«مدیران فوتبال ایران در فصل گذشته لیگ برتر رکورد تغییر مربی را زدند و در یک لیگ ۳۰ هفتهای ۴۰ مربی را روی ۱۶ نیمکت نشاندند. اینجا حوصلهها تنگ است و صبر و طاقت هم مدام کمتر و کمتر میشود. بنابراین عجیب نبود که تغییرات در لیگ بیستم خیلی زود از راه برسد و همین اتفاق هم رخ داد.
قربانی اول علیرضا منصوریان بود؛ مردی که زمان هدایت استقلال در یک برنامه تلویزیونی از نشستن روی صندلی قرمز سر باز زد و گفت: «به این رنگ حساسیت دارم.» اما ابتدای فصل هدایت تیم سراسر سرخپوش تبریزی را پذیرفت. با این حال او روی نیمکت تراکتور فقط پنج هفته دوام آورد و بعد از تساوی خانگی برابر فولاد از کار برکنار شد. یک برد، یک باخت و سه تساوی، در نتیجه ۶ امتیاز و قرار گرفتن روی پله دوازدهم جدول باعث شد مدیران تراکتور با صدور یک بیانیه دو خطی خبر جدایی منصوریان را اعلام کنند. به این ترتیب بعد از استعفا از استقلال در لیگ هفدهم و برکناری از ذوب آهن در لیگ نوزدهم، حالا حضور ناموفق در تراکتور به بخشی دیگری از کارنامه علیمنصور اضافه میشود.
از نظر فنی انصافا پنج هفته زمان کمی برای پیادهسازی افکار یک کادر فنی جدید است. اگر قرار بود مربیان بر اساس نتایج پنج بازی اولشان در تیمها قضاوت شوند، نه برانکو و کالدرون در پرسپولیس میماندند و نه استراماچونی در استقلال. از این نظر به تصمیم مدیران تراکتور نقد وارد است اما سبک کار و شیوه رفتاری منصوریان مشکلاتی دارد که دفاع از او را سخت میکند. او زمانی در زمره مربیان جوان، نوگرا و صاحب ایده فوتبال ایران طبقهبندی میشد که حاصل کارش در نفت تهران واقعا دلپذیر بود اما منصوریان از یک جایی به بعد غرق در ظواهر شد. استفاده نالازم از تعابیر پیچیده و متکلفانه، بهکارگیری واژگان نامانوس و نالازم از قبیل فرشینگ و پردازش، فینیشینگ و... نهتنها باعث ارتقای جایگاه او در چشم مخاطبان فوتبال نشد، بلکه از منصوریان چهره آدمی را ساخت که محتوا را قربانی فرم میکند. تحرک بیامان او کنار زمین، اعداد و کلمات اغراقآمیزی که در نشستهای خبری به کار میبرد و نمایش صمیمیت کاذبش با بازیکنان و مربیان حریف، مجموعهای را تشکیل میداد که چندان متناسب با یک مربی حرفهای نبود.
به هر جهت حالا قصه تراکتور هم برای منصوریان تمام شده و هر بار که او یک شغل را با ناکامی از دست میدهد، طبیعتا سختتر میتواند تیم پیدا کند. با این حال او هنوز ۵۰ ساله هم نشده و قادر است به روزهای خوب مربیگری برگردد؛ مشروط به این که اضافهکاری و ظاهرگرایی را کنار بگذارد و بیش از هر چیز دیگری روی مستطیل سبز و اتفاقاتی که در آن رخ میدهد، تمرکز کند. امضای مربی در زمین معلوم میشود، نه روی نیمکت یا سالن کنفرانس خبری.»
دیدگاه تان را بنویسید