۵۵آنلاین :
« تا روزی که زنان و دختران بتوانند رها از ترس ، خشونت و نا امنی زندگی کنند، جهان نمی تواند به برابری و عدالت خود افتخار کند»
هفته گذشته ، آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل در سخنرانی خود به مناسبت روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان ، با بیان این جمله به سادگی یادآور شد جهان - دست کم- برای زنان، جای امن و عادلانه ای نیست. شاید به همین دلیل است که کنشگرایی 16 روزه ( از 25 نوامبر تا 11 دسامبر) سازمان ملل برای پایان دادن به خشونت علیه زنان و رسیدن به برابری جنسیتی همچنان ادامه دارد. امسال نیز همچون سال های گذشته ، زنان و مردان در سراسر دنیا نارنجی پوش می شوند تا به شکل نمادین، صدای قربانیان انواع خشونت و مدافعان حقوق آنان باشند. جهان نارنجی می خواهد آینه رنج های زنانی باشد که در خانه، محل کار و جامعه خشونت می بینند اما صدایشان در هیچ رسانه ای انعکاس پیدا نمی کند. امسال، سازمان ملل با شعار « جهان را نارنجی کنیم» و هشتگ HearMeToo# (صدای مرا نیز بشنو) می خواهد ادامه دهنده راه جنبشی باشد که یک سالگی خود را جشن گرفته است. جنبشی که جهان را از ضرورت مقابله با خشونت جنسی علیه زنان آگاه کرد. خشونت در هر شکل و بر هر جنسیتی ، قبیح و نا پسند است. اما بی تردید خشونت علیه گروه هایی که به دلایل بسیار، همواره از قدرت و فرصت کمتری بهره برده اند، قربانی بی عدالتی و نابرابری بوده اند و دستان کمتری برای یاری شان دراز شده، نکوهیده تر است. زنان، یکی از این گروه ها هستند. آسیب دیدگانی که حالا به یاری آگاهی جهان و به مدد شبکه های اجتماعی و جنبش های مجازی می روند تا صدای همیشه خاموش شده شان را به گوش همه برسانند.
آمارها دردناک است. 35 درصد از زنان کل جهان ( 818 میلیون زن) پس از 15 سالگی ، دست کم یک بار در زندگی خشونت جنسی یا فیزیکی را تجربه کرده اند. 38 درصد از زنانی که به قتل رسیده اند، توسط همسر خود کشته شده اند و تحلیل گران می گویند آمارها بی تردید بیش از این است چرا که بسیاری از زنان خشونت دیده از ترس آبرو یا عامل خشونت، بلایی که بر سرشان آمده را هرگز بازگو نمی کنند!
در میان تمامی انواع خشونت از کلامی ، فیزیکی و جنسی گرفته تا خشونت خانگی و ... ، یکی از انواع خشونت کمتر مورد توجه قرار گرفته اما در سال های اخیر توجه افکار عمومی را جدی تر به خود جلب کرده است. خشونت در محل کار - نوعی از آزار و اذیت که قربانیانش کمتر جرات می کنند آن را گزارش کنند- حالا به مدد جنبش های اجتماعی و پویش های هشتگی به سر خط خبری رسانه های جهان تبدیل شده است.
یک همکار ساکت!
از پس این کار بر نمی ایی!
کمتر کسی می داند حتی به کار بردن این جمله از سوی یک همکار یا کارفرمای مرد، مصداق خشونت جنسی به شمار می رود. اما در واقع چنین است و این جمله ای است که هزاران زن شاغل در جهان احتمالا در دوران کاری آن را شنیده اند. از شنیدن یک لطیفه با محتوای جنسی ، تا سو رفتار و برخورد و آزار و اذیت فیزیکی در محل کار که همگی مصداق خشونت هستند، این روزها به واقعیت جدایی ناپذیر زندگی زنان شاغل تبدیل شده اند. گر چه مردان هم ممکن است در محل کار در معرض خشونت فیزیکی یا آزار روانی قرار بگیرند اما سیستم فرهنگی پدر سالارانه و در نتیجه آن کلیشه های جنسیتی و نابرابری در روابط قدرت سبب می شود زنان بیش از مردان قربانی چنین آزارها و سو رفتارهایی شوند.
