«ثروت مهم است، اما روحیه مهمتر. تمام مللی که پیشرفت کردند، روحیهشان و نه ثروتشان، سبب پیشرفتشان شده است. ملت ژاپن زیر پایش طلا، نفت، گاز و فولاد نداشت، ولی در حال حاضر یکی از ثروتمندترین و پیشرفتهترین کشورهای جهان است. وقتی تابلوی رافائل حراج میشود، بانکهای ژاپنی خریدار آن هستند.» این صحبتهای محمدرضا شفیعیکدکنی، جدیدترین نظری است که این شخصیت فرهنگی و هنری در باب توسعه جامعه بر زبان آورده و دیدگاه جدیدی را در محافل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور ایجاد کرده است. به اعتقاد او، «ما باید متفکرانی داشته باشیم، و جامعه ما اجازه ظهور متفکرانی را بدهد، تا بتوانند این دوز روحیه بانشاط را در جامعه بالا ببرند. اگر ما بتوانیم، یک روحیه اجتماعی بانشاط بیافرینیم، که این امر از همین کتابهای مدرسه، لالایی مادر تا حکایاتی که مادر برای بچه میگوید، تا زمانی که بچه دورههای پیشدبستان را میگذراند و بعدها به دانشگاه میآید، باید تمام ادبیات و هنرمان، و نشرمان در جهت ارتقای روحیه اجتماعی و فردی این افراد باشد». با بررسی جوامع پیشرفته، به این نتیجه میرسیم که صحبتهای محمدرضا شفیعیکدکنی بیراه نیست. کشورهای مطرحی همچون دانمارک، سوئد، کانادا، سنگاپور و آلمان، سیستمهایی را در جامعه خود مستقر کردهاند که با ترویج فرآیندهای توسعه نشاط اجتماعی، به توسعه و رونق اقتصادی دست یافتهاند. در واقع، این کشورها نشان دادهاند مسیر توسعه اقتصادی، نه از ثروت، که از روحیه بالا و سرزندگی اجتماعی مضاعف عبور میکند.
وقتی از نشاط اجتماعی حرف میزنیم
نشاط اجتماعی که از آن بهعنوان «سرزندگی اجتماعی» نیز تعبیر شده، به کیفیت پویای یک جامعه اشاره میکند که آن جامعه را قادر میسازد در طول زمان رشد کند، با موقعیتهای جدید سازگار شود و درنهایت، به حفظ خود بپردازد. نشاط در جامعه، جنبههای مختلفی ازجمله انسجام اجتماعی، ثبات اقتصادی، مشارکت فرهنگی و رفاه کلی را در بر میگیرد. رابرت پاتنام، جامعهشناس مطرح آمریکایی، اعتقاد دارد، سرزندگی اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با مفهوم «سرمایه اجتماعی» دارد که سبب میشود تاثیر قابلتوجهی بر جامعه بر جای بگذارد. او این نظریه را در سال 2000 ارائه کرد و با استقبال بسیار زیاد جوامع علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روبهرو شد. آنچه در نظریه پاتنام بیشتر خود را به رخ میکشد این است که «یک جامعه پرجنبوجوش، با مشارکت فعال عناصر آن در زندگی مدنی، روابط بینفردی قوی و ارزشهای مشترک مشخص میشود». نشاط اجتماعی از طریق چندین فرآیند مرتبط با یکدیگر ایجاد میشود که از آن جمله میتوان به مشارکت جامعه، ایجاد ارتباطات بینفردی و شبکهسازی اجتماعی، دسترسی به منابع، فعالیتهای فرهنگی و شمول و تنوع اجتماعی اشاره کرد. تشویق ساکنان به مشارکت در حکمرانی و تصمیمگیری محلی، احساس مالکیت و مسئولیت را پرورش میدهد. پژوهشهای اتحادیه ملی مدنی ایالاتمتحده آمریکا نشان میدهد جوامعی که دارای سطوح بالاتر مشارکت مدنی هستند، انعطافپذیرتر و البته نوآورتر هستند. از سوی دیگر، روابط بینفردی قوی، به انسجام اجتماعی کمک میکند. رابرت پاتنام در همان نظریه معروف سال 2000 خود تاکید کرد جوامعی که ارتباطات اجتماعی قویتری دارند، سطوح بالاتری از اعتماد و همکاری را در میان اعضا و عناصر خود ایجاد میکنند. راهکارهایی مانند تشکیل انجمنهای محلی و همچنین برگزاری رویدادهای اجتماعی، به تقویت این پیوندها کمک میکند. همچنین، فرصتهای اقتصادی، امکانات آموزشی و خدمات بهداشتی برای تقویت نشاط اجتماعی افراد در جامعه حیاتی هستند. بر اساس گزارشی که بانک جهانی در سال 2018 منتشر کرد، دسترسی عادلانه به منابع، تابآوری جامعه را افزایش میدهد و موجب ارتقای مشارکت فعال میشود. فعالیتهای فرهنگی نیز نقش قابلتوجهی بر افزایش نشاط اجتماعی دارند. وجود جنبههای مشارکت فرهنگی مانند جشنوارههای هنری، رویدادهای موسیقی و برگزاری آزادانه آیینهای محلی، نقش مهمی در ایجاد هویت مشترک در میان اعضای جامعه بازی میکند. شورای هنر انگلستان در سال 2016 پس از انجام چند پژوهش گسترده اجتماعی به این نتیجه رسید که مشارکت فرهنگی باعث افزایش تعاملات اجتماعی و بالا رفتن غرور اعضای جامعه میشود. شمولیت و تنوع نیز در افزایش نشاط اجتماعی، نقشی غیرقابل انکار دارد. تنوع به معنای وجود تفاوتها در یک محیط خاص است که شامل نژاد، قومیت، جنسیت، سن، معلولیت و سایر ویژگیها میشود. در کنار آن، شمول به معنای ایجاد محیطی است که در آن همه افراد، احساس ارزشمندی، احترام و توانایی مشارکت کامل داشته باشند. پذیرش تنوع در جوامع، طیف وسیعتری از دیدگاهها و تجربیات را پرورش میدهد. همانطور که آمارتیا سن، جامعهشناس و اقتصاددان هندی در سال 2006 اشاره کرد، جوامع فراگیر، تمایل بیشتری به نوآوری و سازگاری دارند.
