دیگر بر کسی پوشیده نیست که این باشگاهها باید واگذار شوند و ضروری است که با توجه به وضعیت نامناسب مالی این باشگاهها هر چه سریعتر فکر راه چارهای بود. اما آنچه که برای ما تعجبآور است اینکه چرا دو باشگاه با این عظمت و طرفداران چند ده میلیونی (گفته میشود بین ۳۰ تا ۴۰ میلیون هوادار) باید زیان انباشته سنگین داشته باشند و چرا این باشگاهها نباید درآمد کافی داشته باشند که بخواهند وابسته به منابع دولت و عمومی باشند. برای ما هم مانند همه آنها که با اقتصاد و مالی سروکار دارند عجیب است که چگونه باشگاهی با تعداد هوادار چند دهمیلیونی تا به این حد از نظر مالی با مشکل مواجه باشد که مربی باشگاه بهانهای مانند عدم پرداخت حقوق را برای ترک تیم مطرح کند. آیا امکان دارد که شما چند میلیون هوادار داشته باشید و این چند میلیون نفر بدون هیچ منطق مشخص و تنها به پشتوانه یک «نام» همراه شما باشند و با پیروزی شما خوشحال و با شکست شما غمگین شوند و تا به این حد به شما دل بسته باشند اما شما نتوانید هزینه خود را تامین کنید؟
روز گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه استقلال و پرسپولیس با زیان انباشته مواجه هستند و برای خروج از ماده ۱۴۱ قانون تجارت باید برنامه افزایش سرمایه از تجدید ارزیابی را در دستور کار قرار دهند. همه ارزش این باشگاهها در نامشان نهفته است و بهتر است بهدنبال زمین و ساختمان برای تجدید ارزیابی نباشیم. هواداران دو آتیشه این تیمها برای طرفداری از تیم خود بهدنبال دلایل منطقی نمیگردند و تیمشان را در نمادی مانند عشق و علاقه مینگرند. بر این اساس اگر چنین حامیانی دارید عجیب است که نتوانید هزینههای خود را که اتفاقا نسبت به حجم بالای هوادارانتان چندان زیاد نیست پوشش دهید. اما ممکن است این سوال ذهن مخاطب را درگیر کند که موارد بالا چه ربطی به خصوصیسازی یا عرضه سهام باشگاههای استقلال و پرسپولیس دارد؟ اگر نگاه کلان و اقتصادی به وضعیت این باشگاهها داشته باشید اثرات نگاه دولتی در بروز مشکلات مشخص میشود. میتوان اینگونه بیان کرد که برای ما عجیب است اگر دولت واقعا در عمل بخواهد این باشگاهها را واگذار کند، چون بهصورت مشخص برخی از موارد را که نمیتوان مورد بحث قرار داد مانند ملاحظهکاریهای سیاسی مانع از این امر میشود. همین ملاحظهکاریها و نگاه دولتی بوده که وضعیت فوتبال به اینجا رسیده که با وجود طرفداران میلیونی درجا بزند و جای شکوفایی نداشته باشد. اقتصاد دولتی و سیاسیکاریها کار یک تیم با طرفدار چند ده میلیونی را بهجایی میرساند که در هزینه جاری خود بماند و سرانجام با زیان انباشته مواجه شود، اما واقعا راهکار چیست؟ راهکار تنها داشتن یک نگاه اقتصادی صحیح به این ماجرا است تا بتواند هزینه فرصت حتی ملاحظات سیاسی نیز به دقت برآورد شود. کافی است از خود بپرسیم چگونه این باشگاهها با این همه طرفدار دو آتیشه به زیان رسیدهاند و احتمالا راهحل مشکلات نیز در پاسخ همین سوال مشاهده شود.
مقایسه تیم دوم ایران با تیم دوم لالیگا
برای درک بهتر وضعیت مالی باشگاهها در اینجا به مقایسه وضعیت مالی دو باشگاه سپاهان اصفهان که در شرایط کنونی در مکان دوم لیگ برتر قرار دارد و تیم بارسلونا که در شرایط کنونی در رده دوم جدول لالیگای اسپانیا قرار گرفته است میپردازیم؛ صورت مالی از پرسپولیس و استقلال نیافتیم. صورت مالی باشگاه فرهنگی ورزشی سپاهان در سامانه کدال در دسترس است و صورتهای مالی بارسلونا را نیز میتوان در سایت مختص به این باشگاه پیدا کرد. در صورت مالی سپاهان حدود ۶۴ میلیارد تومان درآمد مشاهده میشود که عمده آن را فولادمبارکه اصفهان بهعنوان مالک باشگاه تامین میکند. به نوعی فولاد مبارکه به هر دلیلی که البته به نظر جنبه اقتصاد چندانی نیز ندارد در حال حمایت از یک باشگاه است. صورت سود و زیان سال مالی منتهی به خرداد باشگاه فرهنگی ورزشی سپاهان به نوعی بسته شده است که این باشگاه در نهایت سود حدود ۵۵۰ میلیون تومانی را منعکس میکند. حال اگر فولادمبارکه اصفهان بهعنوان مالک ۱۰ میلیارد تومان بیشتر پول میداد در نتیجه سود این باشگاه نیز بیشتر میشد.
