علی دایی سرمربی تیم ملی ایران نشد؛ زودتر از اینکه بخواهد سرمربی شود، اسمش از فهرست کاندیداهای موجود خط خورد. «خطخوردن» دایی از فهرست گزینهها اما چیزی نیست که بشود به سادگی از کنارش عبور کرد. مردی که همیشه میگوید فقط با خدا لابی میکند، یکی از بانفوذترین چهرههای ورزشی در ایران است. کمی بالاتر، یکی از بانفوذترین چهرههای ورزشی ایران در فوتبال آسیا و دنیا.
بااینحال همین مرد پرنفوذ از رسیدن به نیمکت تیم ملی بازماند. فارغ از اینکه تواناییها یا عدم تواناییهای فنیاش در این زمینه نقش داشته باشد، به نظر میرسد بازی «سیاست» دست علی دایی را از نیمکت تیم ملی ایران کوتاه کرده است. نام او بعد از رفتن مارک ویلموتس بلژیکی، جدیترین گزینه مطرحشده در بین فوتبالیها بود، هرچند رفتهرفته امیر قلعهنویی هم کنارش قرار گرفت و گفتند یکی از این دو نفر، سرمربی تیم ملی میشود.
قلعهنویی خودش در سپاهان تیم داشت و منطقی بود که دایی گزینه اول باشد، ولی طولی نکشید که علی دایی نه گزینه اول و دوم، بلکه گزینه آخر هم نشد! شایعاتی که درباره او پیشتر به راه افتاده بودند، اینبار هم نقش اول را بازی کردند تا پرنفوذترین چهره ورزشی ایران، نتواند با فضای سیاستگونهای که علیه او به جریان افتاده رقابت کند.
خودش میگوید فوتبال همهچیزش نیست و کارهای دیگری هم برای انجامدادن دارد؛ یحتمل کارهایی که مربوط به بیزینس است، ولی کیست که نداند علی دایی عاشق فوتبال و سرمربیگری در این رشته ورزشی است. همین روز گذشته، حسین کاظمی، بازیکن سابق استقلال که پیشتر در تیم ملی شاگرد علی دایی بوده، فاش کرد که دایی از اینکه سرمربی تیم ملی نشده ناراحت است. او گفت دایی عقیده داشته میتوانسته به تیم ملی ایران کمک کند به جام جهانی برسد.
باوجوداین حتی «نگذاشتند» دایی جزء گزینهها هم باقی بماند؛ او را از دور خارج کردند تا شایعه ممنوعیت از کارش در فوتبال ایران جدیتر از هر زمان دیگری مطرح شود؛ شایعهای که در فصل فوتبالی گذشته و به طور دقیقتر بعد از برکناری عجیبوغریبش از تیم سایپا رخ داد و هنوز هم نقل محافل است.
افشای هویت کسی که نباید هویدا میشد!
داستان ممنوعیت از کار علی دایی را باید در فصل قبل جست؛ او هدایت تیم سایپا را برعهده داشت که با مدیریت باشگاه به مشکل برخورد؛ مشکلی که اسمش را فنی گذاشته بودند و میگفتند او به دلیل اینکه نتایج لازم را نگرفته، برکنار شده است. دایی البته در همان برههها به مدیریت وقت باشگاه تاخت که از لحاظ مالی نتوانسته جوابگوی بچههای تیمش باشد. او انتقاد کرد که چطور قیمت پراید را به بیش از 50 میلیون تومان رساندهاند، ولی از پرداخت دستمزد بچههای تیمش عاجز ماندهاند. دایی را اما با سناریویی عجیب و با همدستی برنامه پرحاشیه «20:30» از کار برکنار کردند. از او چهرهای پولدوست، عصبی و اهل دعوا و بزنبزن ساختند تا بگویند شایستگی نشستن روی نیمکت تیمی را ندارد. بااینحال، آنهایی که علی دایی را میشناختند میدانستند که او قرار نیست به این سادگیها تسلیم شود. دایی، کنفرانسی خبری تشکیل داد و در آنجا دلیل اصلی برکناریاش را توضیح داد. «سهبار در فوتبال اخراج شدم و هر سهبار غیرورزشی بود. یکبار رئیسجمهور مرا از تیم ملی برکنار کرد؛ یکبار وزیر ورزش از پرسپولیس و یکی هم الان». این «یکی هم الان» به همین جمله ختم نشد، چون او تصمیم گرفت در همان کنفرانس خبری هویت مصطفی مدبر، مدیرعامل باشگاه سایپا را فاش کند. «مصطفی