کاهش شدید درآمدهای نفتی، کسری بودجه و همچنین اثرات منفی همهگیری کرونا شرایط ویژهای بر اقتصاد ایران تحمیل کرده است. برخی راه حلهای فوری و کوتاهمدت را برای عبور از این دوران پیشنهاد میکنند. با این حال اسفندیار معصومی، استاد اقتصاد دانشگاه ایموری آمریکا در گفتوگویی با «دنیای اقتصاد» تاکید کرد که نباید در تله واکنشهای کوتاهمدت گرفتار شویم. و اگر بیش از حد بر راهکارهای کوتاهمدت متمرکز شویم تا ابد در دام مشکلات کوتاهمدت گرفتار میمانیم.
اقتصاد ایران در حال تجربه شرایط منحصربهفردی است. درحالیکه بهنظر میرسد درآمدهای نفتی حداقل در کوتاهمدت منبع قابل اعتمادی برای دولت نباشد، احتمالا بحران کووید-۱۹ کاهش تولید ناخالص داخلی و کسری بودجه دولت را در سال پیشرو وخیمتر خواهد کرد. علاوه بر این، با اقدام دولت مبنی بر فروش داراییهای دولتی و آزادسازی سهامعدالت و همچنین با هدفگیری تورمی بانکمرکزی بهعنوان اولویت سیاستی، بهنظر میرسد سیاستگذاران اقتصادی درحال تلاش برای پیشگیری از افزایش شدید بدهیها و نرخ تورم بالا هستند. با این حال، بورس تهران در ماههای اخیر افزایش ارزش فوقالعادهای را تجربه کرده است و بهنظر میرسد که خیز بلندی برای ایفای نقش جدیتر در اقتصاد ایران برداشته است. «دنیایاقتصاد» در گفتوگویی با دکتر اسفندیار معصومی، استاد اقتصاد در دانشگاه ایموری آمریکا، نظر این اقتصاددان را درخصوص وضعیت فعلی جویا شده است. معصومی که از پرارجاعترین اقتصاددانان ایرانی است، تاکید دارد راهحل کوتاهمدت و فوری برای اقتصاد ایران وجود ندارد. درحقیقت توصیه او این است که بر راهحلهای کوتاهمدت بیش از حد تمرکز نکنیم، چراکه این طرز نگاه، کشور را از راهحلهای بلندمدت بازمیدارد.
سوال نخست را با پرسشی درباره بازار سهام آغاز میکنم. معمولا روند تغییرات در ارزش بورس بهعنوان شاخصی از انتظارات سرمایهگذاران درباره سودآوری آینده بنگاههای حاضر در بازار سهام شناخته میشود. اگر این امر درست باشد، نوعی ارتباط میان بازارهای مالی و بخش حقیقی اقتصاد برقرار میشود. آیا شما بهطور کلی به وجود چنین ارتباطی معتقدید؟ و آیا بهنظر شما در این زمینه تفاوت بنیادی در مورد ایران وجود دارد؟
از دعوت شما برای پاسخ به سوالاتی که در ذهن مردم و سیاستگذاران اقتصادی وجود دارد، ممنونم. مایلم پاسخ به سوالات شما را با مقدمهای درباره چند نکته کلی آغاز کنم. نخست اینکه گستره موضوعاتی که سوالات شما در بر میگیرد از محدوده تخصص حرفهای من در اقتصاد فراتر است. در مورد برخی موضوعات خاص، فروتنانه نظراتم را بهعنوان یک متخصص مطرح میکنم. درباره برخی موضوعات دیگر، نگاه من بیشتر نظری آگاهانه است تا یک تحلیل دقیق یا نظری تخصصی. اقتصاد دارای حیطه گستردهای است و همیشه با ملاحظات و وقایع ژئوپلیتیک درآمیخته میشود. علاوه بر این، لحظاتی در تاریخ هست که بهکارگیری دانش برونیابی نیروهای اقتصادی و روابط آنها در زمانهای طبیعی یا در زمان تعادل را در دورههای خاص یا شوکهای عظیم دشوارتر نیز میکند؛ لحظاتی چون اکنون که همهگیری کرونا اقتصاد را به فروپاشیهایی مشابه با رکود بزرگ ۱۹۳۰ تهدید میکند.