اما اگر ترکیب درآمدی (اینجا فقط به درآمد میپردازیم) این باشگاه صنعتی را با بارسلونا مقایسه کنیم شاید بتوان بخش خوبی از ریشه مشکلات فوتبال کشور را درک کرد. هر بخشی از کشور را اگر از این منظر بررسی کنیم نشانههای ضعف را میتوان پیدا کرد و شاید در نگاه عمیقتر بتوان ریشه مشکلات را در عدم توجه به مسائل اقتصادی پیدا کرد. به هر حال بارسلونا برای فصل قبل درآمدی حدود ۱۸۲ میلیون یورو از فروش بلیت داشته است. مسائل مربوط به فروش بلیت و اثرات نگاه دولتی مدیران این باشگاهها را میتوانید در مسائلی که در چند سال اخیر استقلال و پرسپولیس به وجود آمده، مشاهده کنید. بخش حق پخش تلویزیونی درآمدی بیش از فروش بلیت را برای بارسلونا داشته است. در ساختار دولتی صداوسیما حتی این نهاد در آخرین موارد مورد بحث تا ۷۰ درصد از بودجهای که دولت بنا بود برای حقپخش در اختیار بگیرد را دریافت کرده است. این درحالی است که صداوسیما بهعنوان نافع این بخش خود باید به باشگاههای فوتبال مانند پرسپولیس یا استقلال یا سپاهان حقپخش تلویزیونی مسابقات را بدهد، زیرا درآمد تبلیغات بسیاری در زمان پخش مسابقات دریافت میکند؛ میتوانید با نگاه اقتصادی به تبلیغاتی که در دربی هفته جاری از سوی صداوسیما پخش میشود توجه بیشتری کنید. اما صداوسیما خود زیانده است و دست در جیب دولت دارد که دلایل مشخصی دارد که همان نگاه دولتی ریشه آن است. اما بخش اصلی که در ابتدای این گزارش نیز روی آن تاکید شده بود جای خالی استفاده از هواداران میلیونی است.
هیچ آمار دقیقی از هواداران فوتبال در دسترس نیست اما یک جستوجوی ساده نشان میدهد که هواداران بارسلونا به حدود ۱۴۰ میلیون نفر میرسند و سهم تبلیغات در بارسلونا حدود ۲۹۹ میلیون یورو است حال اینکه باشگاههای بزرگی مانند پرسپولیس و استقلال واقعا چقدر دریافت میکنند چندان شفاف نیست و اعدادی که مطرح میشود واقعا در حد و اندازه چند ده میلیون طرفدار نیست؛ هیچگونه آمار دقیقی در دست نیست، اما برخی از کارشناسان میگویند میتوان برای هر یک از این باشگاهها طرفداران ۳۰ تا ۴۰ میلیونی را در نظر گرفت. در این میان درآمد حاصل از خرید و فروش بازیکن نیز پیشکش. چگونه فوتبال بهعنوان ورزش نخست این کشور بهجای ایجاد ارزش افزوده درحال ایجاد زیان و ضربه زدن به اقتصاد کشور است، جواب این موارد یا گرهکور واگذاری استقلال، پرسپولیس یا عرضه سهام این باشگاهها در بورس را میتوان در همان نگاههای دولتی مشاهده کرد. فولاد مبارکه نیز از نظر ما مشخص نیست چرا باید بودجه کامل باشگاهی که مالکش است را تامین کند و ترکیب درآمدی سپاهان تا به این حد متمرکز بر شرکت باشد. اما راهکار چیست؟ واقعا هیچ راهکار یک خطی مطرح نیست اما اگر اندکی منطقهای اقتصادی در تصمیمگیریها وارد شود شاید بتوان راهحل بهتری پیدا کرد. شاید اگر سرانجام به عرضه ۱۰ درصد سهام استقلال و پرسپولیس رضایت داده میشد بورسبازان مفهوم «ارزش ذهنی» را به خوبی به مدیران دولتی نشان میدادند و شفافیت ایجاد شده میتوانست وضعیت بهتری را برای واگذاری این دو باشگاه ایجاد میکرد. ارزش استقلال و پرسپولیس را براساس دارایی یا سود و زیان فعلی آنها نمیتوان تعیین کرد. پتانسیل طرفداری چند ده میلیونی آنها اگر به دست اهلش بیفتد میتواند رویه کسب درآمد را مشخص کند. شاید مرحله نخست واگذاری این باشگاهها همان عرضه محدود سهام در بورس باشد تا شاید سرنخ کلاف سردرگم مشکلات مالی و اقتصادی این باشگاهها پیدا شود. با این حال تاکید میشود تا مشکل اصلی اقتصاد کشور که همان ملاحظهکاریها و تفکر دولتی حاکم بر اقتصاد حل نشود احتمالا هیچیک از این موارد نیز بهجایی نخواهد رسید.
دیدگاه تان را بنویسید