محمد رحیمی
اخیرا در تداوم جریان تحریف تاریخ قفقاز و انکار تعلق تاریخی این منطقه به سرزمین ایران، فردی به نام رضا حجت شمامی به بهانه مصادف شدن روز یازدهم فروردین 1399 با سالروز انعقاد قرارداد ترکمانچای در تاریخ قمری، با انتشار ویدئویی تاکید کرد که می خواهد اقدام به "آشنازدایی" درباره تعلق تاریخی قفقاز به ایران بکند!
این شخص مشخصا منکر تعلق تاریخی منطقه قفقاز به ایران شد و در ویدئوی کوچکی که از خود ضبط و منتشر کرد، بارها و بارها تاکید کرد که قفقاز هیچ گاه جزئی از سرزمین ایران نبوده است و به تعبیر وی در طول تاریخ قدرت های مختلفی از جمله یونان و روم و روسیه و عثمانی و آلمان و اطریش و انگلیس در این منطقه حضور داشته اند. در ظاهر امر به نظر می رسید که شاید این "آشنازدایی" کننده از تاریخ قفقاز سعی دارد با این ادعا ، از میزان احساس حقارت و حسرت ناشی از تجزیه قفقاز از ایران در نتیجه معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای بکاهد و به نسل جدید اینطور وانمود کند که نباید بخاطر انعقاد معاهدات گلستان و ترکمانچای احساس حقارت و ناراحتی داشته باشیم، زیرا براساس این قراردادها اساسا منطقه ای را از دست داده ایم که متعلق به سرزمین تاریخی مان نبوده و بنا به ضرورت و به دلیل کاهش قدرت ایران در آن زمان ناگزیر شده ایم از منطقه ای که هر از گاهی بر آن مسلط می شدیم، چشم پوشی کنیم!
به علت بی معنی بودن آنچه این فرد به عنوان "آشنازدایی" از تاریخ قفقازز مطرح کرده و همچنین به علت بی اساس و بی ارزش بودن این ادعا از نظر علمی ، همانند شمار کثیری از این دست ویدئوها و کلیپ ها و حتی کتاب ها و مقالات بی ارزشی که تحریف کنندگان تاریخ قفقاز در سطوح مختلف دولتی جمهوری آذربایجان و ترکیه و سایر کشورها منتشر می کنند و با بی اعتنایی اهالی علم و رسانه در ایران مواجه می شوند، می شد به این ویدئو نیز بی اعتنا باقی ماند و برای رد آن وقت صرف نکرد، اما به علت انتشار آن از سوی فردی ایرانی که تاکنون در صف تجزیه طلبان و قومیت گرایان نبوده، بی اعتنایی به این ادعا جایز نیست.
احتمالا آقای رضا حجت شمامی برای مطرح شدن در فضای رسانه ای و علمی کشور و جلب توجه به خود، ادعای بزرگ عدم تعلق تاریخی قفقاز به ایران و به تعبیر خودش "آشنازدایی" از تاریخ ایران را مطرح کرده باشد. چنانکه خود نیز در همین ویدئو بیان می کند که ممکن است این صحبت ها با نقدهای پررنگی مواجه شود! اگر همین انگیزه و انتظار مواجه شدن با نقدهای پررنگ و واکنش های جامعه علمی و رسانه ای کشور ، ایشان را به طرح ادعای عدم تعلق تاریخی قفقاز به ایران سوق داده باشد، بهتر است بداند که اگر با کارهای وزین علمی در حوزه تاریخ شهرت کسب کند، خیلی پسندیده تر از کسب شهرت بر اثر "گنده گویی" خواهد بود و آنچه وی آن را "آشنازدایی" نامیده ، در واقع "حساسیت زایی" است. ضروری است که صلاحیت علمی و فکری و رفتاری پیشنهاد دهنده "آشنازدایی" از تاریخ قفقاز مورد ارزیابی و سنجش مجدد قرار گیرد تا معلوم شود که وی با چه انگیزه ای ، ادعایی گزاف را آن هم بی ارتباط با حوزه تخصصی خود و بدون توجه به منافع ملی و مستندات علمی و تاریخی، رسانه ای کرده و انتظار این را داشته است که ادعای گزافش "نقدهای پررنگی" را به دنبال داشته باشد؟
با توجه به اینکه تعلق تاریخی قفقاز به ایران، نیازی به اثبات ندارد و در واقع، انکار کنندگان این واقعیت تاریخی و در این مورد خاص "آشنازدایی" کنندگان از تاریخ ایران، خود نیازمند کبری و صغری چیدن برای انکار واقعیت تعلق تاریخی قفقاز به ایران هستند، در این مقال کوتاه نیازی به این نیست که منابع یونانی و روسی و عثمانی که تعلق تاریخی قفقاز به ایران را به صراحت ثبت و بیان کرده اند، بازگویی شوند. اما، قطعا اگر "آشنایی زدایی" کنندگان از تاریخ ایران و تحریف گران تاریخ قفقاز اصرار به تداوم این روند داشته باشند، کارشناسان تاریخ ایران نیز مسئولیت خود را ایفاء و نه تنها منابع ایرانی تاریخ قفقاز ، بلکه منابع یونانی و روسی و عثمانی که تعلق قفقاز به ایران را در تاریخ ثبت کرده اند، بازگویی و بازخوانی خواهند کرد.
