[لیلا مهداد] رمز عبور: «سیاهی شب». تاریکی روی نخلستانها پهن میشود. به جای جیرجیرکها، صدای ریختن گچ، سیمان و آهن میپیچد میان باغها. تَن نخلها میلرزد از بیل سردی که افتاده به جان ریشهها. آفتاب که از شرق بیاید، یکی، دو دیوار خودشان را رساندهاند آن بالا. شبِ نخلستان، وعده دورهمی داییها، عموها و خالههاست. آجرها را دستبهدست میچینند گوشه باغ. یکی ملات میزند. یکی میلگردها را جوش میدهد. یکی دیگر کاشیها را میدهد به خورد دیوار. خانههای جدید در نخلستانهای بم این شهر ویران از ١٧سال پیش، فامیلی ساخته میشوند. خانههای تکواحدی بیپروانه که بیپروا از زمین بلند میشوند. اینجا بهای سقف بالای سر، خشکشدن نخلهای خرماست.
چند سال پیش مجوز میدادند
نخلستانها تا پای ارگ رسیدهاند. کوچهباغهای دلگشا زیر سایه رطبها سالهاست آرمیدهاند. خانهها قَد نمیکشند و سایه ارگ همچنان بر سر شهر باقی است. نخلها از شمال به ارگ قدیم میرسند و از غرب به گسلها. شرق هم خودش را به جاده رسانده تا بم برای همیشه محصور بماند؛ شهری در بنبست. «شهر در بنبست» اصطلاح قدیمیهاست، مانده به یادگار میان جوانترها.
روزگاری شهر رونقش را از نخلها طلب میکرد؛ به بار مینشستند و کاروکاسبی اهالی سِکه میشد. قناتها و چاهها از قبل آمده بودند و نخلستانها تشنه نبودند، اما سالهاست زردی به نخلها زده. ریشهها میخشکند و شایعات از بیآبی باغها میگویند. «رحیم» همه کودکیاش را در کوچهباغهای بم گذراند. حالا موهای یکدست سفیدش از گذر آن سالها میگویند. او مثل بیشتر همشهریهایش نخلستانهای به خزان نشسته را نتیجه اراده دلالانی میداند که به طمع ثروتمندشدن، افتادهاند به جان کوچهباغها. «قدیمیها دست به باغشان نمیزنند. بم مشکل آب ندارد. تعداد نخلستانهایی که آب رویشان نیست، خیلی کماند. بیآبی، بهانه سوزاندن نخلهاست. خیلیها مشتری دلالها شدند. عدهای هم خودشان آستین بالا زدند برای ساختن.»
قبل از اینکه قیمت خرما بالا بکشد، نخلستانها بازارشان سِکه نبود. خانه داشتن آرزو بود. هر روز از گوشهای خانهای قَد کشید و جای چندین نخل را گرفت. رفتوآمد مصالح زیاد شد. بوی ملات، رنگ و آهنهای زنگزده خودش را به خورد شهر داد. «چند سالی است سختگیریها زیاد شده و به همین راحتی پروانه ساخت نمیدهند. مدیریت جدید میراث، هر شب با نقشه هوایی شهر را رصد میکند.»
ولع ساختن، نخلها را سوزاند
سال ٨٢ زلزله به جان شهر افتاد. ریشه نخلها از زمین بیرون زدند. سقف خانهها، روی زمین پهن شدند. شهر زیرورو شد و کمر ارگ زیر بار این غم خَم. قدیمیها میهمان خاک شدند. نخلستانها ماندند برای وارثان. «شهروز» زلزله و آوارهای بعد از آن را به یاد دارد؛ زلزلهای که به جان خانهباغ پدربزرگ و عموهایش زد. «بعد از زلزله خیلی از وراث نخلستانها را تکهتکه کردند و فروختند. دلالها هم پای کار آمدند و سودشان را بردند.» نخلستانهای تکهتکهشده بیمجوز ماندند و خانههای غیرمجاز را در میانه خود گرفتند تا مهاجرها و جوانترهای شهر، خانهدار شوند. خرابیهای زلزله روی هم تلنبار شدند. اهالی ماندند و خانههایی که قرار شد از زمین بلند شوند. کارگران ساختمانی راه بم را در پیش گرفتند. کُردها، لُرها و تُرکها آمدند پای کار. بعضی کارگرها، داماد بم شدند و ماندگار. تعدادی هم برگشتند به شهرهایشان. «مهاجر کم داشتیم. بیشتر از روستاهای اطراف بودند مثل هر شهر دیگر، اما ولع خانه ساختن نمیدانم از کجا آمد و جان نخلستانها را سوزاند.» نخلها، خرماهای رسیده و خُنکی آب قناتها روزها و شبهای قدیم بم را پر کرده بودند، اما وقتی پای کامیونها و مصالح ساختمانی به بم رسید، جیره آب نخلها قطع شد و برگها تسلیم زردی شدند. «همه قشنگیها برای قدیمهاست. باغها پر بودند از نخل و خرما. شاید اتاقک نگهبانی ساخته میشد ته باغ.» اهالی از خانهدارشدن گفتند و شهرداری از مجوز ساختوساز. دلالها هم تور پهن کردند برای پول بیشتر. روستاهای اطراف، هوس کوچهباغهای شهر را کردند. «ساختند و نخلستانها را خُشک کردند. ریشه درخت که بسوزد، آخرت آدم به آتش کشیده میشود. ما قدیمیها نساختیم. ویار ساختن به جان جوانترها افتاده.» درد بم تنها نداشتن زمین و خشککردن نخلها نیست. خشم زلزله به بم زد و درد بیخانهمانی را همهگیر. خانههای از پیشساخته سقفی شدند برای اهالی. کانکسها بودند، اما خانههایی پروانه گرفتند و میلگردهایشان را به جان زمین دادند و بدقواره بالا رفتند. غیرمجازها هم خودشان را میانشان جا کردند. حالا شهرداری مانده و محله بدشکل یادگار از ساختوسازهای بعد از زلزله. «آفت زلزله به همه زندگیمان زد. شما حلبیآباد دارید، ما خیابان امیرالمومنین(ع) را؛ همان حلبیآباد تهران است. شهرداری میگوید خانه میسازم از اینجا بروید، اما اهالی نمیروند.»
جولان دلالها در «ساعی» و «چمران»
مزه پول ساختوسازها که به مذاقشان خوش آمد، دست بُردند در طرح تفصیلی و طرح جامع شهری. تکیه دادند به کمیسیون ماده٥ استان و از شهرداری پروانه گرفتند برای ساختوساز. اداره ثبت، پروانه را دید و سند زد به نام مالکان. باغات خیابان «ساعی» تخریب شدند و دیوارهای آجری تا طبقه دوم بالا رفتند. خیابان «چمران» هم که گُل سرسبد باغها بود، باغهایش را داد به کام سنگ و آهن. بنگاههای معروف شهر گذرشان افتاد به شهرداری و شورای شهر. مجوزها صادر شدند و رونق افتاد به کسبوکار دلالها.
