مردی که بهخاطر آزارهای برادرش او را به قتل رسانده است، از خشونتی گفت که مقتول نسبت به اعضای خانواده داشت.
به گزارش شرق، متهم که مردی جوان است ادعا کرد مقتول پیش از این یکی از برادرانش را به قتل رسانده و باعث شده بود مادرش هم دق کند و جانش را از دست بدهد. یک سال قبل صاحب مزرعه ذرت در اطراف تهران به مأموران گزارش داد جسدی در مزرعه پیدا کرده است.
وقتی مأموران سر صحنه حاضر شدند با جسد مرد جوانی روبهرو شدند که بخشی از پایش کنده و چندین متر آنطرفتر از جسد پرت شده بود. همچنین آنها متوجه شدند ضربات چاقویی بر بدن مقتول نیز وارد شده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات برای مشخصشدن هویت مقتول آغاز شد.
مرد کشاورز که جسد را پیدا کرده بود، گفت: من در حال چیدن بلالها بودم. ما ذرت را با دستگاه خاصی جمعآوری میکنیم که تیغهای بلند و تیزی دارد. من پشت دستگاه نشسته و دستگاه را روشن کرده بودم و داشتم ذرت را درو میکردم و جلو میرفتم که یکدفعه تیغه دستگاه به چیزی برخورد کرد و خاموش شد. وقتی پیاده شدم دیدم جسدی زیر دستگاه است. من اصلا این فرد را ندیده بودم و نمیدانستم چه کسی است و از اینکه چطور مرده است هم خبر ندارم.
مدتی بعد مأموران موفق شدند از طریق کیفی که در محل پیدا کردند، هویت جسد را مشخص کنند. آنها سراغ پدر مقتول رفتند و از او خواستند برای شناسایی جسد اقدام کند. وقتی مرد مسن به پزشکی قانونی رفت، تأیید کرد که جسد متعلق به پسرش کامران است. او گفت: من نمیدانم چه اتفاقی برای پسرم افتاده است. کامران روی زمینهای من کار میکرد و من اصلا از اختلافات او با دیگران خبر ندارم.
بررسیهای بعدی نشان داد کامران آخرینبار با برادرش نوید تلفنی صحبت کرده است. وقتی نوید در برابر سؤالات مأموران قرار گرفت، نتوانست پاسخ منطقی و قانعکننده بدهد و در نهایت مجبور شد واقعیت را بگوید و اتهام قتل را قبول کرد.
این مرد گفت: کامران چند سال قبل یکی از برادرانمان به نام کامبیز را به قتل رساند. او بر سر زمینهای پدری با کامبیز درگیر شد و وی را به قتل رساند. هرچند پدر و مادرم اعلام گذشت کردند اما مادرم هرگز نتوانست با این غم کنار بیاید و بعد از چند ماه افسردگی دق کرد و مرد.
به همین خاطر من از کامران کینه داشتم با این حال پدرم میخواست که ما در خانواده درگیری نداشته باشیم. کامران به جای اینکه از کردهاش پشیمان باشد، بدتر میکرد. او همه زمینهای پدرم را گرفته بود و حتی بابت آن اجاره هم به پدرم نمیداد. محصول زمینها را میفروخت و همه پولش را در جیب خودش میگذاشت. با اینکه پدرم مرد ثروتمندی بود اما بهخاطر کاری که کامران میکرد همیشه در سختی بود و من و برادر دیگرم امیر به پدرمان رسیدگی میکردیم.
متهم در ادامه گفت: یک روز به خانه پدرم رفتم و دیدم او گریه میکند. پرسیدم چه شده است. اول چیزی نگفت. وقتی اصرار کردم گفت کامران او را کتک زده است چون پدرم پولش را خواسته بود. زمانی که فهمیدم کامران بعد از آن همه فاجعه که در خانواده ایجاد کرده، چطور به پدرم بیاحترامی کرده است تصمیم گرفتم او را بکشم؛ چون آنقدر کینه به دل داشتم که حاضر نبودم حتی نامش را بشنوم.
متهم ادامه داد: موضوع را به برادرم امیر گفتم و توضیح دادم که دیگر از دست کامران خسته شدهام و نمیتوانم بیاحترامیهایش را تحمل کنم. روز حادثه با کامران تماس گرفتم و بدون اینکه به روی خودم بیاورم که میدانم با پدرمان درگیر شده است، گفتم در قرچک ورامین یک زمین خریداری کردم که کشاورزی کنم و گفتم میخواهم او زمین را ببیند و من را راهنمایی کند که چه محصولی در آن بکارم.