یکی از رایج ترین انواع خشونت در محل کار خشونت جنسی است، چه با کلام باشد و چه به صورت آزار و اذیت فیزیکی و آنچه این واقعیت را ترسناک تر می کند آن است که بین 74 تا 75 درصد از زنان متخصص و در رده های بالای مدیریتی چنین خشونتی را تجربه می کنند. این حاصل مطالعه ای است که توسط آژانس اتحادیه اروپا برای حقوق اساسی (FRA) صورت گرفته است. این گزارش می افزاید محیط کاری و مواجهه با موقعیت هایی که خطر بالای اعمال خشونت در آنها وجود دارد، در کنار نبود آگاهی در میان زنان حرفه ای و متخصص زمینه ساز بروز چنین خشونت هایی است. دردناک آنکه این زنان حرفه ای حتی با مصادیق آزار جنسی آشنا نیستند.
خشونت در محل کار معمولا به دو شیوه رخ می دهد. نوع اول آن را « quid pro quo» نامیده اند که در لاتین به معنای « چیزی برای چیز دیگر» است و زمانی رخ می دهد که از یک کارمند خواسته می شود تقاضای جنسی همکار، مدیر یا کارفرمای خود را بپذیرد و اگر این خواسته را رد کند ممکن است به ضرر موقعیت کاری اش تمام شود. زنان بسیاری به دلیل مقاومت در برابر چنین خواسته های غیر اخلاقی حتی کار خود را از دست داده اند. نوع دیگر آزار جنسی را ناشی از فضای کاری خصومت آمیز و غیر دوستانه می دانند که در آن زنان مورد توهین، تحقیر و تهدید قرار می گیرند. با وجود این ، تعداد کمی از زنان جرات می کنند موارد آزار جنسی را گزارش دهند یا درباره آن با کسی سخن بگویند چرا که می ترسند کارشان را از دست بدهند یا خود متهم شناخته شوند. بنا بر گزارش FRA زنانی که خشونت در محل کار را تجربه کرده اند می گویند فرد خاطی یا مدیر بوده یا همکار و حتی یک مشتری اما، تنها چهار درصد از این زنان وقوع خشونت را به کار فرما یا مافوق خود گزارش کرده اند. در بخشی از این گزارش آمده در اسپانیا در سال های 2008 و 2015 ، دو هزار و 500 زن از خشونت در محل کار به مراجع قضایی شکایت کرده اند. در حالی که تنها 49 مرد یعنی فقط دو درصد افراد مهاجم، محاکمه و مجرم شناخته شده اند!
به آسانی می توان دریافت شکاف جنسیتی ( که به گزارش سازمان بین المللی کار، به 23 درصد رسیده) یا آزار مادران ( یعنی سو رفتار با زنان شاغل در دوران بارداری، زایمان یا بیماری) دیگر تنها شاخص های نا برابری در محل کار به شمار نمی روند. خشونت جنسی را نیز باید به این دو اضافه کرد. بدتر آنکه قربانیانش ، ساکت اند!
مصادیق خشونت در محل کار
علاوه بر خشونت جنسی و آزار و اذیت فیزیکی، زنان در محل کار در معرض نوع دیگری از خشونت هستند که آن را « سو رفتار روان شناختی» (Psychological abuse) نیز می نامند. در مواردی از این دست، زنان به طور سیستماتیک مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. آنها را به کارهای پیش پا افتاده و غیر موثر می گمارند؛ کارهایی را که به شغل آنها مربوط نمی شود به آنان ارجاع می دهند؛ برای کار ضرب الاجل های نا ممکن در نظر می گیرند و در نهایت خوشنامی و آبروی زنان را نشانه می روند و سبب انزوای آنان می شوند!
نکته ای که اغلب فراموش می شود آن است که خشونت در محل کار تنها از سوی افراد مافوق یا مدیران ارشد رخ نمی دهد. به طور معمول هر کسی در سلسله مراتب عمودی یا افقی سازمان ، می تواند مرتکب خشونت شود. منبع این خشونت حتی می تواند خارج از سازمان باشد.
وقتی یک مشتری یا مراجعه کننده از یک بانوی کارمند در خواست غیر اخلاقی می کند یا با واژه ها و عبارات تحقیر کننده و جنسیت زده او را خطاب قرار می دهد نیز خشونت جنسی رخ داده است.