نشاط اجتماعی چه میکند؟
ایجاد سرزندگی و نشاط اجتماعی نیازمند تلاشهای هماهنگ افراد، سازمانها و دولتهاست. جوامع منسجم، ایمنتر و مولدتر هستند؛ در کنار آن، جوامع با ثبات اقتصادی، انعطافپذیر و نوآور هستند و مشارکت فرهنگی پویا، حس هویت غنی را در چنین جوامعی تقویت میکند. به هر اندازه هم که دنیای ما پیچیدهتر شود، درک و ارتقای سرزندگی اجتماعی برای ایجاد جوامعی پایدار که قادر به انطباق با تغییر هستند، ضروری خواهد بود. نشاط اجتماعی بهطور قابلتوجهی انسجام اجتماعی را افزایش میدهد. این پدیده اجتماعی، به پیوندهایی اشاره دارد که افراد را در یک جامعه متحد میکند. جوامع منسجم، با احترام متقابل، هنجارهای مشترک و کنش جمعی مشخص میشوند. پژوهشهای سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه در سال 2017 نشان داد جوامع با نشاط اجتماعی بالا، نرخ جرم و جنایت کمتر و افزایش مشارکت مدنی بیشتری دارند. هنگامی که افراد احساس میکنند با جامعه خود ارتباطی تنگاتنگ دارند، به احتمال زیاد در رفتارهای اجتماعی هم مشارکت بیشتری خواهند داشت. داوطلب شدن برای انجام فعالیتهای اجتماعی و همچنین حمایت از طرحهای محلی ازجمله فعالیتهایی هستند که مردم در چنین جوامعی انجام میدهند. اقتصاددانان و جامعهشناسان، در پژوهشهای مشترک، رابطه میان نشاط اجتماعی و ثبات اقتصادی را بهدرستی نشان دادهاند. مطالعهای که موسسه جهانی مککینزی در سال 2016 انجام داد، نشان داد مناطق دارای تعاملات و ارتباطات اجتماعی قوی، تمایل به سطوح بالاتری از کارآفرینی و نوآوری دارند. جوامع پرجنبوجوش، استعداد و سرمایهگذاری را جذب میکنند و چرخهای از رشد و توسعه را میآفرینند. علاوه بر این، انسجام اجتماعی هزینههای مبادله در فعالیتهای اقتصادی را کاهش میدهد، زیرا اعتماد در میان اعضای جامعه، تعاملات را تسهیل میکند. مجمع جهانی اقتصاد نیز در سال 2020 تاکید کرد نشاط اجتماعی به بهرهوری نیروی کار کمک میکند. کارمندانی که احساس میکنند ازنظر اجتماعی، تعامل بیشتری با جامعه خود دارند، باانگیزهتر هستند که این انگیزه، به نتایج عملکرد بهتری برای کسبوکارها منجر میشود. در سطح بعدی، محیطهایی که نشاط اجتماعی بیشتری دارند، مشارکت فرهنگی بیشتری را از سمت مردم به خود جذب میکنند. هنگامی که اعضای جامعه بهطور فعال در فعالیتهای فرهنگی حضور مییابند، به شکلگیری مجموعهای غنی از تجربیات مشترک کمک میکنند. شبکه شهرهای خلاق یونسکو در سال 2019 تاکید کرد شهرهایی با صحنههای فرهنگی پرجنبوجوش، نهتنها کیفیت زندگی ساکنان خود را افزایش میدهند، بلکه گردشگری و سرمایهگذاری را نیز رونق میدهند. علاوه بر این، مشارکت فرهنگی، احساس تعلق و هویت را نیز در میان اعضای جامعه پرورش میدهد. پییر بوردیو، جامعهشناس مشهور فرانسوی در سال 1984 نظریهای را در قالب کتابی با نام «تمایز: نقد اجتماعی داوری سلیقه» از سوی انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر کرد که بر اساس آن بیان کرده بود، «سرمایه فرهنگی نقشی حیاتی در شکل دادن به هویتهای فردی و جمعی ایفا میکند». به گفته او، مشارکت در فعالیتهای فرهنگی میتواند بهعنوان بستری برای گروههای به حاشیه راندهشده برای بیان هویت خود عمل کند و از این طریق به فراگیری بیشتر یاری رساند.