کامران قبول کرد همراه من بیاید. او را سوار ماشین کردم. با خودم سر زمین زراعی ذرت بردم و آنجا ابتدا دو ضربه چاقو به او زدم و زمانی که زمین افتاد با دستانم آنقدر گردنش را فشار دادم تا خفه شد. بعد جسد را داخل مزرعه ذرت بردم و همانجا رها کردم. خودم به سمت مغازهام رفتم و لباسهایم را که خونی شده بود عوض کردم و بعد هم به خانه رفتم و با پدرم صبحانه خوردم.
متهم گفت: من دراینباره به پدرم چیزی نگفتم اما به برادرم گفتم کار را تمام کردم.
بعد از گفتههای متهم و بازسازی صحنه جرم در حالی که انتظار میرفت پدر مقتول شکایتی را مطرح کند، وی گفت از فرزندش شکایتی ندارد و خواستار آزادی او شد. این مرد گفتههای پسرش درباره آزارهای مقتول را تأیید کرد.
با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دلیل جنبه عمومی جرم به شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی متهم که آزاد بود در دادگاه حاضر شد اما پدر مقتول به عنوان ولی دم با توجه به گذشتی که اعلام کرده بود، در جلسه رسیدگی حضور نداشت.
متهم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل برادرش را قبول کرد و گفت: کامران بسیار بچه بدی بود و خیلی ما را اذیت میکرد. ما نسبت به اینکه چرا زمینهای پدرمان را گرفته است شکایتی نداشتیم اما اینکه پدرمان را اذیت میکرد برای من غیرقابل تحمل بود. او باعث مرگ مادرم هم شده بود و از نظر من چنین فرزندی مستحق زندگی نبود. کامران همیشه با من و برادران دیگرش درگیری داشت و ما را اذیت میکرد.
من بابت اتفاقی که افتاده است ناراحتم اما بر این باورم که کامران مستحق مرگ بود. ما فقط زمانی میتوانستیم از دست او خلاص شویم که دیگر در این دنیا وجود نداشته باشد. به همین دلیل او را کشتم و جسدش را در مزرعه ذرت رها کردم. البته من فکر نمیکردم جسم برادرم مثله شود و فکر میکردم جسد را پیدا میکنند و همه چیز تمام میشود.
بعد از گفتههای متهم، وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد و با توجه به گذشت اولیای دم خواستار آزادی موکلش شد. در پایان هیئت قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
حفظ قرآن شرط نجات از قصاص
نجات قاتل والدین از چوبهدار
مشخص بود عامل قتل یکی از اعضای خانه است؛ چراکه هیچکس از بیرون وارد منزل نشده بود و صدای مشکوکی نیز به گوش نرسیده بود.
پسری که پدر و مادرش را کشته بود و قصد قتل خواهر و برادرش را هم داشت، با رضایت اولیایدم از قصاص نجات یافت و بهزودی به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه میشود.
به گزارش شرق، این متهم هشت سال قبل در جنایتی که هرگز انگیزهاش مشخص نشد، پدر و مادرش را با اسلحهای که صدا خفهکن داشت، به قتل رساند. سال 92 به پلیس گزارش شد زن و مردی میانسال در خانهشان به قتل رسیدهاند.
دختر خانواده که با بوی گاز بیدار شده بود، سراسیمه با پلیس تماس گرفت و گفت مادر و پدرش را کشتهاند و در خانه بوی گاز میآید. با حضور مأموران در محل و ایمنسازی خانه اجساد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای مشخصشدن ماجرا آغاز شد.
دختر خانواده که از این حادثه شوکه شده بود، گفت: ما شب همگی در خانه بودیم و شب خوبی هم داشتیم و بعد هم خوابیدیم. من نیمهشب با بوی گاز بیدار و متوجه شدم همه خانه را گاز فراگرفته است. پنجرهها را باز کردم، سراغ برادرانم رفتم و آنها را بیدار کردم. از ترس انفجار خانه چراغ را روشن نکردم.