«محمدجواد» مثل خیلی از اهالی بم از خبرساز شدن تخلفها شوکه شد. اما خوشحال بود از نیفتادن به دام دلالان. او از دست بردن در طرح تفصیلی و جامع شهری در میان این خبرها میگوید: «درباره ساختوساز در خیابان ساعی شهرداران قبلی اجازه ساختوساز ندادند، اما متاسفانه در سال گذشته بالاخره شهرداری کوتاه آمد و پروانهها صادر و ساختمانها ساخته شد. گویا باند بودند. یکی دوسال پیش خبر پیچید در شهر. میگفتند دلالها گردش مالی صدمیلیاردی داشتند.» خانهها و پاساژها که قَد کشیدند، قیمت زمینها رفت بالا. مردم عادی زورشان نرسید به خانه خریدن و افتادند به جان نخلهاشان. «دلالها و آنهایی که رانت داشتند، بلای جان نخلستانها شدند، اما مردم عادی از سر ناچاری تعدادی از نخلهایشان را بریدند و خانه ساختند.» بعد هم برجام به ثمر نشست و خواب زمستانی کارخانهها تمام شد. کارخانه خودروسازی جان گرفت و چرخهایش به حرکت افتاد تا آمار سه، چهارهزار کارگرش را برساند به ١١هزارنفر. کارگرها از شهرهای دیگر آمدند، حتی از کرمان. چهار، پنجسال پیش بود. «بم با کمبود زمین روبهرو است. کارگرها که آمدند نیاز به خانه بالاگرفت.» ساختوسازها بعد از زلزله بالا گرفت. خیلی از خانهها خالی ماندند و قیمتها پایین کشید. اهالی روستاهای اطراف خرماها را که فروختند، پول روی پول گذاشتند و خانه خریدند از بم برای آیندهها. بعضی از وراث برای ساختوساز، باغات را رها کردند تا خشک شوند؛ به امید ترفندی برای تغییر کاربری. تعدادی هم نخلستانها را قطعهقطعه کردند و فروختند به سازندهها. بعضی از باغات هم مشکل آب پیدا کردند و محکوم شدند به خشک شدن. «مشکل اصلی، ساختوسازهای غیرمجاز است؛ ساختوساز میان نخلستانها.» سهسال پیش «محمد» رخت دامادی پوشید. پساندازها را روی هم گذاشت برای خرید خانه نوعروس. خانه خرید با کاربری باغ. «فامیل کمک کردند و شبانه ساختیم. امسال به هزار بدبختی و رشوه آبوبرق گرفتم.»خانه نیمهساخته فلانی تخریب شد. خبری که هرچند روز یکبار میپیچد میان اهالی شهر. دهانبهدهان میچرخد تا برسد به گوش صاحبان باغ. گرانی خانه و دلشوره رفتن به حاشیه شهر، ترس تخریب را به جان میخرد. «از سال ٩٦ موج گرانی زمینهای مسکونی را گرفت. ما بچه بمایم. نمیتوانیم برویم به حاشیهشهر. زمین مسکونی هم نمیتوانیم بخریم.» خانه «محمد» که آبوبرق گرفت، «رضا» هم به فکر خانه افتاد. «زمینی خریدم با کاربری باغ. در همان میسازم.» گرانی زمینهای مسکونی گذر «رضا» را انداخت به نخلستانها. «دور از شهر نزدیک به حاشیه که هنوز نه آب رفته آنجا، نه برق باید ٢٠٠میلیون تومان پول زمین بدهم. پول ساختوساز بماند سرجایش. ١٠٠متر به سمت آبادی قیمتها سر به آسمان میبرند.» قانون منع تغییر کاربری، قیمت نخلستانها را پایین آورد تا نخلستانهای میانه شهر شود انتخاب جوانترها. نخلستانهایی برای ساختوسازهای غیرمجاز.
همهچیز بعد از زلزله شروع شد
محسن قاسمی، رئیس پایگاه میراث جهانی بم به «شهروند» از شروع ماجرا بعد از زلزله میگوید. از زمان بازسازی بم و نیاز آن روزهای مردم به سرپناه. «بعد از زلزله بم و مدیریت بحران آن روزها این اتفاقات رقم خورد. در آن دوره شاید کمتر توجهها به باغات بود.»
زلزله به باغات بم هم رحم نکرد. زخم به جان قناتها زد و مسیر آب بعضی از باغات را مسدود کرد تا در حسرت آب بمانند و بخشکند. تسهیلات دولتی هم بعد از زلزله آمدند تا ساختوسازها رونق بگیرند و به شهر بیسروسامان شکل بدهند. «در آن دوره بیسامانی، وضع شهرداری شهر هم خیلی بسامان نبود، از باب اینکه به هر کسی مراجعه میکرد، جواز ساخت میداد؛ حتی ساختوساز میان باغات. چند سال بعد از زلزله مشغلههای شهرداری، تسهیلات و مسدودشدن بعضی مسیرها دستبهدست هم داد تا شاهد تغییر کاربری بعضی از باغات باشیم.» قصه تکراری بعد از زلزله، رصد باغات و نقشه کشیدن برای