شرق- پس از زمینلرزه 48 دقیقه بامداد جمعه 19 اردیبهشت 1399 دماوند، سؤال مهمی در افکار عمومی مطرح شد و آن این بود که آیا زلزله مهم دیگری در راه است؟ آیا همین زلزله با بزرگای 4.9، زلزله اصلی بوده و دیگر زلزله مهمی رخ نخواهد داد؟ آیا آمدن پسلرزههای متعدد، نشانه خوبی است و بیانگر پایانیافتن این رخداد است و نشان از عدم احتمال رخداد زلزله بزرگتر دارد؟ پاسخهای مسئولان سازمانهای مربوطه به مدیریت بحران از دو نوع بود؛ یکی آنکه زلزله بامداد جمعه، لرزه اصلی بوده و قرار نیست اتفاق مهمتری -زلزله بزرگتری- رخ دهد و دوم آنکه زلزله یادشده، یادآور لرزهخیزی تهران است و اگر در تهران زلزله شدیدی رخ دهد بسیار مخرب خواهد بود و گستره خسارتها بسیار وسیع و تلفات و خسارتهای مالی بیشمار برآورد میشود. میزان تغییر شکلهای لرزهزا در گسلهای جنوب البرز و منطقه شمال تهران به نحوی است که نشان میدهد بعد از زلزله 1830 میلادی دماوند در روی بخش مرکزی گسل مشا در 190 سال اخیر در شعاع 50کیلومتری مرکز تهران کنونی، زلزله مهمی رخ نداده است. بررسیهای نگارنده نشان میدهد دوره بازگشت یک زمینلرزه با بزرگای 7 روی بخش شرقی گسل مشا، حدود هر 1300 سال یک اتفاق است و با رخداد زمینلرزه اخیر دماوند احتمال رخداد یک زمینلرزه 7 در یک تا 10 سال آینده حدود سه درصد افزایش یافته و این افزایش برای بازه یک تا 10 سال آینده برای یک زمینلرزه با بزرگای حدود شش تا چهار درصد است. ولی در همین برآوردها، گرفتاری مهم کمبود اطلاعات بهویژه درباره تعداد و اندازه زلزلههای کوچک -پسلرزههای زلزله 19 اردیبهشت- است. ضمن آنکه قطعه گسل مرکزی مشا (در منطقه لواسانات و شمیرانات که از شهر ییلاقی میگون میگذرد) در مجاورت قطعه شرقی (دماوند) قرار گرفته یا نبود لرزهای وجود دارد. به آن معنا که این بخش از گسل به احتمال حداقل در 190 سال اخیر قفل شده و میتوان انتظار داشت که با تحریک زمینلرزه دماوند فشاری حدود 300 تا 500 کیلوپاسکال را با تغییرات تنش به قطعه مرکزی وارد کرده است و احتمالا در دهه پیشرو بتوان انتظار داشت که این قطعات زمینلرزه شدید و اصلی از خود نشان دهند. به این نکته توجه کنید: حدود دو سال و پنج ماه قبل، زمینلرزه 29 آذر 96 ملارد با بزرگای 5 رخ داد و وضعیتی شبیه وضع هراس و وحشت مردم در ساعات و دقایق اولیه روز 19 اردیبهشت 99 را در تهران شاهد بودیم. وضع هراس و وحشت عمومی از زلزله اخیر دماوند هم بیشتر بود؛ چراکه کانون زلزله ملارد در میانه مسیر تهران و کرج رخ داد و طبیعتا در محدوده اثر کانون آن زمینلرزه جمعیتی بیشتر از زلزله 19/2/99 زندگی میکردند (حدود 20 میلیون نفر) آیا بعد از آن زمینلرزه 29/9/96 اقداماتی بخردانه انجام شد؟ اگر به روزهای اول بعد از زلزله 29/9/1396 ملارد در غرب تهران برگردیم، خواهیم دید همین توجه همگانی به مسئله زلزله و بهویژه زلزله تهران به وجود آمد، ولی مسئله مهمتر، آن بود که وقتی دانشمندان برای پایش وضع زلزله تهران درخواستهایی برای ساماندهی وضع شبکههای لرزهنگاری و شتابنگاری تهران و جنوب البرز مطرح کردند، حداکثر تا یک هفته بعد از زلزله ملارد صدایشان در رسانهها شنیده شد و بعد از یک هفته صداهای اینچنینی به فراموشی سپرده شد. لازم میبینم که با مروری بر پژوهشهایی که در 20 سال اخیر روی لرزهخیزی منطقه تهران داشتهام، تلاش کنم توضیح دهم که مشکل مطالعات ما چیست.