همچنین باید این نکته نیز بررسی شود که آیا تلاش برای "آشنازدایی" از تاریخ ایران و قفقاز ، با جریان شناخته شده تحریف تاریخ قفقاز که در جمهوری آذربایجان و ترکیه وجود دارد، ارتباطی دارد یا نه؟ زیرا، سخنانی که در ویدئوی"آشنازدایی" از تاریخ قفقاز در ایران بیان شده است، در واقع تکرار همان گزافه گویی هایی است که در کتب تاریخی جمهوری آذربایجان بیان می شود و قفقاز را منطقه ای معرفی می کند که "خان نشین های" آن تابع قدرت مرکزی یعنی ایران نبوده اند! اینکه کسی که خود را کارشناس اروپا معرفی کرده، چگونه بدون مطالعه و صرفا بر اساس بافته ها و تراوشات تخیلی افرادی همچون یعقوب محمودوف، رییس "انستیتوی تاریخ" آکادمی علوم جمهوری آذربایجان و برندا شیفر تئوریسین اسرائیلی و از مستشاران مهم حکومت جمهوری آذربایجان در کتاب "مرزهای برادری" ، ادعایی بی پایه درباره موضوعی به گستردگی تاریخ حاکمیت ایران بر قفقاز می کند، صرفا یک حرکت فردی ناشیانه نمی تواند تلقی شود. گرچه ممکن است جناب حجت به دلیل عدم تخصص خود در حوزه قفقاز، هنوز کتاب "مرزهای برادری" برندا شیفر اسراییلی را مطالعه نکرده باشد. اما، همانند سایر عوامل رسمی و غیررسمی بازنشر تاریخ بافی های پان ترکیست ها و پان آذری ها و تئوریسین های اسراییلی آنها، در ضدیت با بدیهیات اولیه مستند و مستدل تاریخ قفقاز و در واقع تاریخ ایران قضاوت کرده است و این کاری است که کشورهای ضد ایرانی با خرج های هنگفت از پس آن بر نمی آمدند. چرا که این کار همانند تلاش برای پوشاندن خورشید است که عبث و بیهوده بودن آن کاملا روشن است. البته، منتشر کننده ویدئوی " آشنازدایی" از تاریخ قفقاز ، به اندازه کارکنان انستیتوی تاریخ جمهوری آذربایجان در سفسطه و تاریخ بافی مهارت نداشته و در همین ویدئوی کوچک که منتشر کرده، ناخواسته و برخلاف ادعای اصلی خود، دوره های مهم تاریخ از دوره هخامنشیان و حمله اسکندر مقدونی به ایران و دوره های اشکانیان و صفویان و قاجاریه به عنوان دوره های تسلط ایران بر قفقاز نام برده و ناخودآگاه اذعان کرده است که به جز دوره های کوتاهی که قفقاز گرفتار تجاوز قدرت های متجاوزی همچون روسیه تزاری و امپراطوری عثمانی شده، در تمامی دوره های تاریخی در چارچوب مرزهای ایران عزیز حفظ شده بود. تجاوزهای مقطعی روسیه تزاری و عثمانی در مقابل سال های طولانی قبل از انعقاد معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای در سال های 1813 و 1828 و جدایی قفقاز از پیکره ایران ، به هیچ وجه به معنای دست به دست شدن دائمی قفقاز میان ایران و روسیه و عثمانی و بنابراین بی صاحب بودن این منطقه و به تعبیر منتشر کننده ویدئوی "آشنازدایی" به معنای "خودمختاری" یا "نیمه خودمختاری" این منطقه تا قبل از آن معاهدات ننگین نمی تواند تلقی شود. ادعای پوچ "خودمختاری" یا " نیمه خودمختاری" قفقاز از این نظر نیز نیازمند واکنش است که چنین مهملاتی پیش از این از طرف جریان پان ترکیسم و در بسیاری موارد به شیوه های خیلی زننده که شایسته واکنش علمی نبود، مطرح می شد، اما اکنون "آشنازدایی" کنندگان تاریخ ایران، با ظاهری نسبتا موجّه و با استفاده از امکانات رسانه ای ایران خواه در فضای مطبوعاتی و خواه در فضای مجازی چنین ادعاهایی را مطرح می کنند و اگر از حرکت این جریان خزنده نفوذ در درون فضای رسانه ای و علمی کشور جلوگیری نشود، معلوم نیست که در آینده چه تبعاتی به دنبال داشته باشد.
*کارشناس مطالعات منطقه ای
دیدگاه تان را بنویسید