داشته باشند؟ شاید به خاطر حضور مستمر علیرضا محجوب دبیرکل خانۀ کارگر در ادوار گذشته هیچگاه به این صرافت نیفتادند یا میگفتند «در خانه اگر کس است یک حرف بس است»!
۳. دکتر احمد نادری عضو جامعهشناس گروه در گفتوگو با اخبار تلویزیون با لحنی پر از احساس گفت: «صدای مرا از اهواز میشنوید، من صدای کارگران هستم!» اینکه خواست کارگران را منتقل کنند البته خوب است. لحن احساسیشان هم قابل احترام بود. اما «صدای کارگران» کسی است که از جانب آنان و در ساز و کاری مشخص و شفاف برگزیده شده باشد. کما اینکه به صرف بازدید یک هیأت مجلس از زندان اوین و نقل برخی خواستها آن نماینده نمیتواند بگوید «من صدای زندانیان هستم!»
۴. آقای نادری دربارۀ خواستهای کارگران گفت: «دو خواست مشخص دارند؛ اولی پرداخت حقوق معوقه است و دوم، بازگرداندن شرکت به دولت یا سپردن آن به بخش خصوصی که اهلیت داشته باشد چون ریشۀ مشکلات را خصوصیسازی غیرتخصصی میدانند». در اخبار دیگر اما آمده بود که کارگران، خواست سومی هم دارند و آن به رسمیت شناختن تشکل کارگری است و گفتوگو با نمایندگان این تشکل که طبعا شامل تحت پیگرد قرار نگرفتن به سبب فعالیت صنفی هم میشود. این نماینده اما هیچ اشارهای به این خواست ثالث نکرد.
۵. همین نماینده البته چند مرتبه از لفظ «اعتصاب ۵۴ روزه» استفاده کرد و از ادبیات اصولگرایانه و امنیتی نمایندگان دیگر فاصله گرفت که احتمالا ناشی از صبغه و سابقۀ دانشگاهی اوست. احتمالا اگر برنامه مستقیم نبود این بخش حذف میشد چون معمولا نگاه مثبت به این لفظ یعنی «اعتصاب» وجود ندارد. یکی از دلایل مخالفت با تشکیل سندیکاها نیز همین است چون سندیکاهای کارگری از حق اعتصاب برای قبولاندن خواستهای خود به کارفرمایان استفاده میکنند.
۶. موضوع کارگران نیشکر هفت تپه میتواند نمونهای برای نوع مواجهه مجلس تماماصولگرا با بحرانها باشد. چه تصمیمی میگیرند؟ دولت را موظف میکنند پس بگیرد؟ از بودجۀ نهادهای غیرمولد میزنند و به هفت تپه اختصاص میدهند؟
۷. آقای احمد نادری جامعهشناس است و جا دارد به صورت تخصصی به بحث توسعه نیشکر در خوزستان و کاهش نقش محلیها بپردازند و اینکه چه شد که جمعیت کشاورز و صاحب زمین به کارگر تبدیل شدند یا از شهرهای دیگر به این منطقه آمدند.
نکته پایانی البته اینکه اصل سفرهایی از این دست اقدامی مفید است؛ فارغ از هر نتیجهای که حاصل شود. چون مجال پرداختن به اخبار مربوطه را برای رسانهها فراهم میسازد و فشار کمتری به کارگران وارد میشود و از این رهگذار چه بسا گشایشی صورت پذیرد.
دیدگاه تان را بنویسید