در مجموع، هر نوع تحقیر، تهدید، تمسخر، دادن کامنت های موهن یا نا پسند، تهمت و افترا، بی اعتبار کردن فرد از نظر حرفه ای ، ندادن اجازه برای حرف زدن ، تمسخر شیوه راه رفتن ، سخن گفتن یا لباس پوشیدن، تمسخر یا صدمه زدن به وابستگان فرد، کوچک شمردن تلاش ها، کنترل سخت و بیش از حد ساعات کاری و ندادن مرخصی های استحقاقی تنها تعدادی از گستره وسیع رفتارهایی هستند که مصداق خشونت در محل کار به شمار می روند. اما نوع دیگری از خشونت را هم می توان به این فهرست اضافه کرد؛ خشونتی که بسیار آرام و خزنده است و به ندرت درک می شود: « مرد برتر پنداری خرد»! (mircromachismo). به اعتقاد روانشناس آرژانتینی ، لوییز بونینو که این واژه را در آغاز دهه 90 میلادی ابداع و مطرح کرد، این نوع خشونت شامل « نگرش های تفوق و برتربینی بسیار ملایم مردان است ... کنترل یا رفتارهای زیرکانه، موذیانه، تکرار شونده و اغلب نا محسوسی که مردان مرتکب آن می شوند». مثال بارز چنین خشونت هایی که اغلب شکل کلامی دارد عباراتی است مثل: « وقتی می خندی زیباتری!» یا «زن ها بهتر است در خانه بمانند!» به نظر کارشناسان این رفتار مصداق عینی تبعیض علیه زنان است. بنا بر این هنگامی که شرکتی، استخدام مردان در یک سمت خاص را به زنان ترجیح می دهد یا هنگامی که در یک نشست دعوت از زنان را به نفع مردانی که عملکرد یا جایگاه مشابهی دارند نادیده می گیرد، نیز دچار خشونت مرد برتر پنداری خرد شده است.
متاسفانه این شکل از رفتار «عادی» در جامعه مشکلات بزرگ تری می آفریند چرا که ترمز برابری جنسیتی می شود. مجمع جهانی اقتصاد پیش بینی می کند که دست کم 217 سال طول می کشد تا روند کنونی دستیابی به برابری اقتصادی بین زنان و مردان در محل کار، به سر انجام برسد! این پیش بینی غمبار، انعکاسی از پیشرفت کند در برابری اشتغال است چرا که به گزارش این مجمع، در سطح جهان تنها 54 درصد از زنان در سن کار بخش رسمی اقتصاد را تشکیل داده اند. در حالی که مردان با 81 درصد مشارکت، بر بازار کار حکمفرمایی می کنند!
زخم هایی که التیام نمی پذیرند
خشونت و آزار و اذیت - جنسی یا روانی- معمولا در محیط کاری رخ می دهد که روابط نا متوازن در قدرت حاکم است، ساختار و مدیریت نا کار آمد و ضعیف است و فرهنگ شرکتی به روابط بین فردی نادرست یا بیمارگونه الوده شده است. به علاوه، عوامل خارجی دیگری نیز وجود دارد که ممکن است بر فضای کاری تاثیر بگذارد؛ بحران های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی از جمله این عوامل اند.
به هر حال پیامد چنین سو رفتارهایی اغلب زخم های غیر قابل درمانی بر قربانیان باقی می گذارد و سبب افت چشمگیر سلامت روحی و روانی آنان می شود؛ وضعیتی که اغلب نیازمند درمان و بازتوانی توسط متخصصان است. افسردگی، اضطراب ، حملات ترس، اختلال در خواب، سردرد ، اختلالات شناختی مرتبط با تمرکز و حافظه ، احساس آسیب پذیری شدید و دشواری در برقراری ارتباط با دیگران تنها بخشی از پیامدهای نامطلوب خشونت در محل کار هستند که بر عملکرد و بهره وری زنان تاثیر منفی می گذارند. کارشناسان می گویند خشونت در محل کار نه فقط برای کسانی که آن را تجربه می کنند، که حتی بر همکارانی که شاهد یا شنونده آن هستند عوارض نامطلوبی دارد. این خشونت علاوه بر تهدید سلامت جسمی و روحی قربانیان به شیوه های مختلف هزینه زاست. از جمله:
افزایش غیبت از محل کار
افزایش حضور در محل کار در وضعیت نا مناسب روی یا جسمی
افزایش تغییر و جابجایی کارکنان ( بسیاری ناگزیر، کار خود را ترک می کنند)
کاهش بهره وری
کاهش رضایت از کار و افت روحیه کارکنان
بر آوردها در استرالیا نشان داده است در این کشور هزینه های سلامتی ، اجرایی و رفاه اجتماعی خشونت در محل کار، سالانه 7/21 میلیارد دلار برای دولت هزینه دارد. تحلیلگران می گویند اگر برای مقابله با این امر چاره ای اندیشیده نشود هزینه ها تا سال 2044 ، به 323 میلیارد دلار خواهد رسید!