توضیح دیگر اینکه، ایران بیش از بیشتر کشورهای دنیا در یک موقعیت ژئوپلیتیک حساس و چالشی قرار دارد. در این شرایط، قیدهای مازاد بسیاری در مورد اقدامات و راهحلهای ممکن به بازارها و دولت تحمیل میشود. برخی از گزینههای سنتی که در دسترس اقتصادهای دیگر است، بهدلیل رژیم تحریمی شدیدی که ایالاتمتحده علیه ایران وضع کرده در دسترس نیست. بهرغم اینکه بسیاری از کشورها با این تحریمها موافق نیستند، با این حال در راستای آنها عمل کرده و آنها را تاثیرگذار کردهاند. اقدامات یا سیاستهای زیادی برای پیشنهاد وجود دارد که میتواند به موققیت بینجامد، اما برای بازارها و دولت ایران شدنی نیست.
با در نظر گرفتن این توضیحات کلی، فروتنانه تلاش میکنم پاسخ درخوری به پرسشهای شما ارائه کنم.
نظریه عمومی بازارهای آزاد دارایی فرض میکنند که بهطورمیانگین و در اکثر مواقع، بازار سهام تمایل به انعکاس دادن «پیشبینی بازارها» از برآیند حقیقی اقتصاد دارد. انتظار چنین است که بازارهای باز سرمایه را بهطور بهینه تخصیص دهند که به معنای کسب بیشترین بهرهوری ممکن از سرمایه است.
مشاهدات و ادراکات بازارها بسیار متلاطم است و به همه انواع وقایع کوتاهمدت- چون حوادث طبیعی، برآمدهای سیاسی و حتی شرایط آب و هوایی- واکنش نشان میدهد. نوسانات بازار گرایشی به افزایش متناسب با بسامد و شدت این وقایع دارد. انتظار چنین است که در بازههای زمانی طولانیتر، این واکنشهای کوتاهمدت به نویز تبدیل شوند. با این حال، «روندها»، (یعنی) انتقالهای میانمدت یا بلندمدت تاریخی (نیز) ممکن است شبیه به تلاطمهای کوتاهمدت بهنظر برسند. همچنین، نتیجه در بازههای زمانی طولانیتر به نوع سرمایهگذارانی که در بازار سهام حضور دارند وابسته است. سرمایهگذاران بلندمدتتر به نوسانات واکنش نشان نمیدهند و به آنها نمیافزایند. اما سفتهبازان و سرمایهگذاران با افق کوتاهمدتتر، به این تلاطمها واکنش نشان میدهند و به شکل موثری نوسانات را افزایش میدهند. یک نمونه از سرمایهگذار بلندمدت حسابهای بازنشستگی هستند که توسط نهادهای بزرگ اداره میشوند. البته در ایران، بیشتر حسابهای بازنشستگی و تامیناجتماعی توسط دولت اداره میشود. (این نمونهای از محدودیت اطلاعات من در مورد سازمانها و مقررات در ایران است.)
متوجه هستم که قیمت سهام و شاخصهای بورس تهران در ماههای گذشته افزایشی قابلتوجه و حتی سریعتر از بازارهای غربی داشته است. با در نظر گرفتن عواقب مهیب بیکاری و پیشبینیهای حاکی از رکود اقتصادی در سراسر دنیا، این پرسش چالشبرانگیز برای اقتصاددانان ایجاد شده است که چرا مثلا در ایالاتمتحده شاخصهای بازار سهام تقریبا به بالاترین سطح همیشگی خود در فوریه بازگشته است! در این باره من نظرات شخصی خودم را دارم که البته منحصربهفرد نیست. من معتقدم حباب بازار دارایی در سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷ هرگز برطرف نشده است و در واقع با تزریق مقادیر سنگین پول به جیب تعداد اندکی سهامدار عمده بیش از پیش نیز تغذیه شده است. سرمایهگذاری منفعلانه در بورس آمریکا در بازه زمانی ۲۰۱۰ تا فوریه ۲۰۲۰ معادل ۲۵۰ درصد بازگشت سرمایه داشته است. قیمت دیگر انواع دارایی مانند مسکن و طلا نیز در پی آن افزایش یافته است. همچنان که فعالیتهای تولیدی دنیای غرب کاهش یافته است، (هماکنون تنها ۱۱ درصد اقتصاد آمریکا درحال تولید صنعتی (Manufacturing) است!)