امیر  کاظمی

امیر کاظمی

امیر کاظمی متولد 19 آبان 1369 می باشد . مادر او آلمانی و پدرش ایرانی می باشد. یک برادر دارد به نام آرش که از خودش کوچکتر است.

 

بیوگرافی نویسنده

توضیحات

امیر کاظمی، بازیگر جوان ایرانی، متولد نوزدهم آبان ماه شصت و نه (۱۳۶۹/۸/۱۹) می باشد. پدرش ایرانی و مادرش اصالت آلمانی داشته و خانواده مادری امیر کاظمی نیز در آلمان هستند؛ امیر کاظمی یک برادر کوچکتر از خود به نام آرش دارد. امیر کاظمی در سال ۱۳۹۱ با مهتاب محسنی ازدواج کرد.

این بازیگر در مورد زود ازدواج کردنش می گوید:«در بیست و یک سالگی ازدواج کرده ام. شاید خیلی ها فکر کنند که این سن برای ازدواج زود است اما من اینطور فکر نمی کنم و معتقدم اگر کسی شرایطش را داشته باشد، خوب است در همین دوران ازدواج کند. من با کمترین پول به خواستگاری رفتم و عقد کردیم و خدا را شکر همسرم خیلی فهمیده و عاقل است و عروسی و جشن از من نخواست. با پولی که قرار بود برای جشن عروسی هزینه کنیم، خانه رهن کردیم و بعد از عقد سر خانه و زندگی مان رفتیم.»

 امیر کاظمی علاوه بر بازیگری در زمینه ورزش های شنا و اسکیت نیز به صورت حرفه ای فعالیت کرده و در زمانی یکی از بازیکنان تیم ملی اسکیت بوده است؛ علاوه بر این در حوزه موسیقی هم فعالیت می کند و پیانو ، کیبورد و پرکاشن را به صورت حرفه ای می نوازد؛ امیر کاظمی به کارهای خبرنگاری نیز بسیار علاقه مند بوده و در مجلات مختلف و سایت سینمای ما فعالیت خبری داشته است.

امیر کاظمی برای نخستین بار در فیلم کوتاه دوئت به کارگردانی مروتی در سال ۸۵ جلوی دوربین رفت. اما مسیر اصلی بازیگر شدن او همراه با یک اتفاق ساده بود؛ در ۱۴ سالگی زمانیکه برای تهیه یک گزارش به محل فیلمبرداری سریال کتابفروشی هدهد می رود، مرضیه برومند به او پیشنهاد بازی در سکانس پایانی این سریال را می دهد که این سکانس پایانی، سکانس آغازی فعالیت حرفه ای امیر کاظمی می شود. قدم بعدی امیر کاظمی بازی در سریال همه بچه های من در نقش پسرک کوچکی است که در کنار بازیگران بزرگی همچون مهرانه مهین ترابی خوش درخشید.

امیر کاظمی,بیوگرافی امیر کاظمی,تصاویر امیر کاظمی

آقای کاظمی چرا این قدر زود ازدواج کردی؟

به نظر شما مگه زود ازدواج کردم؟؟

نه اما فکر می کنم توی این سن و در ۲۱ سالگی برای تو و مهتاب زود بود؟

وقتی آدم مورد نظرت را پیدا کنی و با اون خوشبخت باشی یعنی این که درست انتخاب کردی و اون وقته که یک لحظه تاخیر هم جایز نیست، باید زود دست بجنبونی(با خنده)! برای من همین طوری بود با این که من اصلا فکرش را نمی کردم که توی این سن ازدواج کنم اما وقتی قراره که یک اتفاقی بیفته تو نمی تونی جلوی اون اتفاق رو بگیری، برای من و مهتاب هم همین طوری بود، این قدر همه چیز درست و سر جای خودش اتفاق افتاد که تا چشم باز کردیم دیدیم همه چیز تمام شده و الکی الکی شدم مَرد خانواده.

تا جایی که خبر داریم شما دو نفر مراسم عروسی هم نگرفتید چرا؟

به نظرم این درست ترین کاری بود که من و مهتاب انجام دادیم، همه حرف من اینه که اگه قراره کاری را انجام بدیم باید انجامش بدیم و به درست ترین شکل ممکن هم انجامش بدیم، از دید من و مهتاب، گرفتن عروسی کار جالبی نبود، آره عروسی نگرفتیم برای این که با خودمون گفتیم خرج عروسی را صرف خرید خونه و پس انداز کنیم، خُب قبل از ازدواج و در دوران نامزدی مون من واقعا آدم ولخرجی بودم و هر درآمدی را که از کارم داشتم تا ریال آخرش خرج می کردم. اما حالا قضیه کاملا فرق کرده، مسئولیت یک زندگی روی دوش من افتاده. ما مراسم عروسی نگرفیتیم تا اون پول را برای یک کار دیگه صرف کنیم.

گفتی که مراسم ازدواج و عقدتون خیلی ساده برگزار شده، می شه برام بگی که هزینه این مراسم برای امیر کاظمی چقدر تمام شد؟

شاید باورش برای کسانی که این گفتگو را می خوانند سخت باشد اما کل خرج مراسم برای من چیزی نزدیک به ۳۰۰ هزار تومان شد، خیلی ساده تر از اون چیزی که حتی خودم تصور می کردم، صادقانه اگر بگویم حتی مهتاب هم توقع زیادی نداشت، دو تایی با هم رفتیم و ۲ تا حلقه نقره خریدیم. با این که شاید از جانب خانواده ها هم خیلی در فشار بودیم که یک حلقه طلا، اما همین حلقه های نقره برای من و مهتاب اولین خرید مشترک زندگی بود البته پر از خاطرات شیرین شد، حتی توی سفر امسال شمال مهتاب همین حلقه نقره ای رو که شاید ارزش چندانی هم نداره گم کرد و ما از یک شهری به همون شهر مقصد برگشتیم و حلقه مهتاب را پیدا کردیم. چیزی که برات عزیز باشه هیچ وقت گُم نمی شه، برای همینه که می گم در عین سادگی هم می شه کاری کرد که احساس رضایت کنی. هزینه محضر و عاقد و دسته گل هم روی همین ۳۰۰ هزار تومن حساب شد.