جامعه سرزنده؟ چگونه ممکن است؟
نشاط اجتماعی مفهومی چندوجهی است که سلامت و پویایی یک جامعه را نشان میدهد. در این میان، شاخصهایی نظیر فرصتهای اقتصادی، سلامت و رفاه، و پیشرفت تحصیلی، شاخصهای کلیدی به شمار میروند که میزان سرزندگی اجتماعی را تعیین میکنند. بر اساس اعلام موسسه جهانی مککینزی، دسترسی به شغل، دستمزدهای منصفانه و رونق کسبوکارهای محلی، به نشاط اجتماعی کمک میکند. ثبات اقتصادی نیز، یک عامل کلیدی است که موجب تقویت احساس امنیت میشود و مشارکت در زندگی اجتماعی را افزایش میدهد. سازمان بهداشت جهانی نیز در سال 2016 اعلام کرد سلامت جسمی و روانی اعضای جامعه به شکل قابلتوجهی بر نشاط اجتماعی تاثیر میگذارد. بر اساس گزارشهای این سازمان، احتمال بیشتری وجود دارد که جمعیت سالمتر در فعالیتهای اجتماعی حضور یابد و به رفاه جامعه کمک کند. بر اساس این تعریف، سلامتی فقط مبتلا نبودن به بیماری نیست، بلکه شامل رفاه جسمی، روانی و اجتماعی نیز میشود. سلامت جسمانی مناسب موجب میشود افراد در فعالیتهای اجتماعی، کار داوطلبانه و مشارکت مدنی حضور فعالانه داشته باشند. مطالعه بنیاد رابرت وود جانسون نشان داد جوامعی با نرخ بالاتر بیماریهای مزمن، اغلب سطوح پایینتری از انسجام اجتماعی و مشارکت را تجربه میکنند. سلامت روانی نیز به همان اندازه برای تقویت نشاط اجتماعی مهم است. پژوهشهای بنیاد سلامت روان در سال 2020 نشان میدهد افراد سالم ازنظر روان، بیشتر در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکنند و به ایجاد ارتباطات پایدار با دیگر افراد میپردازند. در مقابل، جوامعی با نرخ بالای مسائل مربوط به سلامت روان، ممکن است با انزوای اجتماعی و جدایی دستوپنجه نرم کنند. در دسترس بودن خدمات مراقبتهای بهداشتی هم نقش مهمی در سلامت جامعه ایفا میکند. مناطقی که دسترسی محدود به مراقبتهای بهداشتی دارند، اغلب پیامدهای سلامت ضعیفتری را تجربه میکنند که میتواند موجب کاهش مشارکت اجتماعی شود. تضمین دسترسی عادلانه به خدمات مراقبتهای بهداشتی میتواند سرزندگی کلی جامعه را افزایش دهد. سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه بر یک عامل دیگر نیز تاکید کرده که سبب میشود نشاط اجتماعی افزایش یابد. بر اساس پژوهشهای این سازمان، سطوح تحصیلات در جامعه میتواند با ارائه مهارتها و دانشی که به افراد برای مشارکت فعال در زندگی مدنی قدرت میبخشد، نشاط اجتماعی را تحت تاثیر قرار دهد. سطوح بالاتر آموزش و تحصیلات، با افزایش دانش مدنی افراد و اعضای جامعه ارتباط مستقیم دارد. این دانش، افراد را برای مشارکت در حکومت و حمایت توانمندتر میکند. دلی کارپینی، جامعهشناس حوزه سیاسی در پژوهش سال 2010 خود به این نتیجه رسید که احتمال بیشتری وجود دارد که شهروندان تحصیلکرده در انتخابات شرکت کنند، به جلسات عمومی بروند و در سازمانهای محلی، مسئولیتی را بر عهده بگیرند. آموزش همچنین مهارتهای اجتماعی ضروری مانند ارتباط، همکاری و تفکر انتقادی را تقویت میکند. این مهارتها برای مشارکت موثر در زندگی اجتماعی بسیار مهم هستند. مطالعه مرکز ملی آمار آموزش آمریکا در سال 2019 نشان داد افراد با تحصیلات بالاتر، سطوح بیشتری از مشارکت اجتماعی را گزارش کردهاند. در کنار این موارد، آموزش، فرصتهای اقتصادی را برای افراد افزایش میدهد و به رفاه کلی جامعه یاری میرساند. تحقیقات موسسه خیریه Pew نشان میدهد جوامعی که سطح تحصیلات