[ نیره خادمی ] «هوار، ای داد، ای بیداد/ هَنی بو زلف سوخته دِت میایه باد/ هَنی هم دو دسِ روشن/ بلیزِ خینِ گرمینِه، میکه فریاد؛ (هنوز هم بوی گیسوان سوخته میدهی ای باد/ هنوز هم آن دو دست روشن/ بلندای خونی گرم را فریاد میزند.)» این بخشی از ترانهای است که ایرج رحمانپور سالهای گذشته برای خودسوزی زنان زاگرسی خواند و این روزها به یاد آتشسوزی در زاگرس دستبهدست میشود.
چند هفته پیش هم او آواز «زمین» را برای تنِ زخمی زمین و دشواری روزهای کرونایی خواند؛ «شاید روزی زمین هم ما رو بخشید.»
اما این روزها داغ آتشسوزی زاگرس هم اضافه شده و او در فکر گستردن سفره دل زمین در مجموعهای کاملتر است.
چه خاطراتی که در دل زاگرس نداشته! میگوید زاگرس و بلوطهایش برای مردم لرستان نان و فرهنگ است و شعر و موسیقی.
مردم لرستان همه زندگیشان را از جنگل و صخرههای زاگرس دارند؛ زاگرسی که بلوطستانهایش مثل خیلی وقتها باز هم در آتش است و کیلومترها دورتر «حنجره زخمی زاگرس» امروز و فردا میکند تا کرونا فرصتی دهد برای سفری کوتاه به آنجا. «زاگرس محل روزییافتن میلیونها انسان بوده و هست و این روزها حال بدی دارد.
دردناک است که شاهد نابودی بهترین و تاریخیترین جنگلهای بلوط کشور و تخریب گنجینهای ملی هستیم.
فرهنگ زاگرس، فرهنگ صخره، بلوط و زندگی است. در زندگی زاگرسیها، بلوط همنشین و همزاد است و گویی هر کدام از آدمها همزاد این بلوطها هستند، با بلوطها به دنیا میآیند، گفتوگو میکنند، بزرگ میشوند و ارتزاق میکنند. به مرور زمان گویی هر چه دارند، باید رنگی از جنگلهای سبز و صخرههای بلند سر به فلک کشیده داشته باشد. بلوط در طول تاریخ بر زندگی و حتی بر موسیقی و فولک ما تأثیر گذشته است؛ مثل نان است که باعث زندهماندن زاگرسنشینها شده، چه برای خودشان، چه احشامشان. برای نفی سربازی و فرار از آن، ترانهای با این مضمون داریم که من بلوطخورم و چوپانم و این یعنی وابستگی به بلوط. موعد سربازی اجباری که میرسد، سرایندگان بومی و محلی غم سرباز را در ترانهای با نام شیر علیمردان میخوانند.» علیمردانخان از سرداران بختیاری ایران بود که با ارتش رضاشاه درگیر بود و در نهایت در زندان قصر به جوخه اعدام سپرده شد. مرگ او تأثیر بسیاری بر ایل بختیاری گذاشت، دلیریهای او در میدان جنگ به شعرهای بختیاری راه یافت و بعد هم ترانه شیرعلیمردان به یادش ساخته شد.
خودسوزی زنان، فقر، بیکاری و حملات اقوام مختلف در گذشته نیز از دیگر وقایعی است که ایرج رحمانپور از آنها و تأثیرشان بر موسیقی حزنانگیز زاگرس میگوید: «در موسیقی زاگرس غم بزرگ و پیچیده تاریخی وجود دارد؛ غمی که از سر ناچاری و درد و ناراحتی روزمره نیست. غم، جاری و ساری در زندگی انسان زاگرسی است که در طول تاریخ بارها در پی حملات اقوام مختلف تخریب شده، تصاحب شده و همیشه آسیب دیده است؛ اتفاقاتی که موسیقی منطقه هم از آن تأثیر گرفته است. موسیقی زاگرس حتی وقتی ریتم تندی دارد، باز هم غمگنانه و حزنانگیز است. عروسی جزو شادترین لحظات تمام فرهنگها و کشورهاست، اما وقتی در این منطقه اتفاق میافتد، عروس قرار است به راه دور یا نزد خانوادهای ناشناس برود یا برای تأمین ضروریات مادی عروسی مجبورند دانهدرشتهای احشامشان را بفروشند؛ همه اینها اندوهی به شادی مردم وارد کرده است. بنابراین در تندترین ریتمهای موسیقی حتی برای رقص و سماع باز این غم و اندوه به روشنی وجود دارد.
همیشه اشعار و ابیاتی درباره نفی و نپذیرفتن مرگ عزیزان، در عین پذیرفتهشدنش در منطقه ما وجود دارد و به تحمل کردن آن کمک میکند. برای از دست دادن احشام به دلیل بیماری یا کمبود خوراک دام، ترانههای بُزمیری داریم که به شکلهای مختلفی خوانده میشود.» پس از خشکسالی شدید زاگرس در سال ١٣٤٣، بُزمیری که گویای سال سیاه عشایر بود، در ترانههای معروف ایل بختیاری بازتاب پیدا کرد. ترانه بُزمیری و ترانههایی مانند آن بازتاب بلایای طبیعی منطقه است. او میگوید حتی زنان هنگام مَشکزدن یا خواندن لالایی برای کودکانشان اشعاری درباره بلوط و زاگرس دارند: «جای پای بلوط و زاگرس در تمام سرودها، آهنگها، ترانههای کار، بازی و حتی طنز دیده میشود. اوایل انقلاب کمتر به این بخش از موسیقی لرستان که با عنوان موسیقی روستایی و دهاتی از آن یاد میشود، پرداخته میشد؛ بخشی که همراه با اندوه تاریخی بوده و هست. امیدوارم روزی برسد که موسیقی هیچ جای دنیا اندوه نداشته باشد، اما هنوز هست.» میگویند صدای او و این مویهها نمایانگر اندوهی تاریخی در جریانات سیاسی و اجتماعی ایران است و پرداختن به موضوعاتی چون خودسوزی، فقر و بیکاری در آثارش باعث شده او را با عنوان حنجره زخمی زاگرس بشناسند.