، این تمرکز در ارزش داراییها و نقدینگی، استفاده بهرهورانهای نخواهد داشت و این آتش حباب داراییها را شعلهورتر میکند. در آمریکا، فدرال رزرو ترازنامه خود را تا بیش از ۵/ ۷ هزار میلیارد دلار افزایش داده است! و به خرید اوراق قرضه بیکیفیت، سهام شرکتهای ورشکسته و حمایت از بانکها و ارائه وام بدون محدودیت خواهد پرداخت. بهنظر دلیل اینکه فدرال رزرو توانایی انجام همه اینها را دارد، درحالحاضر، اعتبار نامحدود آن است. چراکه مردم هنوز ابزارهای بدهی آمریکا و اسناد خزانهداری و همچنین دلار را رها نکردهاند. من اینجا به همراه گروهی از اقتصاددانان به پیشبینی عدم پرداخت بدهیهای سنگین و فروپاشی جهانی نظام مالی میپردازم. بدهی ایالاتمتحده در سطح ۳۵ هزار میلیارد دلار قرار گرفته است و با در نظر گرفتن تعهدات پیش رو، مازادی معادل ۱۰۰ هزار میلیارد دلار نیز خواهد داشت. نابخردانه است که تصور کنیم با یک نکول سنگین در پرداخت بدهیها و رکودی از جنس رکود بزرگ ۱۹۳۰ روبهرو نخواهیم شد. این منجر به فروپاشی بازارهای سهام و ارزش داراییها در تمام جهان میشود و همزمان داراییهای با درآمد ثابت بیارزش خواهند شد و نرخهای بهره به سطوح نجومی خواهند رسید. این یک تورم رکودی پیچیده، با افزایش ارزش برخی از داراییها و احتمالا احتکار مسکن خواهد بود، درحالیکه فعالیتهای اقتصادی کاهش یافته و «انتظارات» که در شرایط نرمال سوخت موتور بازار سهام هستند منفی خواهد بود. بیکاری شدید، قیمت نیروی کار و دستمزدها را در سطوح پایین نگاه میدارد و این همراه با یک تورم منفی خواهد بود. من قادر به گفتن این نیستم که در نهایت چه نیروهایی غالب خواهند شد و این شرایط تا کی ادامه خواهد یافت. رکود ۱۹۳۰ تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه یافت و تولید جنگی و بعدتر طرحهایی از نوع «برنامههای مارشال» در اروپا، ژاپن و نقاط دیگر جهان تبدیل به محرکهای مالی نهایی شدند.
برخی از متخصصان از عوامل مختلفی برای افزایش اخیر ارزش بازار سهام نام میبرند. مثلا، رابطه جانشینی بین بورس و بازارهای طلا و ارز باعث میشود که با افزایش قیمت طلا و ارز تقاضا برای سرمایهگذاری در بازار سهام افزایش یابد و به این ترتیب شاخص بورس همراه با قیمت طلا و ارز جهش کند. برخی از متخصصان نیز معتقدند که یک توضیح ممکن میتواند کوچک بودن نسبت اندازه بازار سهام تهران به کل نقدینگی موجود در اقتصاد در مقایسه با کشورهای پیشرفته باشد که میتواند رشد ارزش بازار سهام را حتی در شرایطی که کل اقتصاد درحال کوچکتر شدن است توضیح دهد. یک عامل مهم دیگر نیز میتواند این باشد که دولت در تلاش است که کسری بودجه خود را از طریق عرضه بنگاههای متعلق به خود در بازار سهام تامین مالی کند. آیا شما با این دلایل احتمالی موافقید؟ و بهنظر شما چه عوامل دیگری میتواند موجب افزایش اخیر ارزش بازار سهام ایران شده باشد؟
گفتید که دولت ایران درحال فروش داراییهای خود برای رفع و رجوع کسری بودجه شدید است. این میتواند معقول باشد، و در صورتی که این داراییها توسط بازیگرانی در بازار خریداری شود که تمایل به ایجاد بهرهوری با این داراییها را دارند، میتواند سودمند باشد. اما اگر این داراییها بهمنظور سفتهبازی موقت خریداری شوند، کار خود را خواهند کرد و به فاجعه پیشرو در تمام نقاط جهان خواهند پیوست.