بالاتری دارند، نرخ بیکاری پایینتر و افزایش ثبات اقتصادی بالاتری را تجربه میکنند. همچنین، بیشتر احتمال دارد که افراد تحصیلکرده آموزش را برای فرزندان خود در اولویت قرار دهند و چرخهای از دستاوردهای آموزشی ایجاد کنند که به نفع نسلهای آینده باشد. این تمرکز بیننسلی به نشاط اجتماعی درازمدت کمک میکند. در جمعبندی همه موارد مطرحشده میتوان به این نتیجه رسید که نشاط اجتماعی یکی از جنبههای ضروری جوامع در حال رشد به شمار میرود که تحت تاثیر شاخصهای مختلفی مانند سلامت، آموزش و مشارکت اجتماعی قرار دارد. جوامع سالمتر، زندگی اجتماعی پرتعاملتری دارند؛ آموزش، افراد را برای مشارکت فعال در امور مدنی توانمند میکند؛ و درنهایت، مشارکت اجتماعی شبکههایی را ایجاد میکند که تابآوری و اقدام جمعی را افزایش میدهد. با تمرکز بر این عناصر بههمپیوسته، جوامع میتوانند محیطی پرجنبوجوش ایجاد کنند که رفاه و پایداری را ارتقا میدهد.
پای اقتصاد در میان است
عوامل اقتصادی در شکلگیری نشاط اجتماعی که به سلامت و پویایی یک جامعه میانجامد، نقش اساسی دارند. اقتصاددانان با گرایشها و نظریههای مختلف، بههمپیوستگی اقتصاد و زندگی اجتماعی را به اثبات رساندهاند. جوزف استیگلیتز، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2001، بر اهمیت عدم تقارن اطلاعاتی در معاملات اقتصادی تاکید کرده است. او استدلال میکند، دسترسی نابرابر به اطلاعات از سوی افراد در جوامع مختلف، به بیاعتمادی و عدم مشارکت آنها در سطح جامعه میانجامد. استیگلیتز بر این باور است که سرمایه اجتماعی که از شبکههای ارتباطات و اعتماد تشکیل شدهاند، برای توسعه اقتصادی حیاتی است؛ جوامع غنی از سرمایه اجتماعی، همکاری را تقویت میکنند و در پرتو این رخداد، فرصتهای اقتصادی افزایش مییابند. در حوزه سرزندگی اجتماعی نظریه استیگلیتز این موضوع را مطرح میکند که عوامل اقتصادی مانند نابرابری درآمد میتوانند اعتماد اجتماعی را از بین ببرند و به کاهش مشارکت مدنی منجر شوند. زمانی که افراد ازنظر اقتصادی به حاشیه رانده شدهاند، کمتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنند و در نتیجه روابط اجتماعی تضعیف خواهد شد. رابرت پاتنام، جامعهشناس آمریکایی، موضوع را از منظری دیگر بررسی میکند. او در کتاب «بولینگ بهتنهایی» که به فروپاشی و بازسازی روابط همبسته میپردازد، استدلال میکند، «سرمایه اجتماعی برای دموکراسی در حوزه سیاست و شکوفایی در حوزه اقتصاد ضروری است». او مشارکت مدنی را به صورت مستقیم با رونق اقتصادی مرتبط میکند و اظهار میدارد که جوامعی که سطح مشارکت بالاتری در فعالیتهای مدنی دارند، اقتصاد قویتری دارند. پاتنام تاکید میکند تعاملات ارتباطی بههمپیوسته افراد، اعتماد و همکاری را تسهیل میکنند و این همکاری، برای کارآفرینی و نوآوری ضروری است. تئوری پاتنام نشان میدهد، زمانی که جوامع در ایجاد سرمایه اجتماعی متمرکز میشوند و به مباحثی مانند فعالیت داوطلبانه، حضور در اجتماعات محلی یا حضور فعالانه در کلابها اهمیت میدهند، محیطی مساعد برای رشد اقتصادی ایجاد میکنند. این رویکرد نشان میدهد شبکههای ارتباطی قدرتمند و درعینحال بههمپیوسته افراد، اشتراکگذاری اطلاعات و ادغام منابع را امکانپذیر میکنند و این اقدام، برای رونق کسبوکارهای محلی حیاتی است. آمارتیا سن، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1998، توسعه جامعه بانشاط را بر اساس مفهوم دیگری توضیح میدهد. او مفهوم «رویکرد قابلیتها» را معرفی میکند، که بر آنچه افراد قادر به انجام آن هستند، تمرکز میکند. این اقتصاددان بیان میکند، توسعه اقتصادی نباید فقط با تولید ناخالص داخلی اندازهگیری شود، بلکه باید جنبههای وسیعتر رفاه انسان، ازجمله آموزش، سلامت و مشارکت اجتماعی را در نظر گرفت. آمارتیا سن از نظر سرزندگی اجتماعی، بیان میکند که «یک اقتصاد پررونق، تواناییهای فردی را افزایش میدهد و موجب مشارکت بیشتر جامعه میشود». احتمال بیشتری دارد هنگامی که مردم به آموزش و مراقبتهای بهداشتی دسترسی دارند، در فعالیتهای اجتماعی حضور یابند و به جوامع خود کمک کنند. جوامع قویتر، در نوع خود، محیطی سرشار از حمایت برای کارآفرینی و شغل ایجاد میکنند. الینور اوستروم، متفکر اقتصاد سیاسی اهل آمریکا در مورد اقدام جمعی این ایده را به چالش میکشد که منابع مشترک به بهترین وجه از طریق خصوصیسازی یا کنترل دولتی مدیریت میشوند. او استدلال میکند جوامع میتوانند بهطور موثر منابع مشترک را از طریق فرآیندهای تصمیمگیری جمعی مدیریت کنند. نظریه اوستروم بر اهمیت حکومت محلی و مشارکت جامعه در توسعه اقتصادی تاکید میکند: «هنگامی که جوامع برای مدیریت منابع با هم همکاری میکنند، خواه زمین، آب یا مشاغل محلی باشد، احساس مالکیت و مسئولیت ایجاد میکنند؛ این نهتنها انسجام اجتماعی را افزایش میدهد، بلکه کارآفرینی محلی و ایجاد شغل را نیز ارتقا میدهد.» ریچارد فلوریدا، نظریهپرداز مطالعات شهری نیز مفهوم «طبقه خلاق» را معرفی میکند. این نظریه شامل افرادی میشود که در حرفههای خلاقانهای که باعث نوآوری و رشد اقتصادی میشوند، مشغول هستند. فلوریدا استدلال میکند، شهرهایی که این افراد را جذب میکنند، صحنههای فرهنگی پرجنبوجوشتری دارند و سطوح بالایی از نشاط اجتماعی را در خود به نمایش میگذارند. بر اساس این نظریه، عوامل اقتصادی مانند تحصیلات، تنوع و تحمل برای جذب طبقه خلاق حیاتی هستند. جوامع قویتری که تنوع را میپذیرند و محیطهای فراگیر را تقویت میکنند، موقعیت بهتری برای تحریک کارآفرینی و ایجاد شغل دارند. این موضوع نیز به این دلیل رخ میدهد که دیدگاههای متنوع، به راهحلهای نوآورانه و ایدههای تجاری میانجامد.
نقشه راه توسعه اقتصادی در جوامع بانشاط
توسعه اقتصادی و نشاط اجتماعی به شکل پیچیدهای با یکدیگر مرتبط هستند. این ارتباط، نوعی همزیستی ایجاد میکند که موجب افزایش رفاه جامعه و تقویت رشد اقتصادی میشود. توسعه اقتصادی به تلاش مستمر و هماهنگ سیاستگذاران برای بهبود رفاه اقتصادی و کیفیت زندگی یک جامعه از طریق ایجاد و حفظ شغل و حمایت یا افزایش درآمد و پایه مالیاتی اشاره دارد. از سوی دیگر، نشاط اجتماعی، سلامت، تعامل و پویایی یک جامعه را در بر میگیرد که با مولفههایی نظیر ارتباطات اجتماعی قوی، مشارکت مدنی و احساس تعلق مورد سنجش قرار میگیرد. توسعه اقتصادی میتواند نشاط اجتماعی را با ارائه منابعی مانند آموزش، مراقبتهای بهداشتی و زیرساختها که استانداردهای زندگی را بهبود میبخشد، افزایش دهد. در مقابل، نشاط اجتماعی از طریق افزایش مشارکت مدنی، نوآوری و کارآفرینی به توسعه اقتصادی کمک میکند. جوامعی که ارتباطات اجتماعی فعال دارند، اقتصاد محلی قویتری هم دارند، زیرا همکاری و اعتماد را در میان ساکنان تقویت میکنند. تعاملات اجتماعی قوی هم به توسعه سرمایه انسانی کمک میکند که برای رشد اقتصادی ضروری است. هنگامی که افراد در اجتماع خود مشغول هستند، به احتمال زیاد روی آموزش و مهارتهای خود سرمایهگذاری میکنند. این سرمایهگذاری با ایجاد نیروی کار ماهرتر که قادر به هدایت نوآوری و بهرهوری باشد، به نفع اقتصاد است. ایدهپردازیها، برنامهریزیها و اجرای راهحلهای توسعه اقتصادی برای موفقیت بر انسجام اجتماعی اتکا دارد. جوامعی که در راستای دستیابی به اهداف مشترک با یکدیگر همکاری میکنند، میتوانند استراتژیهای اقتصادی را بهطور موثرتری اجرا کنند. انسجام اجتماعی همچنین به کاهش نرخ جرم و نتایج بهتر سلامت عمومی منجر میشود و جوامع را برای مشاغل و سرمایهگذاران جذابتر میکند. جوامع توسعهیافته به اهمیت مشارکت جامعه در پیشبرد طرحهای اقتصادی پی بردهاند. برنامههایی که حضور داوطلبانه مردم را تقویت میکند و مشارکت مدنی را افزایش میدهد، نهتنها روابط اجتماعی را استحکام میبخشد، بلکه منابع را برای پروژههای توسعه محلی بسیج میکند. برای مثال، انجمنهای محلی همواره نقش مهمی در شناسایی نیازهای منطقه و حمایت از منابع ایفا میکنند و از این طریق نشاط اجتماعی و فرصتهای اقتصادی را افزایش میدهند. بسیاری از کشورهای توسعهیافته در فعالیتها و ایدههای فرهنگی سرمایهگذاری میکنند که نشاط اجتماعی را بهعنوان ابزاری برای توسعه اقتصادی ارتقا میدهد. شهرهایی مانند بارسلون در اسپانیا و ملبورن در استرالیا سرمایهگذاری زیادی در هنر و فرهنگ برای جذب گردشگران و تحریک اقتصاد محلی انجام دادهاند. این سرمایهگذاریها نهتنها شغل ایجاد میکند، بلکه حس غرور و تعلق جامعه را در میان ساکنان افزایش میدهد. جوامع توسعهیافته همچنین در بسیاری مواقع ایدهها و فعالیتهای آموزشی را با استراتژیهای توسعه اقتصادی مرتبط کردهاند. آنها با سرمایهگذاری در آموزش و فعالیتهای حرفهای توسعه آگاهی، مجموعه مهارتهای افراد جامعه خود را افزایش میدهند. در این زمینه کشورهای حوزه اسکاندیناوی برنامههای جامع آموزش بزرگسالان را به اجرا درآوردهاند که نهتنها اشتغالپذیری فردی را افزایش میدهد، بلکه پیوندهای جامعه را از طریق تجربیات یادگیری مشترک تقویت میکند. نکته مهمتر، همکاری بین نهادهای دولتی و بخش خصوصی در افزایش نشاط اجتماعی به منظور توسعه اقتصادی است که نقش مهمی در پیشبرد جوامع دارد. ایدهها و فعالیتهایی که کارآفرینی محلی را ترویج میکند، در بسیاری مواقع شامل مشارکت بین سازمانهای دولتی محلی و کسبوکارها میشود. این مشارکتها میتوانند منابع، مربیگری و فرصتهای شبکهای لازم را فراهم کنند که یک زیستبوم کارآفرینی پرجنبوجوش را تقویت میکند. در مقابل همه این مفاهیم کاربردی، رشد اقتصادی همواره به بهبود زیرساختهایی مانند سیستمهای حملونقل، پارکها و فضاهای عمومی منجر میشود. این پیشرفتها کیفیت زندگی ساکنان را افزایش میدهد و مکانهایی را برای تعامل اجتماعی آماده میکند. فضاهای عمومی که بهخوبی طراحی شدهاند، گردهماییهای اجتماعی، رویدادهای فرهنگی و فعالیتهای تفریحی را رونق میدهند. این رونق، به افزایش نشاط اجتماعی کمک میکند. از آن سو، توسعه اقتصادی در بسیاری اوقات دسترسی به خدمات ضروری مانند مراقبتهای بهداشتی، آموزشی و خدمات اجتماعی را بهبود میبخشد. هنگامی که جوامع به مراقبتهای بهداشتی و موسسههای آموزشی باکیفیت دسترسی دارند، ساکنان آنها در زندگی مدنی مشارکت فعالتری از خود نشان میدهند. این مشارکت باعث تقویت شبکههای اجتماعی و افزایش تابآوری اجتماعی میشود.
جوامع الگو و استراتژیهای نشاط اجتماعی
در پنج دهه اخیر، کشورهای متعددی از نشاط اجتماعی برای پیشبرد فعالیتهای مرتبط با توسعه اقتصادی استفاده کردهاند که نتایج موفقیتآمیزی نیز به دنبال داشته است. این کشورها با تقویت پیوندهای قوی اجتماعی، مشارکت مدنی و فعالیتهای فرهنگی، محیطهای مساعدی برای رشد و نوآوری ایجاد کردهاند. دانمارک، سوئد، سنگاپور، کانادا، نیوزیلند و آلمان ازجمله کشورهایی به شمار میروند که خود را بهعنوان الگوی بهکارگیری نشاط اجتماعی در توسعه اقتصادی مطرح کردهاند. دانمارک به دلیل استقرار سیستم رفاه اجتماعی قوی و سطوح بالای مشارکت مدنی در میان کشورهای جهان مشهور شده است. دولت دانمارک مشارکت جامعه در برنامهریزی شهری و سیاست عمومی را از طریق ابتکاراتی مانند Co-Creation که ساکنان را در فرآیندهای تصمیمگیری مشارکت میدهد، در اولویت قرار داده است. این رویکرد مشارکتی، نهتنها مالکیت جامعه را افزایش میدهد، بلکه به راهحلهای شهری موثرتر منجر میشود. علاوه بر این، دانمارک سرمایهگذاری زیادی در آموزش حرفهای انجام میدهد و اطمینان پیدا میکند که نیروی کارش ماهر و انعطافپذیر باشد. تاکید بر تعادل میان کار، زندگی و انسجام اجتماعی، به کیفیت بالای زندگی، جذب استعدادها و کسبوکارها کمک میکند. سوئد هم راهی همانند دانمارک را برای دستیابی به توسعه اقتصادی پیموده است. تعهد این کشور به رفاه اجتماعی و فراگیری این رفاه باعث رشد اقتصادی و درعینحال افزایش نشاط اجتماعی شده است. سوئد سیاستهایی را اجرا کرده که برابری جنسیتی را ترویج میکند، مانند مرخصی سخاوتمندانه والدین و مراقبت ارزانقیمت از کودکان، که موجب میشود افراد بیشتری در فعالیتهای شغلی و اقتصادی مولد مشارکت کنند. علاوه بر این، سوئد مشارکت مدنی را از طریق کانالهای مختلف، ازجمله شوراهای محلی و هیاتهای مشاوره شهروندان تشویق میکند. این مشارکت، حس تعلق و اعتماد را در میان شهروندان تقویت میکند که برای انسجام اجتماعی بسیار مهم است. حمایت قوی از نوآوری و کارآفرینی همراه با حمایت یک سیستم آموزشی قوی، سوئد را بهعنوان پیشرو در فناوری و شیوههای پایدار قرار داده است. سنگاپور اما مسیری متفاوت را پیموده است. این کشور به ماهرانهترین شکل ممکن، نشاط اجتماعی را در چهارچوب توسعه اقتصادی خود ادغام کرده است. دولت، پیوندهای اجتماعی را از طریق فعالیتهای مختلفی مانند انجمنهای مردمی که رویدادها و فعالیتهایی را در سطح جامعه سازماندهی میکنند و تعامل اجتماعی بین گروههای قومی مختلف را افزایش میدهند، ترویج میکند. تمرکز بر چندفرهنگی، نوعی انسجام اجتماعی را افزایش میدهد که برای ثبات و رشد کشور، حیاتی است. علاوه بر این، سنگاپور بهشدت در پروژههای مسکن عمومی سرمایهگذاری میکند که موجب تقویت زندگی اجتماعی میشود و درعینحال دسترسی به خدمات ضروری را تضمین میکند. دولت همچنین بر یادگیری مادامالعمر و توسعه مهارتها تاکید دارد. بر همین اساس، برنامههای آموزشی را با نیازهای بازار همسو میکند و از این طریق نیروی کار بسیار ماهری پرورش میدهد که رشد اقتصادی را به پیش میراند. استراتژی کانادا در بهکارگیری همزمان نشاط اجتماعی و توسعه نیز، منحصربهفرد و تفکربرانگیز است. رویکرد کانادا به توسعه اقتصادی به عمیقترین شکل ممکن با تاکید این کشور بر تنوع و شمول در هم ادغام شده است. دولت کانادا فعالانه سیاستهای مهاجرتی را ترویج میکند تا کارگران ماهر را از سراسر جهان به سوی خود جذب کند. این اقدام، موجب غنیتر شدن بافت اجتماعی میشود. برنامههایی با هدف ادغام تازهواردان در جامعه مانند آموزش زبان و همراهی مربیان اجتماعی، نشاط اجتماعی را افزایش میدهند و درعینحال به رشد اقتصادی یاری میرسانند. علاوه بر این، کانادا در پروژههای توسعه اجتماعی سرمایهگذاری میکند که به تقویت اقتصاد محلی منتهی میشود. حمایت از کارآفرینی بومی و طرحهای توسعه روستایی در این دسته جای میگیرند. مشارکت مدنی از طریق پلتفرمهای مختلف تشویق میشود و به شهروندان اجازه میدهد در فرآیندهای تصمیمگیری که بر زندگی آنها اثرگذار است، آزادانه نظر دهند. و درنهایت، الگوی اقتصادی آلمان با تاکید شدید بر برنامههای آموزش حرفهای و کارآموزی سازماندهیشده که با پرورش نیروی کار ماهر، نشاط اجتماعی را افزایش میدهد. «سیستم آموزش دوگانه» یادگیری در کلاس را با تجربه عملی ترکیب میکند و تضمین میدهد جوانان بهخوبی برای بازار کار آماده شدهاند. آلمان همچنین در طرحهای فرهنگی سرمایهگذاری میکند تا در کنار جذب گردشگران کشورهای مختلف، حس تعلق را در میان ساکنان خود ترویج کند.