مویهای برای درد فراگیر بشری
حنجره زخمی زاگرس که پیش از شیوع ویروس کرونا در تدارک ساخت آلبومی با اشعار خود برای مخاطب فراگیرتر بود، همزمان با خانهنشینی، بر اساس مویهها و هورههای لری، آواز «زمین» را در شور و اصفهان منتشر کرد. «موسیقی همیشه در پستی و بلندیهای زندگی هر ملتی جا داشته و دارد. درواقع لحظه، شما را وادار میکند کاری کنید و چیزی بگویید. اگر انسان وظیفه هنری خود را شناخته باشد، وادار به واکنش میشود. آواز «زمین» مویهای برای درد فراگیر بشری بود، اما پیش از این، در جریان زلزله رودبار، که غمگینترین اتفاق سالهای گذشتهام بود، درباره مویهها کار کرده بودم.»
هوره و مویه از گذشته در موسیقی امروزِ لرستان به جا مانده است و به قول رحمانپور، با هوره و مویه سایر مناطق متفاوت است.
فرقی نمیکند برای شادی یا غم خوانده شود؛ بیشتر روایتگر اندوه آدمی است و این اندوه ویژگی اصلی هورهها و مویههای لرستان است. «هورهها بیشتر برای بزم، شکار، شادی و داستانهایی از سرگذشت انسان، بهطور آزاد و با تحریرهای بیشتری نسبت به مویهها اجرا میشود، اما مویه شکل آوازی دارد و برای سوگ و ناراحتی است. هورهها چندگانگی بیشتری دارند، برای انواع حالتها و مناسبتها خوانده میشوند و دارای تحریرهای متفاوتی هستند. اگر بخواهیم موسیقی لرستان را در دو بخش «ساز و آواز» و «آواز بدون ساز» تقسیم کنیم، هوره و مویه در قسمت موسیقی بدون ساز قرار میگیرد.»
او از زمان زلزله رودبار به بعد درباره این دو مقام موسیقی لرستان کار کرده و آنها را در موسیقی دستگاهی ایران آورده است، چون معتقد است اگر قرار باشد این نوع موسیقی ماندگار شود باید با ایجاد تغییراتی، با انسان امروز ارتباط برقرار کند. از نظر رحمانپور، موسیقی زاگرسنشینان با موسیقی سایر اقوام ایرانی و حتی سایر کشورها ریشههای مشترکی دارد: «تجربه اجرا در کشورهای دیگر به من نشان داد مردم سایر نقاط دنیا با موسیقی نواحی ایرانی ارتباط بیشتری برقرار میکنند، چون آوازهای بومی برای گذشتههای دور انسان است که بین اقوام و کشورهای مختلف اشتراکاتی داشته است.»
موسیقی پس از کرونا
قرنطینه اجباری ناشی از ویروس کرونا باعث بیکاری مردم و بهویژه هنرمندان موسیقی و مشکلات اقتصادی شد، اما بسیاری معتقدند در عین حال، این شرایط فرصتی است برای تولید و ارایه موسیقی بهتر در آینده و جهان پس از کرونا: «حالا شرایط مثل فنری است که جلوی آن گرفته شده، اما اگر محدودیت برداشته شود، فنر خواهد جهید و موسیقی رشد بسیار خوبی خواهد کرد. بعد از کرونا، جهان و ارتباطات شکل دیگری پیدا خواهد کرد و فکر میکنم شرایط برای موسیقی هم همینطور است و راه خود را پیدا خواهد کرد. همین حالا هم بسیاری در ایام کرونا موسیقی تولید و در شبکههای مجازی پخش کردند، اما به مرور زمان این آثار غربال میشود و بهترین آنها از نظر ویژگیهای هنری، برجسته و ماندگار خواهد شد.»
ایرج رحمانپور، شاعر، خواننده و ترانهسرای ٦٤ ساله ایرانی است که تمام خاطرات کودکی و نوجوانیاش با زاگرس، کوهستان، جنگل و بلوطهایش گره خورده و حتی در علاقهمندی او به وجوه مختلف موسیقی هم تأثیر داشته است؛ مثل زمانی که در ٩سالگی میهمان منطقه بکر و کوهستانی «سرکن» بود و نیمههای شب با مویههای غمناک زنی از خواب بیدار شده بود. «عقرب پسرش را گزیده بود و او انگار تمام نگرانیاش را در مویههایش ریخته بود که در هزار صدای دیگر، صدای پژواک باشکوهی به وجود آمده بود.» هنوز که هنوز است آن مویهها را فراموش نکرده و به قول خودش یکی از دلایل علاقهمندیاش به زنده نگهداشتن مویهها و هورهها همان مویههای غریبانه نیمهشبی است.
دیدگاه تان را بنویسید