محمدمهدی فتورهچی، جامعه شناس و مدرس دانشگاه در یادداشتی به تحلیل نقش مردم و رسانهها در قتلهای ناموسی پرداخت.
بار دیگر سر تیتر اغلب رسانههای داخلی و فارسیزبان خارجی و شبکههای اجتماعی با خبر و تحلیل قتلی ناموسی و نوپدید سیاهه شد. خبری تلخ و تأسفآور که فهم ابعاد و چگونگی وقوع آن، هر انسان متعهد و مسئولی را آزار میدهد.
با تکرار قتلهای ناموسی ازایندست ازجمله زعفران، نازنین، هوژان، زبیده، نازنین، سارا، هاجر، و رومینای نوجوان در گوشه و کنار این سرزمین پهناور و هزارقوم و قبیله که همواره بر تاریخ پرشکوه و غنای فرهنگیاش افتخار کرده است این بار زنگ خطر تهدید سلامت خانواده با صدای بلندتری به گوش میرسد؛ تهدیدی که امروزه در سایه گسترش ابزارهای هوشمند و فناوریهای نوین ارتباطی و بهویژه شبکههای اجتماعی، فقدان سواد رسانهای و تربیتی و نبود یا ضعف قوانین حقوقی بیش از هر زمان دیگر کیان خانواده و کودکان و نوجوانان ما را تهدید میکند.
بیش از ۱۲ سال از پیشنهاد لایحه حمایت از حقوق کودک و نوجوان میگذرد؛ لایحهای که در این سالها بین مجلس و شورای نگهبان، متولیان قانونگذاری کشور درآمد و شدی تأملبرانگیز است تا شاید ماده ۹ آن که ناظر بر مجازات والدین سهلانگار است به تائید و تصویب آن شورا برسد؛ بلکه تااندازهای در عدم تکرار فجایعی چون قتل دختر نوجوان و معصومی چون رومینا در جوامع سنتی بهویژه قومی و عشیرهای بازدارنده باشد.
علاوه بر اهمالی که در این سالها از سوی نهادهای قانونگذار کشور در جامعه سنتی و ناموسپرست و بشدت متعصب صورت گرفته است حتماً هر یک از ما شهروندان ناظر و اغلب تحلیلگر و بهویژه فعالان مدنی در قتلهای مرموز و عجیبی ازایندست تااندازهای سهیم هستیم، قتلهایی که لزوم تجدیدنظر در ساختارهای معیوب اجتماعی و فرهنگی و قانونی جامعهمان را با صدای بلند فریاد میزند؛ قتلهایی که حتماً با پیگیری و مشارکت آگاهانه و مسئولانه شهروندان بهویژه فعالان و حقوقدانان و نیز حامیان حقوق کودکان و نوجوانان و افزایش آگاهی والدین و مربیان پرورشی میتوانست به وقوع نپیوندد، تا زبانها و قلمهایی چند روزی در این وانفسای سلامت و امنیت به این مهمِ از یاد برده شده نپردازند. موضوع و سوژهای که سالهاست دستمایه محققان، روزنامهنگاران، فعالان حقوق بشر و معدودهنرمندان دغدغهمند به انها و روایتهای مختلف ازجمله ساخت فیلم «عروس آتش» خسرو سینایی شده است و در این میان هنوز هستند آثار ظاهراً بدبینانه و سیاه نما کننده فرهنگ جامعه (و یحتمل با پیامیهای کمترآموزشی) همچون «خانه پدری» کیانوش عیاری که هنوز اجازه اکران نگرفته است. کارگردانی که خبر قتل جانسوز رومینا را امروزه به کنایه، شایعه میشمارد، شاید متولیان فرهنگ کشور پیامش را دریابند!
وقوع چنین فجایع غمبار و ناگواری بار دیگر تلنگرمان میزند که قلم نوازان به جای تهییج و تحریک احساسات و عواطف افکار عمومی بیشتر در پی تحریک حس مسئولیت اجتماعی مردم باشند تا لوایح خاک گرفتهای از سوی قانونگذاران زودتر به تصویب رسد و جامعه و متولیان تعلیم و تربیت، ردای قانون مداری به تن کنند؛ تا فقها و علمای دینی برای پاسخگویی به برخی مسائل چالشبرانگیز امروز خانوادهها به فقه جواهری و پویا روی آورند؛ تا مربیان و معلمان پرورشی در عصر اطلاعات و جامعه شبکهای آموزههای تربیتی، بهویژه مهارتهای سواد رسانهای را از کودکی در نهادهای آموزشی و پرورشی نهادینه کنند؛ تا محاکم قضایی و دادستان و نیروی انتظامی به درخواست دختران بیپناه و درخطر مام میهن وقعی نهند و به گاه نیاز، سرپناه و دادرس شان باشند و تا آن زمان که مادران و پدران این سرزمین دریابند که در جامعه متکثر و متحول در حال گذار و بحرانزده رسانهای و شبکهای شده، هر گرگ پیر وسواس گر خناس و افسونگری میتواند در پوست میشی، دل و دین دخترکان معصوم هویت جوی خانوادههای گرم و سنتیمان را در هر گوشهای از این خاک غریب برباید و سرنوشت محتوم و فاجعهآمیزی را برای آنان رقم زند.
دیدگاه تان را بنویسید