تغییر کاربری بود. نبود مدیریت شهری شایسته هم به کمک سودجویان آمد تا سالها این قصه ادامهدار شود. «در آن سالها در ادارات اصلی شهر باندهایی شکل گرفتند تا تخریبها سرعت بیشتری به خود بگیرند. ارزش خرما پایین آمده بود و قیمت زمینها بالا رفته بود، برای همین باغات به راحتی به سودجویان فروخته میشدند.» شهر بم، بناهای تاریخی و تمام منظر فرهنگی بم در پرونده ثبت جهانی آمده، یعنی ٢٣هزار هکتار از اراضی بم، بروات و... و این یعنی تخریب باغات مساوی است با ضربه زدن به پرونده ثبت جهانی. «این موضوع جای نگرانی دارد.» قانون ١٤٧ و ١٤٨، قانون تفکیک و ... قوانین اداره ثبت اسنادند؛ قوانینی که میگویند هر کسی بتواند یک چهاردیواری احداث کند و آلونک ٤٠-٣٠متری داخلش بسازد، میتواند از ثبت اسناد سند بگیرد. این قوانین باعث شد تعدادی از سودجویان باغات را به ١٠قطعه تقسیم کنند و برای هر قطعه سند مجزا بگیرند. اسنادی که شهرداری را موظف به دادن پروانه ساخت میکرد و سازمانهای دیگر هم به ترتیب موظف به دادن آب و برق بودند. «شورای تأمین به این مسأله ورود پیدا کرده و جلوی شهرداری و اداره ثبت اسناد را گرفته است.» این درحالی است که سند جامع مدیریت منظر فرهنگی بم تفکیک باغات را ممنوع کرده و به همین منظور چند سالی است در پایگاه میراث ثبت جهانی بم هیچ پروندهای مبنی بر تفکیک یا تغییر کاربری امضا نمیشود، بنابراین شهرداری هم نمیتواند مجوز بدهد و اعمال سلیقه کند. «آدمهایی که میان نخلستانها ساختوساز میکنند، مردم عادی نیستند. هرچند تعداد این افراد انگشتشمار است و کارمندان شهرداری و ثبت اسناد هم آنها را میشناسند، اما چرا عزم جدی در کنترل و معرفی آنها به دستگاه قضا وجود ندارد، جای سوال است و اگر هم هست، چرا این همه کُند پیش میرود؟»
معرفی مقصران به دستگاه قضا
طرح تفصیلی بعد از ١٠سال دوباره در بم روی کار آمد تا اجراییشدنش کمک حال شهر جهانی بم باشد. طرحی که قبل از این ملاک عمل بوده تا بهانهای باشد برای تفکیک باغات. محمد بنی اسدی، شهردار بم به «شهروند» از طرح تفصیلی و نادیده گرفتن ضوابط میراث جهانی بم در سنوات گذشته میگوید. او معتقد است در شهری مثل بم در کنار طرح تفصیلی باید ضوابط میراث جهانی ملاک عمل قرار گیرد: «متاسفانه مدت زمانی طرح تفصیلی و ضوابط میراث جهانی نادیده گرفته شدند. در آن بازه زمانی طرح تفصیلی مبنا قرار گرفت و باغات تفکیک شدند و به تبع آن مجوز مسکونیشدن گرفتند؛ تفکیکی که ضوابط میراث جهانی آن را ممنوع کرده است. طرح تفصیلی اجازه میدهد باغات به قطعات ٢هزار متری تفکیک شوند، اما ضوابط میراث جهانی اجازه تفکیک را در هر مقیاسی ممنوع کرده است.» بنی اسدی از باند تشکیلشده در سالهای گذشته میگوید؛ باندی متشکل از افرادی در شهرداری، ثبت اسناد و بیرون از این مجموعهها. «تعدادی از این گروه نقش دلال را داشتند و باغات را میخریدند و از طریق ارتباطاتشان در شهرداری و ثبت اسناد سندسازی میکردند و بعد میرفتند به سمت صدور مجوز ساخت؛ اسنادی برمبنای کارهای غیرکارشناسی.» او از پروندههایی میگوید که نشان میدهند توجیهی برای صدور این مجوزها نبودند و دستهایی در کار بودند. «ما با جدیت به این ماجرا ورود کردهایم. شورای تأمین شهرستان هم حمایتهای لازم را دارد. متاسفانه عدهای حواشی به وجود آوردهاند تا سرعت عمل ما کم شود و در این راه از ترفندهای مختلف استفاده میکنند.»
