ماهشهر، شهری با نیزارهایی که سه ماه و نیم قبل، نظارهگر تلخی کام مردمی بود که به اعتراض نشسته بودند، حالا به نظر میرسد آرام گرفته است، بااینحال بهواسطه سانحهای هوایی در فرودگاه، باز هم نام آن بر سر زبانها افتاد. قرار بازدید از یک مجتمع پتروشیمی، ما را رهسپار شهری کرد که به نظر میرسید کمی از بوی آمونیاک و دودهای غلیظ ناشی از بدسوزی کورهها، فاصله گرفته و روی آرامش به خود گرفته و چون سنجاقی بر گردن ماهشهر، رخنمایی میکند. بااینحال چند حادثه این آرامش را از رخ شهر میزدود و التهاب این شهر را از پس پرده بیرون میکشید و به رخ مینشاند.
از یک طرف، انتشار ویدئوهایی که خبر میداد هواپیمای بویینگ MD83 شرکت هواپیمایی کاسپین از باند فرودگاه ماهشهر خارج شده و در ابتدای بلوار اصلی ماهشهر به بندر امام خمینی (ره) متوقف شده، چتر دلهره را بر مسافران پرواز بعدی با مقصد ماهشهر، گسترانده بود و تأخیر بیش از دوساعته همین شرکت هواپیمایی در نوبت عصر هم بر این نگرانی میافزود. فضای سنگین و رعب ایجادشده داخل هواپیما پس از مدتی که تیکآف به آرامی انجام شد، کمکم فروکش کرد. پس از فرود، در راه محل اقامت خبرنگاران، راننده ون، راه را به میانه شهر میبرد. میگوید بلوار اصلی را بستهاند. نیمههای همان شب البته، لاشه هواپیما از اتوبان خارج میشود. با وجود اینکه به نظر میرسد این حادثه هم ختم به خیر شده، اما هنوز اخباری که قبل از پرواز به گوش رسیده بود، مانند نوارهای فیلمی که تند تند، میچرخند و صحنه بعدی را رونمایی میکنند، در ذهنم میچرخید.
تجمع کارگران پتروشیمی اروند هلدینگ خلیج فارس
خبر تجمع کارگران در پتروشیمی اروند، نخستین خبری بود که به نظر میرسید قرار است به درازا بکشد. این را یکی از محلیها وقتی به ماهشهر رسیدم گفت. میگفت با اینکه این واحد پتروشیمی، گردش مالی بالایی دارد، اما کارگرانش از آن بینصیباند. بههمیندلیل اعتراضهایمان حالاحالاها تمام نمیشود. ماجرا از این قرار بود که کارگران واحد تعمیرات پتروشیمی اروند (واقع در منطقه ویژه پتروشیمی ماهشهر) که تعداد آنان حدود 800 نفر اعلام شده بود، به نحوه اجرای طرح طبقهبندی مشاغل در این شرکت و همچنین کسر چندین قسط وام و بیمه تکمیلی بهصورت یکجا معترض و چند روزی دست از کار کشیده بودند. بااینحال روابط عمومی این شرکت اعلام کرده بود که در صورتحساب ارسالی پیمانکار ۹ قسط وام و بیمه عقبافتاده درج شده بود که برای جلوگیری از فشار مالی بر کارگران، فقط دو قسط از حقوق آنها کسر شد؛ اما مسئله آن است که کارگران فقط مسئلهشان اقساط وام نیست و فشارهای مالی مداوم، خلقشان را تنگ کرده است.
تیراندازی به سمت اتوبوس کارکنان پتروشیمی ماهشهر
این تنها خبر این روزهای ماهشهر نیست؛ اتوبوس حامل کارکنان پتروشیمی تندگویان در جاده اهواز به ماهشهر یکشنبه هفته قبل، مورد حمله افراد مسلح قرار گرفته بود. در جریان این حمله با یک اسلحه شکاری، چند گلوله به سمت سرویس کارکنان شلیک شد. این خبر در حالی در رسانهها انعکاس یافته بود که رانندگان سرویسهای حملونقل پتروشیمی هم چند روزی در تجمع به سر میبردند. محسن بیرانوند، فرماندار بندر ماهشهر، دراینباره توضیح داده بود که تیراندازی به سمت اتوبوس حامل کارکنان پتروشیمی تندگویان توسط یک راکب موتورسوار، موضوع امنیتی نیست و تنها به نشانه اعتراض به نرخ کرایهها و نحوه پرداختی به رانندگان رخ داده است.