پیشران های خشونت در محل کار
محققان و تحلیلگران بسیاری می کوشند تا علل زمینه ساز، پیشران ها و پیامد های خشونت علیه زنان را شناسایی کنند تا بتوانند برای مقابله با آن راه حلی بیابند. انها می گویند مهم ترین پیشران خشونت علیه زنان « نابرابری جنسیتی» در یک تعریف ساده وضعیتی است که در آن زنان و مردان به طور برابر به قدرت، منابع و فرصت ها دسترسی ندارند و صدا، ایده ها و تلاش های آنان از سوی جامعه به صورت برابر ارزش گذاری نمی شود. کارشناسان می گویند نابرابری جنسیتی در محل کار زمینه ساز اعمال خشونت علیه زنان است. وقتی نابرابری گسترده است، بستر مناسبی برای ظهور پیشران های خشونت علیه زنان فراهم می شود. برخی از این پیشران ها عبارت اند از :
- عادی سازی خشونت علیه زنان. برای مثال ترویج این تفکر که خشونت مردان نسبت به زنان در برخی شرایط موجه است یا مردان ناگزیر نیستند مسوولیت این خشونت را بپذیرند یا برخی انواع خشونت ( مانند ازار جنسی کلامی) چندان اهمیت ندارند.
- کنترل زندگی فردی، روابط کاری و تصمیم گیری زنان، توسط مردان و محدود کردن استقلال آنان. برای مثال رواج این اندیشه که مرد سرپرست خانوار است، و بهتر است زن در خانه بماند و به امور خانوادگی بپردازد.
- نقش ها یا کلیشه های جنسیتی نادرست و سخت درباره ضعف یا زنانگی زنان. این تفکر که زنان برای انجام برخی کارها ضعیف اند یا ویژگی های زنانه آنها بر توانمندی هایشان غالب است.
- بی احترامی و اهانت به روابط متقابل زنان و مردان. برای مثال برخی مردان «باند» درست می کنند تا مردانگی یا برتری خود را با بی احترامی ، توهین یا رفتارهای خشونت آمیز نسبت به زنان اثبات کنند.
گر چه عوامل بالا را می توان پیشران های کلیدی و اصلی خشونت علیه زنان چه در محل کار و چه در خانه دانست اما عوامل دیگری نیز وجود دارند که سبب گسترش و تشدید خشونت می شوند. عادی شدن خشونت در جامعه به طور کلی، تجربه مکرر مواجهه با خشونت، نابرابری های اقتصادی و اجتماعی و عکس العمل منفی مردانی که احساس می کنند موقعیت برتر یا تفوق و مردانگی انها زیر سوال رفته است، از این جمله اند.
یک جنبش، میلیون ها واکنش
سازمان ها و نهاد های ملی و بین المللی ، پژوهشگران و محققان و فعالان حوزه زنان برای مقابله با خشونت علیه زنان راهکارهای متعدد و مختلفی را پیشنهاد می کنند. آموزش زنان برای آشنایی با حقوق خود و مصادیق خشونت، ترویج روحیه استقلال و تصمیم گیری، مقابله با کلیشه های جنسیتی و کلیشه های نقش در جامعه، حمایت از زنانی که قربانی خشونت می شوند، ایجاد فرهنگ برابری جنسیتی در محیط های کاری و ایجاد محیط کاری که صدای زنان آسیب دیده را می شنود، برخی از این راهکارها هستند که فعالان حقوق زنان سال هاست پیگیر آن اند. اما به نظر می رسد این راهکارها آن گونه که پیش بینی می شد موثر واقع نشده است. گستردگی عوامل موثر بر خشونت علیه زنان و بستر فرهنگی ریشه دار و عمیقی که زمینه ساز آن است همواره سبب شده اقدامات پراکنده برای کاهش خشونت یا پیشگیری از آن به نتیجه مطلوبی منتهی نشود. شاید به همین دلیل بود که سال گذشته زنان ، خود به یاری خود شتافتند تا بلکه صدای قربانیان خشونت شوند و جهان را برای مقابله با آن از خواب زمستانی بیدار کنند.