نابرابری اقتصادی و تمرکز شدید مالکیت ثروت و دارایی، یک توضیح دیگر برای رشد سریع شاخصها در بازارهای سرمایه و همچنین حباب مسکن است. درحالیکه قیمت تمام داراییها بالا میرود، مصرف و اشتغال بهعنوان فعالیتی بهرهورانه نمیتواند موقعیت کافی برای سرمایهگذاریهای سازنده ایجاد کند. در این شرایط تملک داراییهای موجود به فعالیت اصلی سهامداران و ثروتمندان تبدیل میشود. اگر اقتصاد ایران و نوآوریها و پیشرفتهای تکنولوژیک، بتوانند موقعیتهای جدیدی برای فعالیتهای سازنده ارائه کنند، آنگاه این ثروت میتواند طوری بهکار گرفته شود که فعالیت اقتصادی، درآمد، و رشد کلی در تولید ناخالص داخلی ایران ایجاد کند. در این صورت میتوان گفت که این یک پیشرفت معنادار در بخش حقیقی اقتصاد خواهد بود.
درحال حاضر، تنها کشورهایی چون چین و کرهجنوبی در مسیر درست بهنظر میرسند، اگرچه آنها نیز از تمرکز شدید سرمایه و وابستگی بسیار به مصرفکنندهای که شدیدا مقروض است و ممکن است به راحتی ضربه بخورد، رنج میبرند. بازارهای آنها بسیار وابسته به صادرات و مصرف جهانی است که آنها را در برابر فروپاشی در جوامع مصرفکننده آسیبپذیر میکند.
بهنظر شما، آیا عرضه اولیه سهام شرکتهای دولتی میتواند به دولت کمک کند که کسری بودجه خود را تامین مالی کند و در عین حال از ایجاد نرخ تورم بالا بپرهیزد؟
برای مدت کوتاهی بله. با توجه به تحریمهای اقتصادی و رکود اقتصاد جهانی، من پیشبینی نمیکنم که این اقدام قادر به فراهم کردن راهحلهای بلندمدت باشد. منصفانه و از یک نگاه صرفا اقتصادی، دشوار است که بهکارهای دیگری که دولت میتواند بکند فکر کنیم. مشکل، چنانکه من میبینم این است که دولت احتمالا درآمد حاصل از این فروشها را صرف پوشش بدهیهایش میکند. در صورتی که اگر دولت این درآمدها را صرف خانهسازیهای عظیم و ساختوساز در زیرساخت، سرمایهگذاری در پتروشیمیها و تولید دارو، حوزههای تکنولوژیهای پیشرفته و حداقل خودکفایی میکرد، ممکن بود که نتایج بلندمدتتری بهدست دهد. دولت ایران بهدلیل محدودیت در توانایی استقراض بینالمللی بسیار مقید است. سرمایهگذاری مستقیم خارجی محدود و ناچیز است. اگر شرایط متفاوت بود، امکان داشت که بتوان با عرضه سرمایه انسانی و کار ایرانی برای سرمایهگذاری در ایران، از جریان ورود سرمایه از کشورهای دیگر که بهدنبال مرزهای جدیدی میگردند استفاده و شرایط نامناسب موجود را به فرصت بدل کرد. چشمانداز موجود کنونی برای این اقدامات روشن نیست، اما نمیشود بهطور کلی این پتانسیل را رها کنیم. این احتمالا یکی از محدود اهداف بلندمدت برای ایران است که باید بهعنوان یک چالش ملی مانند فرود آمدن بر کره ماه پی گرفته شود! این نیازمند بسیج همگانی و راهبری است. اما این اقدام حتی در شرایط فاجعه و بحران، غیرممکن نیست.
