سحر ناظری، جمال الدین بنی عامریان: "فروپاشی، چگونه جوامع راه فنا یا بقا را برمیگزینند؟ "، عنوان کتابی است که در آن، جرد دایموند ، نویسنده معروف آمریکایی و استاد دانشگاه کالیفرنیا، عوامل مختلف رشد و زوال جوامع بشری را از زمان باستان تا عصر حاضر مورد بررسی قرار داده است. دایموند معتقد است که آسیب زیست محیطی، تغییرات آب و هوایی، جنگ و وجود همسایۀ متخاصم و شرایط اقتصادی و شرکای بازرگانی از یک طرف و نحوۀ مدیریت بحران موجود از طرف دیگر، پنج عامل اصلی فروپاشی جوامع مختلف به حساب می آیند.
در میان زیر ساخت های اساسی جوامع بشری، فرهنگ و تمدن به عنوان دو رکن جدانشدنی و در هم تنیده، از جایگاه ویژه ای برخوردارند، اگرچه در معانی تفاوتهایی باهم دارند. به بیان ساده، تمدن و میزان توسعهیافتگی جامعه، به نحوی به تکامل و شکلگیری روابط بشری و نحوۀ تعامل دانش و فن آوری اشاره داشته و موجب شکوفایی فرهنگی جامعه و پیشرفت روز افزون آن می شوند. ساختار سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، فرهنگی، دانش و هنر زیربناهای اصلی یک جامعه متمدن را شکل میدهند. درحالیکه فرهنگ و هویت یک جامعه بیانگر میزان درک و شعور در بهره گیری از امکانات تمدن بوده که هنر، ادبیات، باورها و حقوق اساسی بشر از پایه های بنیادی آن بشمار میروند.
یونسکو به عنوان سازمانی جهانی که متولی حفاظت از فرهنگ و میراث بشری است، فرهنگ را به عنوان "مجموعه ای از ویژگی های بارز معنوی، مادی، فکری و عاطفی جامعه یا یک گروه اجتماعی تعریف می کند که نه تنها هنر و ادبیات، بلکه سبک زندگی، شیوه های زندگی مشترک، سیستم های ارزشی، سنت ها و عقاید را نیز در بر می گیرد". یونسکو تنها آژانس سازمان ملل است که در حوزۀ فرهنگی دارای اختیار بوده و از طریق برنامه های خود، نقش بسزایی را در حفاظت از میراث فرهنگی ایفا میکند و تا به امروز 1121 اثر تاریخی و فرهنگی به عنوان میراث جهانی در آن به ثبت رسیده است.
این در حالیست که در طول تاریخ، بسیاری از آثار ارزشمند فرهنگی و تاریخی همواره در معرض عوامل فروپاشی و زوال مذکور قرار داشته اند که "جنگ" به عنوان عامل غیر طبیعی از آشکارترین این عوامل به شمار می رود. تخریب گنجینه ارزشمند نینوا متعلق به قرن هفتم پیش از میلاد و به آتش کشیدن کلیسای تاریخی شهر موصل عراق با قدمت 1800 ساله، ویرانی شهر باستانی نمرود در شمال عراق متعلق به امپراتوری آشوری در قرن سیزده پیش از میلاد و تخریب مجسمه های عظیم الجثه باستانی بودا در منطقه بامیان افغانستان تنها نمونه هایی هستند که در سالهای اخیر توسط گروه های افراطی داعش و طالبان نابود شدند. البته اینگونه تخریب و ویرانی آثار هنری و با شکوه به جا مانده از تمدن های کهن، محدود به عصر حاضر نبوده و مراجعه به بطن تاریخ، نمونههای بیشماری از این فجایع فرهنگی را نشان میدهد. لشکرکشی های شاهان و سقوط و ظهور امپراتوری ها در دوره های مختلف، از دلایل اصلی فروپاشی بسیاری از تمدن های کهن و نابودی آثار فرهنگی بوده است. به عنوان مثال، ایران کنونی که بخشی از تمدن های اولیه پرسیا و ایلام را شامل میشود، سه حملۀ ویرانگر تاریخی از جانب اسکندر، اعراب و مغول را متحمل شده که به سبب آن بسیاری از آثار فرهنگی اش ویران شده است، از جمله: به آتش کشیدن تخت جمشید، ویرانی کاخ تیسفون، کتابخانه سوزی های گسترده در جاهای مختلف و از بین بردن مکتوبات بسیار ارزشمند علمی که حاصل تحقیقات دانشمندان بزرگ در ادوار مختلف بودهاند. فرهنگ و خلق آثار فرهنگی همواره از اهمیت بسیاری نزد ایرانیان برخوردار بوده و به طور چشمگیری نیز در ادبیات کهن این سرزمین به اهمیت وجود آن پرداخته شده است. فردوسی شاعر پرآوازۀ فارسی چه خوش میگوید:
هنر باید و گوهر نامدار، خرد یار و فرهنگ آموزگار، چو این چارگوهر به جای آوری، به مردی جهان زیر پای آوری.
