زیدآبادی در کانال تلگرامیاش نوشته است:
۱۲ بهمن سال ۸۸ مرا از زندان اوین به زندان گوهردشت کرج تبعید کردند. در سالن ۱۷ زندان گوهردشت در سلولی پنجمتری همبند دو زندانی محکوم به قصاص بودم که یکی به "پیرمرد" معروف بود و دیگری به "پنگول"!
پیرمرد البته ۴۵ سال بیشتر نداشت؛ اما موی سر و صورتش به سفیدی زده و قدش هم کمی خمیده بود. اتهام پیرمرد، قتل همسرش بود و انگیزۀ قتل نیز بدگمانی افراطی ناشی از وسواس فکری! شاکی پیرمرد اعضای خانوادهاش بودند که بعدها رضایت دادند و او از مرگ و زندان رهایی یافت.
پنگول اما جوانی ساده، با دستی معیوب بود و ظاهراً در دار دنیا هیچ کس و هیچ چیز نداشت. او که نامش امین گراوند بود؛ به دلیل موهای سیخ و پیشانی کوتاه و آرایش دندانهایش به یک شخصیت کارتونی ایرانی شباهت پیدا کرده بود و از همین رو در بین زندانیان به پنگول شهرت داشت!
پنگول آن طور که خود روایت میکرد؛ برای کار ساختمانی روزمزد از محیطی عشایری در اطراف پلدختر به تهران مهاجرت میکند. در تهران به اتفاق یکی از همولایتیهایش در ساخت آسمانخراشی در شمال شهر مشغول به کار میشود. یک روز در بلندای چارچوب فلزی ساختمان، بین او و همولایتیاش دعوای لفظی درمیگیرد که به تدریج به دعوای فیزیکی کشیده میشود. به گفتۀ پنگول، همولایتیاش که به چند آجر دسترسی داشته، تمام آجرها را به سمت او پرتاب میکند که هیچکدام ضربهای کاری وارد نمیسازد. همینکه آجرها به اتمام میرسد پنگول تکهای میلگرد به دست میآورد و آن را محکم به قد پای همولایتیاش میکوبد و همولایتی به درون کانال آسانسور سقوط میکند!
پنگول در بازجوییهای کلانتری بسیار ضد و نقیض حرف میزند. گویا قاضی هم به دلیل همین ضد و نقیض گوییها او را مجرم تشخیص میدهد و به قصاص نفس محکوم میکند.
امروز یکی از همبندیهای پنگول به من زنگ زد و گفت که پس از گذشت حدود ۱۳ سال از ماجرای قتل، او را به انفرادی بردهاند تا حکم قصاص را برای روز یکشنبه ( ۱۳ دی) اجرا کنند. من متأسفانه راهی برای راستیآزمایی قطعی این خبر ندارم، اما اگر این ادعا درست باشد، که به نظرم درست است، از تمام مسئولان بخصوص سید ابراهیم رئیسی میخواهم که پنگول را از مرگ نجات دهند.
به واقع پنگول کارگر سادۀ زحمتکشِ بیکس و کار و فقیرو بینوایی است که هیچ اذیت و آزاری ندارد. در تمام دوران زندان ۱۳ سالهاش حتی یک بار کسی به ملاقاتی او نرفته و من نمیدانم که آیا اصلاً خانوادهای دارد؟ و اگر دارد در کدام نقطۀ این سرزمین زندگی میکنند!
جزئیات ماجرای دعوای منجر به قتل او هم نشان میدهد که عمدی در کارش نبوده و از سر اتفاق همولایتیاش به درون کانال آسانسور سقوط کرده و جان باخته است.
در تمام این دنیا اگر کسی قابل ترحم و دلسوزی باشد در درجۀ اول همین پنگول است! هر اهل خیر و صاحبِ رحم و انصافی، هر کمکی از دستش برمیآید، خواهش میکنم از او دریغ نکند. از من به عنوان همسلولی سابق پنگول، بدبختانه همین مقدار بیشتر برنمیآید!
دیدگاه تان را بنویسید