بخشهای اول پژوهش نگارنده، مطالعه تحلیل و پهنهبندی خطر زلزله در گستره تهران در پژوهشگاه زلزله در سالهای 1379 تا 1383 در قالب یک پروژه پژوهشی بود. بخش دوم مطالعه شبیهسازی جنبش شدید زمین در گستره تهران بود که در سالهای 1384 و 1385 در یک پروژه پژوهشی دیگر به انجام رسید. بخش بعدی مطالعات نگارنده، روی مطالعه وضع آتشفشان دماوند و لرزهخیزی این سامانه آتشفشانی و بررسی احتمال انفجار قله دماوند بر اساس دادههای ژئوفیزیکی و اثر احتمالی آن بر گسلهای پیرامونی آن ازجمله گسلهای شمال تهران و گسل مشا بود که در پروژه پژوهشی دیگری در سالهای 1386 تا 1388 به انجام رسید. سپس انجام بررسیهای پیشیابی احتمالی خطر زلزله و تهیه نقشههای لرزش زمین و همچنین تحلیل خردلرزههای محدوده تهران بر اساس اولین دادههایی که از شبکه محلی لرزهنگاری تهران در سالهای 1375 تا 1388 به دست آمده بود، در پروژهای مستقل و به موازات در سالهای 1388 تا 1392 انجام شد. طراحی یک سامانه هشدار سریع زلزله نیز برای محدوده تهران زیر نظر نگارنده در سالهای 1393 تا 1397 انجام شده است. در سالهای 1396 تاکنون نیز بررسی وضع لرزهخیزی منطقه تهران بر اساس دادههایی که در شبکههای محلی ثبت میشود، برای پیشیابی و پیشبینی احتمالی خطر زمینلرزه و همچنین بررسی اثر تغییرات محیطی مانند خشکسالی و فرونشست زمین روی تحریک گسلهای فعال محدوده تهران زیر نظر نگارنده در دست بررسی است. در تمام این مراحل، آخرین دستاوردهای علمی و متدولوژیهای علمی استفادهشده که در کشورهای پیشرفته مورد استفاده است و همیشه و در 20 سال گذشته مشکل بزرگ مطالعات ما کمبودن دادههای دقیق، نبود حمایت پژوهشی در سطح کلان ملی و سختبودن همکاریهای بینالمللی در مطالعات زلزلهشناسی بوده است. تقریبا تمام این پژوهشها بدون دریافت پژوهانه ویژه انجام شده و پژوهشگر با دریافت حقوق معمول خود مشغول انجام چنین مطالعاتی بوده است. چهبسا حمایت بیشتر و دریافت پژوهانه و کمکهای مالی و دسترسی بیشتر به دادههای دقیق و امکان یافتن در تجهیز شبکه لرزهنگاری، به دستاوردهایی دقیقتر، بهتر و کاملتر منجر میشد. اکنون بعد از زلزله 19 اردیبهشت 99 دماوند، امید دارم روند معمول فراموشی رخداد بعد از چند روز تکرار نشود و وارد مرحله جدیدی از تلاش برای انجام مطالعه دقیق شویم.
* استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله
دیدگاه تان را بنویسید