مهتاب، همسرت راست می گه؟! تو دلت نمی خواست که مثلا یک حلقه گرون دستت کنی؟

نه! واقعا دلم نمی خواست، به قول تو یه حلقه گرون چند میلیون تومانی هم دستم کردم، چه اتفاقی می افتاد، وقتی من امیر را دارم یعنی همه دنیا را دارم، مراسم عروسی نگرفتیم، خُب الان اتفاقی افتاد؟ نه! مهم اینه که کنار کسی که دوستش داری احساس رضایت و خوشبختی کنی، باورت بشه که با هیچی هم می شه خوشبخت بود. گرفتن مراسم عروسی پر هزینه و مجلل که می شه عین اسراف، می شه عین ولخرجی، آخه چرا؟؟ باور کنید همه کسانی که مراسم عروسی پرهزینه و مجلل گرفتند و هزار و یک خرج اضافه هم داشتند حتی یک بار هم فیلم عروسی خودشون را کامل و با حوصله نگاه نکردند. وقتی می شه با هیچی هم خوشبخت بود پس چرا نباید این کار را کرد.

خیلی دلم می خواد بدونم شما دو نفر چطوری با هم دیگه آشنا شدید و امیر در تو چه چیزی دید که احساس کرد نیمه گمشده زندگی اش تویی؟

امیر: می شه این سوال را من جواب بدم. هرگز روز اولی که مهتاب را دیدم، فراموش نمی کنم، حتی وقتی از مهتاب هم خواستگاری کردم بهش گفتم که چطوری عاشقت شدم و حتی پلان به پلان اون روز را هم براش تعریف کردم و حالا یک بار دیگه برای شما هم تعریف می کنم، روز اولی که مهتاب را دیدم وسط حیاط دانشگاه تهران روی زمین نشسته بود و خیلی راحت و خودمونی داشت قورمه سبزی می خورد، اونم چه خوردنی که نصفی از همکلاسی هاش کنارش نشستن و به هیچکسی حتی یک لقمه هم تعارف نکرد. وای هنوز هم، او صحنه و با یادآوری اون روز حالم عوض می شه، توی اون لحظه این قدر حالم دگرگون شد و تو یک نگاه عاشق شدم که هم حرف زدن یادم رفت هم این که اون روز از انقلاب تا شهرک غرب را پیاده رفتم. این اتفاق ساده تمام زندگی من را عوض کرد و دو سال من تحمل کردم برای رسیدن به مهتاب.

مهتاب از کدوم یکی از کارهای همسرت بیشتر از بقیه حرص می خوری؟

مهربونی کردن بیش از حدش به آدمها. من اصلا مخالف مهربونی کردن و خوبی نیستم اما معتقدم باید به کسانی مهربونی کرد که لااقل لایق اون مهربونی باشند، امیر خیلی خوبه، نه تنها خودش همه اعضای خانواده اش این طوری هستند، به خصوص پدرش و فکر می کنم امیر هم به پدرش رفته، پدر امیر آدمی است که اگر کسی در حقش بدی هم بکنه باز هم به اون آدم، خوبی می کنه و امیر هم درست مثل پدرش می مونه، واقعا بلد نیست بدی کنه برای همین بعضی وقت ها از این کار امیر و این که زیادی نسبت به آدم های اطرافش، مهربونی افراطی می کنه حرص می خورم.

توی این مدت آشنایی تون و جدی شدن مسئله ازدواج تون اولین قهر و بحث که با هم دیگه کردید کی بوده و سر چی؟

امیر که اصلا بلد نیست قهر کنه و من هم اگر بلد باشم که نیستم نمی تونم با کسی قهر کنم، اصلا فلسفه و مفهوم قهر را نمی فهمم و نمی دونم چرا باید با کسی قهر کرد. یکی از نکاتی که من و امیر در اون تفاهم کامل داریم اینه که درباره هر چیزی با هم دیگه مشورت می کنیم و اگر مسئله ای هم اتفاق بیفته درباره اون حرف می زنیم، نه این که با همدیگه بحث و

قهر کنیم، به نوعی کارهامون و دلایل مون رو به شور می ذاریم و برای هم حُرمت و احترام زیادی قائلم هستیم و تا به امروز هم نه دعوا کردیم، نه بحث و قهر!!

شروع بازیگری

در ۱۴ سالگی وقتی که برای تهیه یک گزارش به محل فیلم برداری سریال « کتاب فروشی هدهد »می رود، مرضیه برومند به او پیشنهاد بازی در سکانس پایانی این سریال را می  دهد که این سکانس پایانی، سکانس شروع فعالیت حرفه ای امیر کاظمی می شود.

بازی در سریال لیسانسه ها

سریال فوق لیسانسه ها

امیر کاظمی با بازی در نقش مازیار سریال لیسانسه ها به شهرت رسید و با ادامه پیدا کردن تولید این سریال به نوعی نقطه پرش برای او شکل گرفت . وی برای بازی در این سریال کاندید دریافت جایزه حافظ بهترین بازیگر کمدی سال از جشنواره معتبر مجله دنیای تصویر (جشن حافظ) شد.

منبع: نوگرام و سرپوش