بانکمرکزی ایران اخیرا کنترل نرخ تورم را هدف اصلی خود اعلام کرده است. در این زمینه دو تصمیم مهم اتخاذ شده است؛ نخست، کاهش سود سپردههای بانکی به میزان حدودا ۱۵ درصد و دوم، عرضه اوراق قرضه دولتی در بازار بین بانکی بهمنظور تامین کسری بودجه دولت. بهنظر شما، این اقدامات میتواند یک استراتژی مناسب در شرایط موجود اقتصاد ایران باشد؟ شما چه سیاستهای دیگری را برای کنترل تورم در ایران توصیه میکنید؟
به اعتقاد من این گامها در اصول معنادار است. من نمیتوانم قضاوت کنم که آیا سطح این تصمیمات کافی است و اینکه پاسخ اقتصاد به این اقدامات چه خواهد بود. با این حال، نگرانی بانکمرکزی بابت تورم، کاری درخور این نهاد است. برای نجات اقتصاد از فاجعه، شهامت برای تامین اعتبار بسیار لازم است. این یک وضعیت «تریاژ» است و باید برای نجات اقتصاد در آینده سرمایهگذاری کرد. واقعا چیز زیاد دیگری برای «کوتاهمدت» وجود ندارد. مشکل این است که اقتصادها و بازارها به این اصلاحهای کوتاهمدت اعتیاد پیدا کردهاند و پیشبینی برآیند مجموع این اقدامات دشوار شده است. تاثیر این سیاستهای اعتباری در زمان جنگ (مثلا پس از جنگ جهانی دوم)، برای اقتصادهایی که از نظر توسعه مشابه با وضعیت امروز اقتصاد ایران بودند، خوب بود. ایران جمعیتی جوان با سرمایه و پتانسیل انسانی بالایی دارد. اما نیاز به بسیج تمام نیروها و تمرکز بر فعالیت و پیشرفت اقتصادی، با هر هزینهای، دارد. دولت باید سفته بازی و سوداگری در بازار ارزهای خارجی را جرمی سنگین قلمداد کند. همچنین لازم است که دولت حمایت نامحدود از پیشنهادهای سرمایهگذاری و نوآورانه که سازنده هستند فراهم کند. در شرایط عادی، من از نیاز به تاکید بر صادرات صحبت میکردم. متاسفانه، پیشبینی من از تجارت جهانی به هیچوجه خوب نیست. از این رو مصرف داخلی باید بهعنوان آنچه فعالیتهای اقتصادی را تا مدتی پایدار نگاه میدارد شناخته شود.
یکی از مهمترین سوالات درباره تغییرات در اقتصاد ایران این است که چه تاثیری بر نابرابری ثروت در ایران خواهند گذاشت. فکر میکنید که صعود ارزش بازار سهام به همراه آزادسازی سهامعدالت توسط دولت میتواند نابرابری اقتصادی را کاهش داده و به مبارزه با فقر کمک کند؟ بهعنوان یک متخصص درحوزه نابرابری، بهنظر شما دهکهای پایین درآمدی چطور تحت تاثیر این تغییرات قرار میگیرند؟
این حوزهای است که بهطور خاص مورد علاقه من است. نابرابری ثروت در اقتصادهای جهان به سطح تاریخی خطرناکی رسیده است. هر زمانی که این سطح از تمرکز ثروت را در جهان داشتهایم، انسجام اجتماعی خود را از دست دادهایم و آشوبها و انقلابها رخ دادهاند. مطمئنا، این مشاهدهای است که از دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ داشتیم. مدلی مانند آلمان مفید است، و مربوط نیز هست چرا که کشوری بزرگ و ویران شده بود که پس از جنگ جهانی دوم بازسازی شد. در آلمان نیروی کار در مدیریت سهیم است و در هیات مدیره شرکتها جایگاهی دارد و قوانین اشتغال و سیاست مالی بسیار محتاطانه است. آلمان در مقایسه با آمریکا سطح بسیار بالاتری از مالیات و شبکههای اجتماعی دارد و پژوهشهای من و دیگران نشان میدهد که جامعهای پویاتر و پایدارتر است. سطوح بالاتر برابری در درآمد، ثروت و موقعیتها برای تمام بخشها مفید است. سرمایه نیاز به مصرفکنندگان سالم، توانمند و سازنده و همچنین نیروی کار متعهد دارد تا بتواند در بلندمدت موفق باشد. تمرکز بالای سرمایه و نرخ بازگشت سرمایه بالا، اقتصاد و جامعهای پایدار در پی نخواهد داشت. یک طبقه متوسط بزرگ و مرفه برای توسعه دموکراتیک و رفاه اقتصادی بلندمدت، خصوصا برای سرمایه و امنیت ملی لازم است. یک طبقه متوسط قوی، منسجم و مرفه، کشور را به هدفی غیرجذاب برای دشمنان و متجاوزان تبدیل میکند. همچنین، در مورد ایران این میتواند یک نمونه معنیدار در منطقهای بد و خصمانه فراهم کند. ملتها و نهادهای عربی در همسایگی ایران کشورهایی شکستخورده، با مدیریت بد یا مورد استثمار و ضددموکراتیک هستند. آنها موفقیت ایران در جستوجوی توسعه اقتصادی مستقل را بهعنوان یک تهدید وجودی میبینند. و این چنین نیز خواهد بود!