بنی اسدی از حاشیهنشینی در محدوده میراث جهانی میگوید، زمینهایی که تصرف شدهاند و ساختوسازهای غیرمجاز در آنها صورت گرفته است: «زمینها شناسایی شدهاند، دو بار هم برای تخریب اقدام کردهایم و از طرف اهالی ممانعت شده است. هر چند این مسأله در دستور کارمان است.» شهردار بم درباره افراد شناساییشده که ارتباطاتی در شهرداری و اداره ثبت داشتند، میگوید: «موارد شناسایی و عینا به قوه قضائیه شهرستان معرفی شدهاند. اما کُند بودن مسأله برمیگردد به نیاز بررسیهای بیشتر. ما نمیخواهیم تنها هیاهویی برپا شود، بدون مستندات کافی. متاسفانه این افراد سعی کردهاند ردپایی از خود به جا نگذارند، اما بیشک آنها محاکمه میشوند و به سزای عملشان خواهند رسید.»
شهرداری، کارفرمای طرح تفصیلی
محمدتقی جهانپور، رئیس شورای اسلامی بم ساختوسازهای غیرمجاز را مربوط به سنوات گذشته میداند. او ساختوسازهای غیرمجاز و غیرایمن را وصله ناجوری برای شهر بم میبیند؛ شهری که بعد از زلزله بهعنوان شهر ایمن در کل کشور شناخته شد. جهانپور به «شهروند» میگوید: «بم از سه طرف محصور است و جای توسعه ندارد؛ از شمال، غرب و شرق. تنها از طرف جنوب جای توسعه داریم که نیاز به طرح تفصیلی دارد.» اما طرح تفصیلی از سال ٩٤ بلاتکلیف باقی ماند تا ساختوسازهای غیرمجاز رونق بگیرند. اجرایینشدن دهساله طرح تفصیلی و بهانه کمبود زمین بلای این روزهای نخلستانهای بم هستند. «دوشنبه سی تیرماه طرح تفصیلی بعد از ١٠سال تأخیر در صحن علنی شورای شهر بم امضا شد و به موجب آن شهرداری کارفرمای طرح شد.» جهانپور بر این باور است که اجراییشدن طرح تفصیلی از همان سال ٩٤ میتوانست بسیاری از مشکلات امروز را مرتفع کند. او معتقد است اجراییشدن طرح تفصیلی به حفظ باغشهر بم کمک خواهد کرد: «طرح تفصیلی به ما کمکمیکند تا از زمینهای جنوبی استفاده کنیم و با قیمت مناسب در اختیار مردم بگذاریم. این راهکار کمک میکند تا هم مسأله کمبود زمین رفع شود، هم قیمتهایی که این روزها به اندازه شمال شهر کرمان افزایش پیدا کردهاند، شیب نزولی به خود بگیرند. به این ترتیب برای سالهای متوالی بم در ثبت جهانی باقی میماند.» جهانپور معتقد است شهرداریها در همه شهرها املاک زیادی دارند و از آنها به نفع شهر بهره میبرند: «شهرداری با کمبود اعتبارات روبهرو است و از طرفی شهروندان خواستهها و شکواییههایی دارند؛ از عریضشدن معابر تا آسفالتی که نیاز ٩٠درصد معابر شهر است. شهرداری از شورا مجوز گرفته تا قطعاتی از این زمینها را که در سطح شهر پراکندهاند، به قیمت کارشناسی به مزایده بگذارد تا گرهای از مشکلات شهر باز شود.» زلزله حاشیهنشینی را به بم تحمیل کرد؛ زاغهنشینی روی گسلهای شمالشرق بم و درون عرصه میراث جهانی. حاشیهای که موجبات نارضایتی بازرسان یونسکو را فراهم آورد و ایران را متعهد به برطرفکردن این مشکلات کرد. دردسر ساختوسازهای غیرمجاز حالا باعث شده کارگروهی به نام کارگروه ساماندهی حاشیهنشینی تشکیل شود؛ کارگروهی با حضور شهرداری و فرمانداری. «قرار است در روستای اسفیکان افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی که در سازههای غیرمجاز زندگی میکنند، اسکان داده شوند، البته بنیاد مسکن هم قرار است وامهایی به این افراد پرداخت کند تا مشکل این بخش از شهر هم حل شود.»
دیدگاه تان را بنویسید