خشم جهانی علیه ازار جنسی زنان که با جنبش Metoo# و سایر جنبش های مدنی مشابه خود را نشان داد آغازگر حرکتی بود که می توان ان را در تاریخ مبارزات زنان علیه نابرابری و خشونت بی نظیر دانست. تصور می کنم ما شاهد بزرگ ترین ، عمیق ترین و گسترده ترین جنبش جهانی علیه آزار و اذیت جنسی زنان هستیم. جنبش های جامعه مدنی در برابر خشونت جنسی همواره قدرتمند بوده اند اما گستردگی جنبش Metoo# و جنبش های مرتبط با آن چهره جدیدی به این حرکت داده است. زنان در سراسر جهان این فرصت را پیدا کرده اند که بگویند: دیگر کافی است، صدای اعتراض ما را بشنوید و برای تغییر این وضعیت گامی بردارید . این جنبش در هالیوود به زودی به جریان بزرگ تری تبدیل شد؛ جنبشی به نام « Times up» توسط 300 زن از تمامی شاخه های صنعت فیلمسازی هالیوود راه اندازی شد که هدف آن مبارزه با آزار جنسی زنان در محیط کار و حمایت از قربانیانی بود که به دلیل محدودیت های مالی توان شکایت از آزارگر و استخدام وکیل را نداشتند.
آنچه این حرکت را متفاوت کرده است تا حد زیادی به واکنش رسانه ها و به مداخله شبکه های اجتماعی باز می گردد. رسانه ها این بار با احترام به صدای زنان گوش دادند، اعتراض ها و تجربیات آنان را منعکس کردند و روزنامه نگارانه کوشیدند با تحقیقات گسترده ، واقعیت را کشف و افشا کنند. این بار بر خلاف گذشته آنچه از زنان شنیده شد با احساسات در نیامیخت، دست کم گرفته نشد و کوچک و بی اهمیت جلوه داده نشد. تلفیق اعتراض زنان با رسانه هایی که گوش فرادادند و گزارش کردند، این نقطه عطف در تاریخ مبارزه با خشونت علیه زنان را رقم زد. جنبش # من- هم ، جز آنکه سبب هوشیاری جهان شد، یک یافته بزرگ و ارزشمند نیز با خود به ارمغان آورد: زنان قربانی دیگر سکوت نمی کنند؛ آنها می خواهند حرف بزنند و داستانشان را بگویند اما مهم آن است که حرف های آنان تا چه اندازه با حمایت اجتماعی روبه رو می شود.
در کشور ما اما، عرف بر جنبش اجتماعی غلبه کرد و هشتگ من - هم با اقبال روبه رو نشد. نه به این خاطر که کسی قربانی خشونت جنسی نشده است، چرا که دست کم شماری از زنان هنرمند، معترض روابط غیر اخلاقی حاکم بر سینما بوده اند؛ روابطی که مانع از ادامه کار یا پیشرفت شان شده است. #من - هم در ایران پا نگرفت تنها به این دلیل که هنوز هم زنان این سرزمین از عادت فرهنگی که باورشان ندارد، صدایشان را نمی شنود، آنها را جنس فرودست می پندارد و در نهایت می گوید مقصر خودت بودی، در رنج اند. خشونت علیه زنان پایان نمی پذیرد، مگر آنکه زنان قربانی بتوانند موارد خشونت را گزارش کنند و قربانیان، خشونت را گزارش نخواهند کرد مگر آنکه احساس کنند از سوی جامعه و نهادهای قضایی مورد حمایت قرار می گیرند. این عادت فرهنگی که هنگام بروز خشونت، انگشت اتهام را به سوی زنان می گیرد، قربانیان را وادار به سکوت می کند و بر جسارت و جرات مردان خشن می افزاید.
منبع : تجارت فردا
دیدگاه تان را بنویسید