پیام محبی، دامپزشک و رئیس بیمارستان دامپزشکی تهران: تولههای سزارینی زیاد عمر نمیکنند چون از شیر مادر محروم میمانند. نمیتوان نسبت به زنده ماندن توله سوم هم چندان امیدوار بود.
وی دی ادامه توضیح داد: من اطلاعاتی ندارم که در حال حاضر چه امکاناتی در زیستگاه توران وجود دارد و کم و کاستیها چیست اما میدانم که در ابتدا دلبر و کوشکی را سالها در پردیسان نگهداری کردند، کسی هم عنوان نمیکرد که فضای پردیسان،وسط تهران، با آن همه آلودگی صوتی و نور و مشکلات مناسب برای جفتگیری نیست.
توله یوزپلنگ دوم هم صبح امروز مرد، حالا «ایران» مانده و یک توله دیگر. البته ایرانی که احتمالا بخاطر محاسبات غلط انسانی نتوانست برای تولههایش مادری کند.
پروژه احیای یوزپلنگ ایرانی که در فاز لقاح طبیعی در پارک ملی توران دنبال میشد، فروردین امسال با خبر مهمی روبهرو شد. ایران، یوزپلنگ ماده باردار شد. 11 اردیبهشت نیز خبر تولد سه توله منتشر شد تا همه رسانهها و حتی شبکههای اجتماعی پر شود از خبرهای خوب و در ادامه عکسها و فیلمهایی که پربازدید میشدند.
این خوشحالیها دوام زیادی نیاورد، سه روز بعد خبر مرگ یکی از تولهها و در پی آن اخباری درباره بیتوجهی ایران به تولهها ، اشتباه در تشخیص جنسیت تولهها که در ابتدا ماده معرفی شده بودند و خصوصا حرف و حدیثها درباره اشتباه در انتخاب سزارین برای تولد آنها، همه شادیها را به ناامیدی تبدیل کرد.
هرچند معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرد ایران ماده یوز باروری است و حداقل تا ۵ سال آینده توان باروری و تولید مثل دارد و حتی گفت: آنچه اهمیت دارد این است که به جمعیت یوزهای در اسارت کشور اضافه شده و ما می توانیم ژن این گونه را حفظ کنیم و در زایمانهای بعدی شاهد تولههای ماده باشیم.
- بیشتر بخوانید:
- واکنش عجیب و حیرتانگیز یوز پلنگ در مقابل یک دختربچه!+ویدئو
اما خبر امروز و مرگ توله دوم این امیدواریها را به حداقل رساند. درباره این موضوع با پیام محبی، دامپزشک و رئیس بیمارستان دامپزشکی تهران گفتوگو کردهایم.
نگرانی از سرنوشت سومین توله «ایران»/ پروژه احیای یوزپلنگ ایرانی شکست خورد؟
توله یوزپلنگ دوم هم تلف شد، با ادامه این روند پروژه احیای یوزپلنگ ایرانی را باید شکست خورده فرض کنیم؟
من اعتقادی به شکست این پروژه ندارم،چون اصولا چنین پروژههایی پر از آزمون و خطاست، به نظرم مساله مهمتر این است که ما از این آزمون و خطاها درس نمیگیریم و این باعث میشود نتوان به آینده امیدوار بود.
چه درسی باید گرفته شود؟
یک موضوع ساده این است که اطلاعات زیادی درباره ایران در بیمارستان ما بود، درحالی که در پروسه بارداری می شد از این اطلاعات استفاده کرد اما هیچکس سراغ این اطلاعات نیامد.
یا اینکه از دلایل مهم مرگ این تولهها زایمان سزارین است. جزئیات زیادی درباره اینکه چطور تصمیم گرفته شد ایران زایمان سزارین داشته باشد،نداریم اما این موضوع کاملا روشن است که وقتی روند طبیعی زایمان به هر دلیلی مختل میشود، حیوان بچهها را پس میزند و در نهایت نمیتوان امیدی به زنده مانده بچهها داشت.
یعنی مرگ تولهها غیرقابل پیشبینی نبود؟
نه نبود، تولههای سزارینی زیاد عمر نمیکنند چون از شیر مادر محروم میمانند. شیر مادر دارای پروتئین و مواد ایمنی لازم برای حفظ سلامت تولههاست، وقتی مادر به بچهها شیر نمیدهد، ایمنی بدن آنها کاهش پیدا میکنند و سلامتشان به خطر میافتد.
مساله این است که نزدیکی مادر به توله، لیسیدن آنها و شیر خوردن از پستان مادر باعث میشود فرایند تنفس و گوارش و سیستم ایمنی تولهها شکل بگیرد.
پس انتخاب سزارین برای تولد تولهها اشتباه بود؟
ببینید من اطلاعات شفافی ندارم که چرا این روش انتخاب شد اما عوارض چنین تولدی کاملا گویاست و بر همین اساس نمیتوان نسبت به زنده ماندن توله سوم هم چندان امیدوار بود.
پروژه احیای یوزپلنگ چه اشتباهات دیگری داشته است؟
من اطلاعاتی ندارم که در حال حاضر چه امکاناتی در زیستگاه توران وجود دارد و کم و کاستیها چیست اما میدانم که در ابتدا دلبر و کوشکی را سالها در پردیسان نگهداری کردند، کسی هم عنوان نمیکرد که فضای پردیسان،وسط تهران، با آن همه آلودگی صوتی و نور و مشکلات مناسب برای جفتگیری نیست. بعدها با همکاری ما و پیشنهاد، دکتر منتظمی، مدیرکل وقت حیاتوحش سازمان محیطزیست کوشکی و دلبر به منطقه توران منتقل شدند.
مساله دیگری که اطلاع دارم این است که مدیرکل حیاتوحش استان سمنان که در تغییرات سازمان،از سمت خود برکنار شده، دیگر دسترسی به سایت نگهداری یوزپلنگها نداشت، این یعنی ما به کار گروهی اعتقادی نداریم و به راحتی کسانی که تجربه و سابقه دارند، حذف میکنیم و فقط شرایط خودمان را میبینیم نه شرایط کاری که به سپرده شده.
نتیجه این اقدامات میشود همین اتفاقات و خبرهایی که میشنویم.
دیدگاه تان را بنویسید