او که اهل گچساران است و بیشتر در این منطقه تئاتر اجرا کرده است، از دلیل لغو اجرای خود و از داستان عجیب و غریب تئاتر در تهران سخن میگوید.
سلیمانی با ارایه توضیحاتی درباره روند آمادهسازی این نمایش در دوران دشوار کرونا ادامه میدهد: 7 ماه این نمایش را تمرین کردیم؛ اوایل هفتهای سه روز و و بعد چهار روز و 5 ماه اخیر هم که هر روز تمرین داشتیم آن هم در اتاقهایی کوچک. این سختیها را به جان خریدیم اما افسوس که همه تلاشهایمان هدر شد چون نمایشمان مجوز اجرا نگرفت.
او میافزاید: گروههایی مانند گروه ما برای گرفتن نوبت اجرا چارهای جز همکاری با مجموعههای خصوصی ندارند چون سالنهای دولتی حتی وقتی خالی افتادهاند، نگاهی هم به ما نمیکنند.
سلیمانی با اشاره به رایزنیهایش برای اجرای این نمایش در تماشاخانه «ایرانشهر» اضافه میکند: مدیر این مجموعه پرسید میتوانی هفت هشت روز دیگر اجرا کنی؟ تعجب کردم و گفتم بله. گفت کارتان آماده است؟گفتم بله. گفت فیلم کارتان را داری، گفتم بله... و فیلم و متن کار را تحویل دادم، صد و پنجاه هزار تومان فلش خریدم و فیلم کار را روی آن ریختم. دو روز بعد رفتم و اصلا نگاهم نکردند... وقتی پیگیر ماجرا شدم، گفتند اولویت با کارهای دیگری است.
این کارگردان میافزاید: گروههایی مانند گروه ما امکان فعالیت در مجموعههای دولتی را پیدا نمیکنند بنابراین تنها راهی که برای کار کردن ما میماند، اجرا در تماشاخانههای خصوصی است. به همین دلیل برای اجرای نمایشم با سالن «شهرزاد» صحبت کردم و قرارداد بستیم و قرار بود از 4 اسفند اجرایمان را در این تماشاخانه آغاز کنیم.
سلیمانی با اشاره به روندی که برای دریافت مجوز اجرای این نمایش طی کرده است، یادآوری میکند: روند فعلی دریافت مجوز در تماشاخانههای خصوصی این گونه است که تماشاخانه بعد از بررسی متن نمایش و رزومه کارگردان، در صورت تایید و توافق بر سر تاریخ اجرا، با گروه قرارداد میبندد و گروه نمایشی هم کف فروش را میپردازد و بعد از طی این مراحل، سالن برای دریافت مجوز کار، به شورای نظرات و ارزشیابی نامه میزند. یعنی بدون نامه و قرارداد سالن، شورا متن نمایشنامه را به تنهایی نمیخواند.
این کارگردان ادامه میدهد: به همین دلیل پس از توافق با تئاتر «شهرزاد»، متن را به همراه نامه سالن به شورا ارایه کردم. بعد از ده روز، یکسری اصلاحیه دادند که انجام دادم. به توصیه آنان، جغرافیای کار و اسامی را عوض کردم و داستان نمایش را به جایی بیرون از ایران بردم. همه اینها زمان برد و طبیعتا تاریخ اجرا را عقب انداختیم.
او اضافه میکند: بار دیگر بازبینی رفتیم ولی این بار گفتند با وجود همه تغییرات، روح این کار ایرانی است و از خانواههای ایرانی میگوید. ما به شما احترام میگذاریم که دغدغه روز دارید و حتی یکی از بازبینها گفت در دو بخش نمایش گریستم. آنها به ما تبریک گفتند ولی مجوز اجرا ندادند! و گفتند هیچ راهی ندارد.
سلیمانی ابراز تاسف میکند: برای آمادهسازی این نمایش دستکم 18 نفر کنارم بودند. ابتدا 11 بازیگر داشتم که بعد به دلیل شرایط کرونایی، تعداد آنان را به 7 نفر رساندم و دو بازیگر کودک کار را حذف کردم. در این چند ماه چندین میلیون تومان هزینه رفت و آمد اعضای گروه و اجاره سالن تمرین شد و متاسفم که همه اینها بیثمر ماند.
او که در گچساران در حوزه تئاتر و ادبیات فعال است، در ادامه از داستان عجیب تئاتر در تهران میافزاید: تئاتر در تهران قصه غریبی دارد. فعالان تئاتر تهران را میتوان به سه گروه تقسیم کرد؛ گروهی وابسته به جریان دولتی که در سالنها و با سیستم دولتی کار میکند که درباره آنها صحبتی ندارم. گروه دوم که سالها زحمت کشیده و نامی به چنگ آورده و حالا به مقام استادی رسیده و با هنرجویان خود تئاتر روی صحنه میبرد و اگر هم اتفاقی بیفتد، میگوید تئاتر در حال نابودی است! زحمات آنان را نادیده نمیگیرم ولی معتقدم هنر خود را فروختهاند چراکه متونی خنثی اجرا میکنند . آنها هم به پیشینه خود آسیب میزنند و هم به تئاتر ایران.
سلیمانی در پایان از گروه سوم میگوید: اینها جوانانی هستند که در سولهها و سالنهای کوچک تمرین و اجرا میکنند. با اینکه هزار و یک مشکل دارند ولی درباره مساله روز سخن میگویند ولی هیچ نوع حمایتی نمیشوند؛ نه از جانب مطبوعات و نه از طرف صفحات مجازی و این دردآور است.
دیدگاه تان را بنویسید