مدبر، مدیرعامل باشگاه، برای من حضور حقیقی ندارد. تا جایی که ذهن ناقصم یاری میکند و من ایشان را میشناسم، از زمانی که ریاست حراست سازمان صداوسیما را برعهده داشت، نامش سردار غفور بوده است. برای من جالب بود که مدبر را برای اولینبار در برنامه نود دیدم و گفتند مصطفی مدبر رئیس سازمان توسعه و تجهیز! تلویزیون را نگاه نمیکردم، ولی صدا آشنا بود. وقتی تلویزیون را دیدم، متوجه شدم همین سردار غفور خودمان و اردبیلی است! اینکه ایشان چطور مصطفی مدبر شده، برایم سؤال است! کاش یکی از سازمان ثبتاحوال اینجا بود و میتوانستم سؤال کنم آیا یک نفر میتواند کل اسم و فامیلش را عوض کند؟
شنیده بودم به ندرت افرادی فامیلی را عوض کنند و شاید هم اسم را. این را آدمهای حقوقی میدانند. مگر میشود با عوضکردن شناسنامه، گذشته طلایی و شخصیتت را عوض کنی! متأسفانه موقعی نامه اخراجم به دستم رسید که به کسی دسترسی نداشتم. کسی که به اسم مدبر نامه را امضا کرده و قبلا سردار غفور بوده، میتواند مرا اخراج کند؟ من ایشان را به این اسم نمیشناسم. نمیدانم چه اتفاقاتی میافتد. انگار یکی نمرده باشد و برایش گواهی فوت بگیرند!». چیزی از همان صحبتها نگذشته بود که خبر رسید دایی «حرفی را که نباید بزند زده و دیگر جایی در فوتبال ایران نخواهد داشت». اگرچه آن اوایل به نظر میرسید این موضوع فقط در حد یک شایعه است، ولی اتفاقات بعد از آن شایعه جوری کنار هم نشست که انگار پربیراه هم نیست. او تا پایان فصل خارج از گود نشست و تیمی به سراغش نرفت. میگفتند نتایجش در دوران مربیگری به گونهای بوده که تیمی را راغب نکرده به سراغش بروند ولی نتایج علی دایی در فوتبال ایران اتفاقا بد هم نیست! او از معدود مربیان حاضر در لیگ است که سابقه قهرمانی در لیگ و جام حذفی را دارد و با توجه به کاریزمایش، بسیاری از تیمها را وسوسه میکند تا هدایتشان را به دست دایی بسپارند. اگرچه در ادامه مسیر و البته ابتدای همین فصل چندین پیشنهاد از سوی تیمهای لیگبرتری به او شد تا «شایعه مطرحشده» را کمرنگ کند ولی دایی به این بهانه که حاضر به مربیگری در شهرستان نیست، آنها را رد کرد. مشخص نیست که آیا اگر میپذیرفت «میگذاشتند» روی نیمکت بنشیند یا خیر؟ با همین پیشفرض بود که پیشنهاد سرمربیگری در تیم ملی به دست دایی رسید ولی قبل از نهاییشدن چیزی، او از چرخه مربیانی که ممکن است هدایت تیم ملی را بر عهده بگیرند خارج شد. یعنی دقیقا یک بار که قرار شد دایی به طور جدی وارد عرصه مربیگری در ایران و البته تیم ملی شود، «نگذاشتند». موضوع ممنوعیت او از فعالیت فوتبالی در ایران، چیزی نیست که بشود کاملا صحتش را تأیید کرد. حتی خود علی دایی هم چندان نسبت به این موضوع مطمئن نیست؛ دستکم تا پیش از رسیدن پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی ایران که اینطور بود. او چند ماه قبل در گفتوگو با فرهیختگان درباره شایعه ممنوعیت فعالیتش در فوتبال ایران گفته بود: «چنین مسائلی بعید نیست و شاید هم این مسائل خیلی محتمل باشد. اما من مگر وابسته به فوتبال هستم که بخواهم ناراحت شوم؟ من همیشه حرف حق را میزنم و تا آخرش هم پای حرفم هستم. بههرحال این خبر که عنوان شده، شایعهای است که شاید حقیقت داشته باشد. پیشبینی میکردم این اتفاق رخ دهد. خیلی وقت است که همه هموغم خود را گذاشتهاند تا امثال من را بین مردم بد و خراب کنند که البته خدا را شکر عزت و ذلت را خدا میدهد و به هدفشان نمیرسند».
دایی – احمدینژاد؛ 2 قطب ناهمگرا
این اولین بار نیست که سیاست و سیاسیکاری گریبان علی دایی در تیم ملی ایران را میگیرد؛ او پیشتر یک بار سابقه نشستن روی نیمکت تیم ملی را داشت که خیلی زود از کار برکنار شد. برکنارشدنی که خودش میگوید کار «احمدینژاد» رئیس وقت دولت ایران بود. ماجرا به فروردین 1388 برمیگردد که دایی با تیم ملی در راه رقابتهای انتخابی جام جهانی در آزادی میزبان عربستان بود و در نهایت بازی را 2 بر یک واگذار کرد؛ شکستی تلخ که وضعیت ایران در گروه را بحرانی کرد. بعد از همان شکست، علی دایی با دستور احمدینژاد از کار برکنار شد. دایی بعدها در یکی از برنامههای «90» عنوان کرد احمدینژاد با او مشکل داشت چون پیشنهاد حضور در کمپین انتخاباتیاش را رد کرده بود. در آن دوره مذکور، دایی به کارزار انتخاباتی میرحسین موسوی پیوسته بود. اگرچه آن سالها ادعای علی دایی مبنی بر اخراج توسط احمدینژاد ازسوی دولتیهای وقت رد میشد ولی چند سال بعد، محمد علیآبادی، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی ادعای دایی را تأیید کرد و گفت احمدینژاد از او خواسته بود دایی را برکنار کند.بعد از آن اتفاق، رابطه شکلنگرفته دایی – احمدینژاد بدتر هم شد؛ همین سال گذشته بود که داستان حضور دایی و احمدینژاد در هواپیمای مشترک رخ داد و خبر رسید که دایی حاضر نشده پیش احمدینژاد بنشیند. علی دایی این موضوع را در گفتوگو با ایسنا اینطور توضیح میدهد: «متأسفانه افکار ایشان (محمود احمدینژاد) با افکار من فرسنگها فاصله دارد. عقایدی را که ایشان دارند، من قبول ندارم و اصلا از نظر فکری به هم نزدیک نیستیم؛ پس باید کنار هم مینشستیم که درباره چه موضوعی صحبت کنیم؟ همیشه سعی کردهام شعار ندهم و اهل عمل باشم و به همین خاطر از کسانی که فقط شعار میدهند و فقط میخواهند باشند، خوشم نمیآید. به همین خاطر لزومی ندیدم با ایشان (محمود احمدینژاد) رودررو شوم که سلام و علیک کنم. من واقعا دوست نداشتم با او (محمود احمدینژاد) رودررو شوم. هیچ وقت نمیبینید که علی دایی چیزی از او بخواهد. دلم نمیخواست اصلا ایشان (محمود احمدینژاد) را ببینم».
احمدینژاد از دایی کینه دارد؟
فارغ از آنکه دایی خط فکری و سیاسیاش با احمدینژاد یکی نیست و نخواسته در کمپین انتخاباتیاش شرکت کند، به نظر میرسد احمدینژاد به یک دلیل کاملا مشخص دیگر هم نخواسته که علی دایی در تیم ملی باشد و در عصر حضورش در دولت، بارها با حضور دایی روی نیمکت تیمهای ایرانی از جمله پرسپولیس مخالفت کرده است (با استناد به صحبتهای محمد رویانیان، مدیرعامل وقت پرسپولیس). این موضوع چیزی است که از زبان حسین کاظمی مطرح میشود؛ او که روز گذشته در برنامه سلام صبحبخیر شبکه سوم سیما حضور پیدا کرده بود با بازخوانی اتفاق بازی ایران – عربستان که دایی سرمربی بود، گفت: «فکر میکنم همه دیگر ماجرای آن بازی و حواشیاش را میدانستند. ما بین دو نیمه در رختکن بودیم که خبر دادند آقای احمدینژاد میخواهد به رختکن بیاید ولی علی دایی مخالفت کرد و گفت اگر او بیاید، تمرکز بچهها به هم میخورد. به همین دلیل دایی بعد از آن بازی اخراج شد».این موضوع هم دلیلی دیگر برای بروز دهها مشکلی است که بین دایی و سیاسیون در راه رسیدن به تیم ملی وجود دارد. با رویهای که در پیش گرفته شده به نظر میرسد دایی که خودش را از سیاست گریزان میداند، باید منتظر اتفاقی سیاسی و نه ورزشی باشد تا دوباره به نیمکت تیم ملی برسد.
دیدگاه تان را بنویسید