پس از پایان جنگ جهانی اول کشورهای پیروز در جنگ زمینهساز شکلگیری بزرگترین سازمان بینالمللی آن زمان بنام "جامعه ملل" شدند اما این سازمان با نداشتن حق برتری قدرتهای بزرگ و خروج گام به گام قدرتها رو به زوال رفت تا اینکه درسهای شکست جامعه ملل سبب گشت تا پس از جنگ جهانی دوم سازمانی تشکیل شود که قدرتهای بزرگ و تاثیر گذار در آن از وضعیت بهتری برخوردار باشند تا حضور خود را در سازمان ملل حفظ کنند؛ بنابراین نهاد "شورای امنیت" به عنوان یکی از ارکان "سازمان ملل متحد" بعنوان ضامن صلح و امنیت جهان و با دادن "حق وتو" به 5 قدرت بزرگ و تاثیرگذار آن زمان بعنوان مهم ترین رکن سازمان ملل متحد شکل گرفت.
در طول جنگ سرد و ساختار دوقطبی، نظام بینالملل در مورد اختلافات موجود سیاسی، دو ابرقدرت اتحاد جماهیرشوروی و ایالات متحده آمریکا بطور متعدد علیه منافع یکدیگر و تامین هرچه بیشتر منافع بلوک زیرمجموعه خویش از حق وتو استفاده کردند.
با فروپاشی شوروی و شکل گیری روسیه فعلی، بازهم حق وتو استفاده شد اما این بار دست بالاتر از آن آمریکا و متحدانش بوده است.
این روزها اتفاقاتی در شورای امنیت درحال رخ دادنست که اگر نگوییم بیسابقه که بسیار کمسابقه است.
رایگیری در مورد "تمدید تحریم تسلیحاتی ایران" در شورای امنیت و قرار گرفتن تنها جمهوری "دومینیکن" در کنار ایالات متحده آمریکا بسیاری از ناظران را شگفت زده ساخت؛ حال با بکارگیری "مکانیسم ماشه" توسط آمریکا علیه ایران بار دیگر تمام متحدان و منتقدان آمریکا درون شورای امنیت اعلام کردند که از این فعالسازی و برگشت تحریمهای شورای امنیت در مورد ایران پیروی نمیکنند.
کمتر موردی را سراغ داریم که بریتانیا بعنوان متحد استراتژیک آمریکا در رای حقوقی درون شورای امنیت همراه با آمریکا نبوده باشد چیزی که در دو اتفاق اخیر درون شورای امنیت در مورد ایران رخ داده است.
اتفاقی که سازوکار شورای امنیت را نیز با یک چالش حقوقی تاریخی روبرو ساخته است.
از یکسو تیم سیاسی "دونالد ترامپ" در پی آنند که یکجانبه تحریمهای تسلیحاتی و قطعنامههای پیشابرجام شورای امنیت علیه ایران را بازگردانند و از سوی دیگر سازوکار توافق تاریخی "برجام" همانی که با قطعنامه 2231 شورای امنیت استحکام حقوقی یافت اجازه نمیدهد که عضو خارج شده برجام بطور یکجانبه تحریمها را باز گرداند.
بواقع چه عاملی این تعارض را سبب گردیده است.
پاسخ به این سوال در اهمیت توافق مهم برجام نهفته است توافقی که تمام تندروها از آمریکا و اسراییل گرفته تا سعودی و حتی اپوزیسیون بیرونی و حتی دلواپسان داخلی با آن زاویه و مشکل اساسی دارند.
با وجود اینکه برخی ناظران سیاسی پس از حدود دوسال و اندی از خروج ترامپ از برجام دائما از نابودی و مرگ همیشگی برجام سخن رانده و میرانند لیکن این اتفاق هنوز رخ نداده و برجام در حوزه حقوقی و سیاسی همچنان جان لازم را دارد.
برنامه جامع اقدام مشترک در واقع توافقی برگرفته از نگاه چندجانبه گرایانه و با پشتوانه حقوقی شورای امنیت میباشد و تا اعلام خروج نهایی کشوری که بخاطر آن این توافق شکل گرفت یعنی ایران، فروریزی کامل آن دشوار مینماید؛ چراکه تاکنون جایگزین بهتری برای برجام نه از سوی آمریکا بعنوان کشور خروج کرده و نه تروییکای اروپایی و نه چین و روسیه پیشنهاد نشده است و ایران هم تاکنون تمام درخواستهای جدید دولت ترامپ برای توافقی جایگزین را رد نموده است.
از سوی دیگر برجام از اهمیت استراتژیک بیشتری برای اروپا نسبت به آمریکا برخوردار است چرا که اروپا در مورد ایران نگرانی امنیتی بیشتری دارد و نگران است در صورت فقدان برجام ایران بسمت هستهای شدن نهایی پیش رود و از نظر نظامی مخاطرات امنیتی جدی برای اروپا ایجاد کند.
مخاطرات امنیتی که زمانی "یوشکا فیشر" وزیر خارجه اسبق آلمان اعلام کرد که اروپا حاضر است یک زمستان بلرزد اما ایران به سلاح هستهای دسترسی پیدا نکند؛ هر چند ایران همواره ادعای تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای را رد کرده و اعلام کرده داشتن سلاح هستهای جایی در دکترین نظامی و دفاعی کشور ندارد.
در نهایت باید یادآورشد تا زمانیکه ایران همچنان از برجام بطور رسمی خارج نشده باشد اروپا و چین و روسیه نیز در برجام خواهند ماند و به تبع آن برجام اگرچه از نظر اقتصادی پایان یافته تلقی میگردد اما همچنان از نظر حقوقی و سیاسی کار خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید