هیس!
گوشها یاد نگرفتند بشنوند!
سعیده دهقانی
فعالی اجتماعی
تاوان هشت سال جنگ تحمیلی، تهاجم ماهوارهای، فساد در بعضی خانوادههای مقامهای مسئول، انواع فقر، اقتصاد بیمار، نداشتن دانش کافی در مدیریت و بیمسوولیتی بعضی خدمتگزاران مردم باعث جابهجایی ارزشها شده و ضدارزشها جای ارزشها را گرفتهاند.
اخلاق فقط تدریس شد ولی در مقام عمل، خبری نبود. مادران با نقشهی غرب، از حق و حقوقشان با بچهها درددل کردند و قصهها گفتند تا آنها را بخوابانند، غافل از اینکه بچهها نخوابیدهاند. بیدار شدهاند و حالا در پی آگاهی برای بیدار شدن هستند.
روزی روزگاری بود...
در یکی از سالهای قرن بیستویکم، در کشوری که منشور حقوق بشر از آنجا به دست و چشم همه جهانیان رسیده بود، سرعت تکنولوژی به قدری زیاد بود که وقتی جوانان وارد آن عصر شدند، فضای مناسب برای آنها آماده و مهیا نشده بود. آنها بلوغ را گذرانده بودند و حالا با غرور و قدرت، میخواستند برای خود روزگاری نو بسازند؛ آخر آنها در فضای مجازی به دوردستها سفر کرده و چیزهایی دیده بودند و حرفهایی شنیده بودند که میخواستند زندگی را زیر و رو کنند و تنها با امید به آمدن روزهای خوب، اکتفا نکرده بودند، بلکه میخواستند با عمل، موجب تغییر شوند.
میخواستند به این طریق از حسرتهای والدینشان پیشی بگیرند، اما مجال و فرصتی برای بیان نظراتشان نداشتند.
هنگامی که خسته روی تختها میخوابیدند، قامتشان از تختها بلندتر بود...
در این زمان بهجای چارهجویی، قامتشان را کوتاه کردند تا اندازهی تختها شوند!!
"معنویت حقیقی آن است که موجب استحالهی درون شود، بسیاری از آموزهها گزارشی از معنویت دیروزند! لحاف، لحاف نیست اگر در سرما گرمت نکند."(برگرفته از کتاب بیداری به قلم مسیحا برزگر)
کشور، کاشانه نیست، اگر پناهگاهی امن برای فرزندان و جوانانش نباشد. هزار چاره هست و هزار و یک راه، برای ارزشنهادن بر زندگی. چه بهتر که رافت و چارهجویی، جایگزین راه که نه، بیراههی آخر و طناب دار باشد. تفاوتی هم ندارد که خاستگاه فکری و سلیقهای هر کس چیست. همه لایق زندگی هستند و میهندوستی باید ریسمان محکم این روزهایمان باشد؛ چنانکه که مولای متقیان فرموده است؛ "کشورها با میهندوستی آباد شدهاند."
دیدگاه تان را بنویسید