با نگاهی دوباره به عوامل پنج گانۀ فروپاشی جوامع، که دلایل طبیعی را تنها محدود به دو دسته آسیبهای محیط زیستی و تغییرات آب و هوایی میداند، این سوال جدی در ذهن خواننده مطرح میشود که سایر پدیده های مخرب طبیعی، مانند زلزله و آتش فشان چه نقشی را در این میان بازی میکنند. شاید در پاسخ بتوان قبول کرد که آثار مخرب آنها نمیتواند به طور کامل قادر به نابودی یک تمدن و یا قلمرویی از حاکمیت شود، اما نقش موثر آنها در تخریب آثار تاریخی و باستانی به عنوان مدرکی از وجود فرهنگ و تمدن انکارناپذیر است. مگر به غیر از این است که دو شهر باستانی پمپی و هرکولانیوم در جنوب ایتالیا در اثر فوران آتش فشان وزوویو در سال ۷۹ میلادی سالها در زیر خاکستر آتشفشانی و خاک مدفون ماندند یا اینکه شهر تاریخی بم و ارگ باستانی آن در اثر زلزله ای مخرب تا حد قابل توجهی تخریب شد.
پنجم دیماه سالگرد زلزله مخرب بم است که با ده ها هزار کشته یکی از زلزله های پرتلفات ایران بشمار می آید. قدمت شهر بم به سدۀ چهارم تا ششم پیش از میلاد و دورۀ هخامنشیان بازمیگردد. این شهر و شهرهای باستانی دارزین و دارستان که در فاصله بسیار کمی از هم قرار دارند، نشانه ای از وجود فرهنگ و تمدن کهن در این سرزمین هستند. شهر بم در قرن هفتم تا یازدهم میلادی به دلیل تولید لباس های ابریشم و پنبه شهر پر رونقی به حساب می آمده است. اگرچه باغ شهر بم به تنهایی زیبایی کم نظیری دارد، اما از ارگ تاریخی آن با بیش از ۲٬۵۰۰ سال قدمت نباید غافل شد. ارگ بم نمادی از شهر قرون وسطایی است که بیانگر هویت غنی و ارزش فرهنگی منطقه است. ارگ تاریخی بم، بزرگترین و قدیمی ترین سازه گلی جهان، باغ شهر بم و مناظر اطراف آن، بعنوان اثر تاریخی فرهنگی در سال 2004 میلادی (82-83 شمسی) در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار گرفت که البته قبل از آن در اثر زلزله دیماه سال 82 تا حد قابل توجهی تخریب شده بود.
در میان آثار تاریخی ثبت شده در یونسکو، 869 مورد یعنی حدود 77 درصد آنها آثار فرهنگی هستند که بخش قابل توجهی ازآنها در نواحی با لرزه خیزی بالا قرار دارند. از دیدگاه لرزه خیزی، پرخطرترین نواحی دنیا شامل دو بخش عمده میشود، حلقه آتش در اقیانوس آرام متشکل ازغرب قاره آمریکا و شرق آسیا، و نوار آلپ-هیمالیا که از اروپا تا چین را دربرمی گیرد. ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که اگر چه وجود برخی خسارات ناشی از حوادث طبیعی اجتناب ناپذیر است، اما کاهش حداکثری خسارات ثانویه نظیر آتش سوزیها امری قابل دستیابی مینماید.
حال سوالی که در اینجا مطرح میشود به نحوۀ محافظت از این آثار تاریخی جهانی برمیگردد و اینکه سازمان یونسکو چه برنامه مدونی در زمینه پیشگیری از خسارات بیشتر را دارد. اهمیت وجود مطالعات بنیادی و جهت دار در حوزه های مختلف علمی مانند زلزله شناسی به منظور کاهش حداکثری پیامدهای ناشی از رخدادی مانند زلزله، نه تنها برای حفظ جان انسانها بلکه به جهت حفظ منابع انرژی، آثار تاریخی و فرهنگی و سرمایه های جوامع مختلف بیش از پیش مشخص می شود. پیشرفت قابل توجه علم زلزله شناسی بر متخصصین پوشیده نیست و تکنولوژی های مربوط به آن نظیر استفاده علمی از سامانه های هشدار سریع برای کاهش هرچه بیشتر خسارات ناشی از زلزله دارای جایگاه با اهمیتی است.
به امید روزی که شاهد استفاده بهینه از ظرفیت علم در خدمت بشر امروزی باشیم. به امید حفظ و نگه داری هرچه بیشتر آثار ارزشمند تاریخی با جلوگیری از جنگهای خانمانسوز و تلاش هرچه بیشتر در جهت کاهش حداکثری خطرات ناشی از بلایای طبیعی و آمادگی بیشتر برای رویارویی با هر عامل شناخته شده و ناشناختۀ دیگری.
دیدگاه تان را بنویسید