2 روی یک سکه
با اینکه فعلا هوای ماهشهر، خوب است و بوی نرگس همهجا پیچیده، اما یکی از محلیها میگوید: «خوشموقع آمدهاید. هوا که گرم شد، نمیتوانید نفس هم بکشید. همهجا بوی آمونیاک میدهد».در جاده منتهی به خورهایی که کارخانهها در آنجا قرار گرفته، بهخوبی میتوان منظره توسعه و انحطاط را در کنار هم دید. این البته سرنوشت یک سرزمین نفتی است که هرجا دست میگذارد، طبیعت و هوا را با خود میبلعد. هرچه به محل استقرار مجتمعهای پتروشیمی نزدیکتر میشویم، تصویر پررنگتری از روغن ماسیده بر خور، زیر نور آفتاب میدرخشد؛ درخششی که البته بیش از آنکه دلپذیری خلیج فارس را به رخ بکشد، منظرهای مشمئزکننده ایجاد کرده است.بااینحال بازدید از کارخانه تولید مواد اولیه ساخت بطری و همینطور تولید نخ باکیفیت برای نساجی، روی دیگر این سکه را نشان میداد. توسعهای که با اشتغالزایی در منطقه، میتواند بخشی از بیکاری حاکم بر منطقه را خنثی کند.شهر در آستانه تعطیلات آخر هفته، به تعطیلی فرو رفته، اما هنوز هم کارگران با پلاکاردهایی در دست روبهروی پتروشیمی اروند ایستادهاند. تعدادشان کم شده، اما یکی از آنها میگوید: «از هفته بعد دوباره شروع میکنیم».
نه هوا داریم، نه نان
به مردم شهر که نگاه میکنید، سرخوردگی بهوضوح در چهرهشان دیده میشود. ترس از آیندهای که نه نانشان را تأمین میکند و نه هوا را به آنها بازمیگرداند.
زمزمههایشان به عربی است وقتی نمیخواهند همکلامشان باشی، اما فشار زندگی آنقدر بالاست که توان مقاومت را از آنها گرفته. یکی از محلیها به «شرق» میگوید: «عجیب است که پیمانکاران هم رحمی ندارند. وقتی از شرکت، پولشان را میگیرند با فاصلهای چندروزه و آنهم نه آن میزانی که توافق کردهاند، به کارگران میپردازند». میخندد و با طعنه میگوید: «بعد میگویند آرام بگیر».
یک کارگر دیگر پتروشیمی ادامه میدهد: «هیچگونه امکانات درست و درمانی نداریم. هوا که نداریم، هوا شرجی که میشود، دود است و تنگی نفس. ماهی هم که از آب میگیریم، جیوه دارد و سرطانزاست. هوا را گرفتید، نان هم گرفتید، لااقل یک بیمارستان سوختگی بزنید».اشارهاش به بیمارستان سوانح سوختگی است که در منطقه ویژه ماهشهر وجود ندارد و اگر کسی بین پتروشیمیهای پیوسته فرورفته در خورهای خلیج فارس، دچار سانحه شود، باید راهی اهواز شود.نکته آنجاست که وزارت نفت هم تلاش میکند بخشی از نامتوازنی توسعه در منطقه را جبران کند، اما باز هم هر کار میکند، شبیه به درجازدن است. دیروز صبح بر سردر شهر بیلبوردی نصب شد که خبر میداد بزرگترین تصفیهخانه پساب صنعتی در سطح وزارت نفت قرار است در پتروشیمی بندر امام خمینی(ره) احداث شود. خبری که گواه بر پسابهایی داشت که بهجای تسویه در تصفیهخانهها، راهی خلیج فارس میشود و همین چند وقت پیش، تعطیلی چند واحد پتروشیمی و بازداشت یکی از مجتمعهای پتروشیمی را به دنبال داشت.
سنجاق درد بر گردن ماهشهر
غم نان، غم آب، درد نداشتن هوایی پاک و نبود غذایی که مهمترین خوراک مردم محلی است از ترس سرطان، درد بیکاری در کنار توسعهای نیمهتمام و نامتقارن، همه و همه سنجاقی است بر گردن ماهشهر؛ ماهشهری که همین سه ماه پیشدردی جانکاه را تجربه کرده بود.
سفر که به پایان میرسد، به این فکر میکنم که چگونه قرار است این توسعه نامتوازن روزی ایران را رها و جای خود را با توسعه اقتصادی سازگار با طبیعت عوض کند؛ روزی که البته هنوز به نظر میرسد بسیار دور از دسترس است.
دیدگاه تان را بنویسید