اعتماد به حکمرانی؛ یک مولفه تاثیرگذار
اعتماد به حاکمیت، سنگبنای جوامع موثر است. این اعتماد تبدیل بهنوعی کاتالیزور میشود تا نشاط اجتماعی را در جامعه ترویج کند. تقویت مشارکت و همکاری نیز در ورای همین اعتماد به حاکمیت شکل میگیرد که سبب توسعه پایدار خواهد شد. درک پویایی این رابطه نشان میدهد که چگونه اعتماد میتواند شهروندان را توانمند کند و با تقویت کردن نهادها، پیشرفت اقتصادی و اجتماعی را رقم بزند. اعتماد به حکمرانی، به اعتمادی اشاره دارد که شهروندان به توانایی دولت خود برای اقدام در جهت دستیابی به بهترین منافع خود دارند. این اعتماد شامل درک شفافیت، پاسخگویی، صداقت و اثربخشی است. زمانی که شهروندان بر این باورند که دولت آنها پاسخگو و مسئولیتپذیر است، احتمال بیشتری دارد با آن تعامل کنند و در فعالیتهای مدنی حضور فعال داشته باشند. برعکس، فقدان اعتماد میتواند به بیتفاوتی، جدایی و حتی ناآرامی اجتماعی بینجامد. نشاط اجتماعی با مولفههایی نظیر پیوندهای قوی اجتماعی، مشارکت فعال در زندگی مدنی و احساس تعلق در میان شهروندان مشخص میشود. اعتماد به حکمرانی از چند جهت در تقویت این محیط نقش حیاتی دارد. یکی از این ابعاد، تشویق مشارکت مدنی است. زمانی که مردم به دولت خود اعتماد میکنند، احتمال بیشتری دارد که در فعالیتهای مدنی مانند رای دادن، حضور در جلسات شهری یا پیوستن به سازمانهای محلی مشارکت بیشتر داشته باشند. این تعامل، احساس مسئولیت اجتماعی و جمعی را تقویت میکند که البته جزو مولفههای ضروری نشاط اجتماعی به شمار میرود. اعتماد، همکاری بین شهروندان و سازمانهای دولتی را تسهیل میکند. زمانی که شهروندان باور داشته باشند صدایشان مهم است و شنیده میشود، احتمال بیشتری دارد که با مسئولان محلی در پروژههای اجتماعی همکاری کنند که به نتایج بهتر و افزایش انسجام اجتماعی میانجامد. جوامعی که سطح اعتماد بالایی دارند، همواره در مواجهه با چالشها نیز انعطافپذیرتر هستند. اعتماد، اقدامات جمعی را تشویق میکند و موجب میشود جوامع به بحرانها، خواه رکود اقتصادی یا بلایای طبیعی، واکنشی موثر نشان دهند. رابطه بین اعتماد و حکومت، ادواری است. سطوح بالای اعتماد، کیفیت حکمرانی را افزایش میدهد، درحالیکه حکمرانی خوب میتواند اعتماد را تقویت کند. دولتهایی که شفافیت و پاسخگویی را در اولویت قرار میدهند، اعتماد شهروندان را جلب میکنند. وقتی شهروندان میبینند رهبران آنها بر اساس منافع عمومی و نه منافع شخصی تصمیم میگیرند، بهاحتمالزیاد با فرآیندهای دولتی تعامل مثبت ایجاد خواهند کرد. از سوی دیگر، یک دولت قابلاعتماد از طریق جذب سرمایه، ایجاد فعالیتهای کارآفرینی و تخصیص کارآمد منابع، نشاط اجتماعی را در سطح جامعه افزایش میدهد تا بتواند برنامههای توسعه را بهدرستی به اجرا درآورد. سرمایهگذاران بیشتر در مناطقی سرمایهگذاری میکنند که فساد پایین و سطوح بالای کیفیت حکمرانی را در آن مناطق درک کنند. اعتماد، ریسکهای درکشده مرتبط با سرمایهگذاریها را کاهش میدهد و به افزایش جریان سرمایه منجر میشود. همچنین، دولتهای معتمد منابع را بهطور موثر و بر اساس نیازهای جامعه تخصیص میدهند و در این فرآیند، گرایشهای سیاسی را نادیده میگیرند. این کارایی، تاثیر اعتبارات عمومی را بر اجرای طرحهای توسعه اقتصادی بیشینه میکند. و درنهایت، اعتماد به حاکمیت، انسجام اجتماعی ایجاد میکند که برای توسعه پایدار ضروری است. جوامعی که سطوح بالای اعتماد را در خود ایجاد کردهاند، تمایل به تجربه سطوح پایینتری از تعارض دارند. زمانی که شهروندان اعتقاد داشته باشند دولتشان منصفانه و عادلانه شکل گرفته و فعالیت میکند، کمتر به خشونت یا نافرمانی مدنی بهعنوان وسیلهای برای ابراز نارضایتی متوسل میشوند. سعید ابوالقاسمی
دیدگاه تان را بنویسید