دیدار مدیریت شهری تهران با شهردار کابل که فروتن و پرانگیزه و همدل آمد، سرشار از امیدها و رنجهایی همگون بود. سخن از یورشهای پراکنده و دشواریهای ساختن در جایی با ویرانگران درونی و بیرونی بسیار شد. مترجمی نیاز نبود، همه همدل و همزبان درباره چند مسئله چارهجویی و ایدهپردازی کردند. آن روز هم درنگی دوباره بود که از خود باز بپرسیم این ریشههای همگون ما چه رنجها و چه فرصتهایی درپی داشته و ما چگونه به این رنج یا شادیها پرداختهایم. دین، زبان، فرهنگ، تاریخ کهن و همپیوند کشورهای حوزه نوروز را بازشناسیم یا رنجها و خونها و تلخیها و تاریکیهای این پهنه را؟ چارههایمان ناکارند یا چاه و چالهها بسیار؟ همداستانی و همانندیهای دو کشور و دو جامعه دیرینه و پرشمار هستند.
نظام سیاسی هر دو کشور جمهوری اسلامی، هر دو جامعه برخوردار از پیشینه فرهنگی و تاریخی کهن، هر کدام بهگونهای در گیرودار کشمکش با ستیزهجویان و زیادهخواهان، هر دو گستره آماج چنگاندازی از این سو و آن سوی جهان بودهاند. ولی آیا ما همواره در کنار و با هم بودهایم؟ آیا رویکرد برابری و بالندگی با یکدیگر را به فرزندانمان آموختهایم؟سالهاست بهویژه درپی جنگ سرد شوروی با آمریکا که آتش و کشتار و ویرانی در خاک افغانستان را دامن میزد، شمار زیادی از مردمان این دیار کهن، شهروندان شهرها و روستاهای ایران شدهاند. بسیاری از ایشان از رنجهایشان نگفتهاند و برخی چالشها در دورههایی رخ داد. گرچه از ایشان کارگران بیشتر شناخته شدند، ولی جامعه دانشآموختگان دانشگاهی، متخصص، هنرمند و ایدهپردازان افغانستانی پرکار و پرامید و پویا بالنده شده است.
پیشینه دانشگاهی افغانستان به امروز و اکنون و فرصت آموزش در دانشگاههای ایرانی وابسته نیست، بلکه دههها پیش از چیرگی تندروها و ستیزهجویان، دوران روشنی از گسترش آموزشی و پژوهشی تجربه شده است. پوهنتون (دانشگاه) کابل یکی از برجستهترین نهادهای دانشپژوهی و جامعهسازی فرهنگی افغانستان و کشورهای حوزه نوروز به شمار میرود. ازاینرو میتوان دریافت چرا بیش و پیش از هر نهاد دیگری آماج (هدف) ویرانگری تندروهایی در پوشش گروههایی مانند طالبان و گروهک داعش که از آن سوی جهان راهبری میشوند، بوده است. داعش در پوششی به نام دین جشن مسلمانان را به سوگ مینشاند، نهاد دانشپژوهی را به خون میکشد و اسلحهای ساخته دگرستیزان نامسلمان را برای کشتن مردم به کار میگیرد. درست هنگامی که تندرویها و بدکرداریهایی در سوی دیگر جهان هم رخ دادهاند، گویی اهریمن باز هم مردم پررنجزیسته خاورمیانه را به خاک و خون میکشاند.گرچه آبشخور ریشههای این چالش و ماجراهایی که یک روز لباس طالبان بر تن دارد و روزی نام داعش بر خود مینهد، جایی میان اسلحهسازان و زورمندان است ولی شوربختانه کنشگران میدان از درون جامعه بومی برخاستهاند.
این خطری است که همه ما در این گسترههای سرزمینی باید درباره آن هوشیار باشیم. ویرانکردن نهادهای فرهنگساز و جامعهپذیرکننده مانند دانشگاه، نیایشگاه و انجمنهای فرهنگی و هنری و سازمانهای مردمنهاد روشی اهریمنی و البته دیرینه است. دانشگاه که ویران شود، آسانتر میتوانند جوانان را به یغما ببرند و سرمایه انسانی و اجتماعی را در آتش نابخردی بسوزانند. شش ساعت درگیری و کشتار در دانشگاه، نمودی نمادین از دشواری در پیشبرد اصلاح و بهبود در خاورمیانه و کشورهای حوزه نوروز را به رخ میکشد. آگاهی، بهبود و بالندگی، دشمنان زیادی دارد و زورمندان جهان نمیخواهند مردمان برابر و آرام زندگی کنند. برای دستیابی به هدفهایشان هم از درون ملتها یارگیری میکنند و بر نیازها، گرهها و کاستیهای شخصیتی افراد سوار میشوند. در این روزها و با این رخدادهای تلخ ما فراتر از همزبانی، همدلی پیشه کنیم و با همه دشواریهایی که داریم نگذاریم جامعه افغانستان تنها انگاشته شود.
مبارزه با نادانی، خونریزی، نابخردی و ویرانگری را وظیفه همگانی خود بدانیم و از دانشگاه در هر کجا که باشد بهمثابه پایگاه همیشگی دانشپژوهی، آگاهی و آزادیخواهی پاسداری کنیم. پاسداشتن دانشگاه تنها به برپاماندن روندهای اداری یا ساختمانها نیست. کارکرد دانشگاه برای ما خاورمیانهایها تاریخساز بوده است و ما را به هم بهتر پیوند میدهد.
در این رویداد سخت خود را با جامعه دانشگاهی و مردم افغانستان در سوگ همدل میدانیم. آگاه هستیم که ادارهکردن پایتختی همچون کابل با همه فرصتها و تهدیدهایی که دارد، بسیار دشوار است ولی دیدگان پرامید و شوق دوستان افغانستانیمان، از جمله شهردار مصمم و متخصص کابل، برای ساختن زندگی بهتر و برابر را که به یاد میآورم، آفتابی روشن برای رویش و بالندگی مییابم. ما میتوانیم با هم و در کنار هم اهریمن را برانیم و جهانی بهتر بسازیم. ما، اگر با هم باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید