[شهروند] وقتی امدادگران هلالاحمر به آنجا رسیدند، کار از کار گذشته بود. همه آن چهار کارگر جانشان را از دست داده بودند. شدت برخورد آسانسور به زمین بهحدی بود که اجساد رحیم و اسماعیل بیرون از کابین آسانسور روی نخالههای ساختمانی پرتاب شده بود. آنها دو برادر بودند که چندسال بود با هم کار ساختمانی انجام میدادند. کمی آن طرفتر پیکر رضا میان تل سیمان و ماسه قرار داشت. او ضربه محکمی به سرش خورده بود. این جوان بیستوپنج ساله از بچگی کنار برادر بزرگترش گچکاری را شروع کرد، حالا دو سالی میشد که برای خودش کار میکرد. اما دلخراشترین صحنه این سقوط مرگبار جان باختن احسان روی کابین آسانسور بود. پیکر بیجان او روی همان کابینی که با اضافه بار از طبقه هفتم به پایین سقوط کرد، قرار داشت. ظاهرا این نوجوان چهارده ساله در لحظه حادثه روی کابین بود تا آسانسور را جابهجا کند.
نیروهای هلالاحمرکاری به جز جابهجایی اجساد و تحویل آنها به عوامل اورژانس نداشتند. ظاهرا آنها چند دقیقه بعد از تماس تلفنی آتشنشانی خودشان را به محل حادثه رسانده بودند. اما امدادگران هلال هم مانند سایر نیروهای امدادی نتواستند برای این چهار نفر کاری انجام دهند. آنطور که یکی از شاهدان به «شهروند» میگوید نیروهای آتشنشانی صوفیان نخستین نیرویهای امدادی بودند که از طریق تماس مردمی در جریان این حادثه قرار گرفتند. همزمان با اعزام آتشنشان به محل از امدادگران هلالاحمر هم درخواست کمک شد. نیروهای انتظامی و پلیس همراه با عوامل اورژانس به ساختمان بلندمرتبه و نیمهکارهای که در دل شهر صوفیان است، اعزام شدند. آنطور که او میگوید صدای مهیبی اهالی محل را از حادثه باخبر کرد و تا وقتی موضوع به آتشنشانی اعلام شد و امدادگران به محل حادثه رسیدند، فقط چند دقیقه فاصله بود، اما این سرعتعمل هم کمکی نکرد. به گفته ناصر نوری، فرمانده عملیات نیروهای هلالاحمر هر چهار حادثهدیده در دم جانشان را از دست داده بودند. او که همراه با چند امدادگر دیگر چند ساعتی را در محل حادثه حضور داشت، به «شهروند» میگوید: «کابین آسانسور از طبقه هفتم به پایین سقوط کرده بود. ظاهرا سه نفر از این کارگران همراه با حجم زیادی نخاله ساختمانی داخل کابین حضور داشتند و نوجوانی حدود چهارده ساله هم روی کابین بود که همگی آنها پس از برخورد با زمین جانشان را از دست دادند.» مراد از کارگرانی که در همین ساختمان حضور داشت، میگوید علت این حادثه بار بیش از حد بود: «سیم بکسل به دلیل بار زیاد پاره شد، ضمن اینکه این آسانسور بهطور کامل راهاندازی و موارد ایمنی آن به درستی رعایت نشده بود.» ظاهرا علت حضور احسان همان کمسنوسالترین قربانی این حادثه روی کابین آسانسور هم به همین راهاندازینشدن کامل مربوط بود. مراد دراینباره میگوید: «این بالابر تازه به این کارگاه ساختمانی آورده شده بود، به همین دلیل هم نمراتور داخل کابین آن نصب نشده بود، در این شرایط تنها راه استفاده از بالابر دکمههایی است که بالای کابین تعبیه شده است. این هم وظیفه احسان بود که با جثه کوچکترش روی کابین باشد.»
من بارها به او گفتم که این کار خطرناک است، دنبال کار دیگری باش. اما حرف به گوشش نرفت؛ کار ساختمانی را خیلی دوستداشت آخر هم جانش را روی همین کار داد. اینها را پدر احسان به «شهروند» میگوید. پدر داغداری که خودش را در مرگ پسرش مقصر میداند: «از نداری پسرم مجبور بود کار کند. خانه خرجی میخواهد و درآمد من به تنهایی کفاف نمیداند. احسان از وقتی دست چپ و راستش را شناخت، وردست من بود و با من کار میکرد. من کارگر ساختمان هستم، اصلا این کار را از من یاد گرفت.» اما پدر خودش از خطرات این کار آگاه بود، او استادان خبرهای را دیده بود که با یک لحظه غفلت یا جانشان را از دست دادند یا تا آخر عمر خانهنشین شدند، همین امر باعث شد تا بارها از احسان بخواهد این شغل را رها کند: «همیشه نگرانش بودم، آخر هم این کار پسرم را از من گرفت. تقصیر من است که احسان الان نفس نمیکشد.» وقتی صحبتهایش به اینجا رسید، گریه امانش نداد. اما این پدر داغدار در لابهلای صحبتهایش گفت که از صاحب آن ساختمان و شرکت نصبکننده آسانسور شکایت میکند.
اینکه در بروز این حادثه دقیقا چه کسانی مقصر بودند، هنوز به درستی مشخص نیست، اما به گفته مقامات انتظامی صوفیان بررسیهای لازم برای روشنشدن علت دقیق این حادثه در دست انجام است.
دیدگاه تان را بنویسید