من پژوهش مشترکی با چندی از همکارانم در ایران، دکتر زندهدل، دکتر صالحی اصفهانی و دکتر محمودی، روی دادههای ایران داشتم. نتایج این پژوهش نشان میدهد که فقر در ایران طی چند دوره پس از ۱۹۸۰ بهشدت کاهش یافته است. اگرچه تفاوت بسیاری در مناطق شهری و روستایی وجود دارد. با این حال، انتظارم این است که نابرابری ثروت اکنون در سطح نامطلوبی باشد. برای یک جوان، داشتن تحرک بالا و انتظارات مثبت از تحرک بالا در آینده ضروری است. درحالحاضر این یک چالش است و اقتصاد جهان حداقل برای مدتی تسکینی برای این موضوع ارائه نخواهد کرد.
بهعنوان سوال آخر، آیا فکر میکنید که تغییرات اخیر در سیاستهای اقتصادی ایران و رشد اخیر در ارزش بازار سهام تهران میتواند مشکلات بدهی دولت را حل کند و اقتصاد ایران را برای غلبه بر رکود تورمی یاری کند؟ فکر میکنید که استراتژیهای یاد شده میتواند به افزایش موفقیتآمیز تولید ناخالص داخلی ایران کمک کند؟
من هیچ سیاست مشخصی برای پیشنهاد به دولت ایران از نظر صرفا اقتصادی، که بتواند کمک قابلتوجه و فوری به اقتصاد ایران کند ندارم. به نوعی، اگر تمرکز بیش از حد و همیشگی بر شرایط بد کوتاهمدت و ارائه راهحلهای کوتاهمدت داشته باشیم، همیشه درگیر مشکلات و راهحلهای کوتاهمدت باقی خواهیم ماند. این به معنای این است که ما هیچ مشکل بلندمدتی را حل نمیکنیم. اگر من و شما بدانیم که باید بعضی رنجها را در هر صورت تا مدتی متحمل شویم، ممکن است که حداقل این رنجها را برای حل مشکلات بلندمدتتر به جان بخریم و با انجام سرمایهگذاریهای بلندمدتتر، خصوصا آنهایی که سرمایه و مهارت انسانی و سودآوری را افزایش میدهند، به حل مشکلات بلندمدتتر بپردازیم. مدتی پیش من روشی را برای عملیات ارزهای خارجی بانکمرکزی پیشنهاد کردم که از سفتهبازی در بازار ارز جلوگیری کند. پیادهسازی این روش نیاز به سطح بالایی از اعتماد و عزم راسخ دارد. اما گامی ضروری برای پایدارسازی نرخ ارز و جریان سرمایه است. من نمیتوانم جزئیات این «پیشنهاد» را آشکار کنم، اما این روش به مشارکت بسیار فعال بانکمرکزی به روشی کاملا غیرقابل پیشبینی نیاز دارد. این میتواند به یک مدل عملیات باز بانکمرکزی در بازار سهام تبدیل شود تا با پایدار کردن قیمتها به سرمایهگذاران واقعی اطمینان ببخشد.
ایران باید به سرمایهگذاریهایی مشترک و معنادار با کشورهای آسیایی، بهخصوص چین، بیندیشد و باید در عین طلب تعهد، تعهدات متقابلی را نیز به آنها ارائه کند. چین نیز باید به چشماندازهایی چون ایران دقیقتر و با مطلوبیت بیشتر بنگرد. سرمایهگذاری و تمرکز چین بر مصرف و سرمایهگذاری غربی در معرض خطری جدی و فوری است. این یک زمان عادی در تاریخ نیست. این یک نقطه گذار است و چگونگی گذر کشورها از این تغییرات و چگونگی بازسازی اتحادها و همکاریها، نتایج پیش رو در قرن آینده و چه بسا بیشتر از آن را تعیین میکند. متاسفانه، من روسیه را شریکی قابل اطمینان برای ایران نمیبینم. اگرچه از نظر تاکتیکی همکاریهای مفیدی وجود خواهد داشت. اما اینها باید بهعنوان اقداماتی تاکتیکی، و نه استراتژیک، دیده شود. ایران کشوری بسیار ثروتمند است، چه از نظر منابع طبیعی و چه،خصوصا، از نظر سرمایه انسانی. ایران نیاز به یک عزم اجتماعی با اهداف اجتماعی و اقتصادی راسخ دارد که مردم بتوانند حول آن متحد شوند. فکر میکنم که آن لحظه تاریخی برای ما فرارسیده است و درحقیقت برای تمام ملتها چنین است. ایران مهد تمدن جهان است و سرنوشت و آینده آن بر تاریخ جهان و انسان تاثیرگذار است.
دیدگاه تان را بنویسید