وقتی برادرانم را بیدار کردم، سراغ پدر و مادرم رفتیم. در اتاق را که باز کردیم، متوجه شدیم پدر و مادرمان جانشان را از دست دادهاند. ما آنها را غرق در خون پیدا کردیم و بعد هم موضوع را به مأموران اطلاع دادیم. من واقعا نمیدانم چه اتفاقی رخ داده و قاتل
کیست.
تحقیقات نشان داد این جنایت با سلاحی انجام شده که در همان محل حادثه رها شه است. از سویی مشخص بود عامل قتل یکی از اعضای خانه است؛ چراکه هیچکس از بیرون وارد منزل نشده بود و صدای مشکوکی نیز به گوش نرسیده بود. وقتی مأموران اثر انگشت روی سلاح را بررسی کردند، متوجه شدند که اثر انگشت متعلق به آرش پسر کوچک خانواده است. او بعد از دستگیری به قتل اعتراف کرد؛ اما مدعی شد احتمالا قتل را در خواب انجام داده است. آرش به مأموران گفت: من مدتی است خوابگرد شدهام و شبها در خواب راه میروم. اصلا متوجه کاری که کردهام، نبودم. نمیدانم چطور به پدر و مادرم شلیک کردم و چه اتفاقی افتاده است.
این در حالی است که پلیس متوجه شد شلنگ گاز خانه نیز بریده شده و آرش بعد از اینکه پدر و مادرش را کشت، قصد داشت سایر اعضای خانواده و خودش را هم بکشد؛ اما آرش منکر این ماجرا شد و گفت: ممکن است شلنگ را هم بریده باشم؛ اما قصدی برای قتل نداشتم.
آرش در حالی اتهام قتل را قبول کرد که حاضر نشد انگیزهاش را از این کار بگوید و مدام تأکید میکرد خوابگرد شده است.
متهم در بازجوییها به مأموران گفت: من اتهام قتل را قبول دارم و از این کار پشیمان هستم؛ اما اصلا به عمد این کار را نکردم و در خواب مرتکب قتل شدهام.
او در پاسخ به این سؤال که چطور ممکن است فردی در خواب اسلحه و صدا خفهکن به دست بیاورد و آدم بکشد، گفت: اسلحه و صدا خفهکن متعلق به پدرم بود که آن را در یک صندوقچه گذاشته بود. من جای سلاح را میدانستم، به سراغش رفتم و برداشتم و بعد هم مسلح کردم و پدر و مادرم را کشتم. البته تأکید میکنم من اصلا یادم نمیآید چطور این اتفاق افتاد و چرا این کار را کردم؛ اما بعد از قتل پدر و مادرم شلنگ گاز آشپزخانه را بریدم و شیر را باز کردم تا خواهر و برادرم هم بمیرند و خودم هم بمیرم.
بعد از گفتههای متهم برای او کیفرخواست صادر شد و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. خواهر و برادر متهم در جلسه دادگاه شرطی گذاشتند تا گذشت کنند. برادر متهم گفت: من و خواهرم حالا میتوانیم برای برادرمان درخواست قصاص کنیم؛ اما او برادر ماست و نمیتوانیم جانش را بگیریم؛ بههمینخاطر با خواهرم قرار گذاشتیم کاری کنیم که او به خودش بیاید. اگر برادرمان در زندان بتواند قرآن را بهطور کامل حفظ کند، ما حاضر هستیم گذشت کنیم.
او درباره اینکه آیا اختلافی با برادرشان داشتهاند یا نه، گفت: ما خانواده بسیار آرامی بودیم و همدیگر را خیلی دوست داشتیم. پدر و مادرم برای آرامش ما هر کاری کردند و هر سه نفر ما توانستیم خوب رشد کنیم و زندگی خوبی داشتیم و شغلهایی با موقعیت اجتماعی خوب به دست آوردیم. من بههیچوجه نمیتوانم حدس بزنم برادرم چرا این کار را کرده است؛ اما قطعا انگیزهای داشته است.
وقتی نوبت به متهم رسید، او از خواهر و برادرش عذرخواهی کرد و گفت: من مرتکب قتل شدم و این اتهام را قبول دارم؛ اما انگیزهای برای این کار نداشتم و از اتفاقی که افتاده است، پشیمان هستم؛ هرچند انجام آن کارها دست خودم نبود. من شرط خواهر و برادرم را هم قبول میکنم و همه تلاشم را برای حفظ قرآن در زندان انجام خواهم داد.
درحالیکه متهم برای انجام شرط خواهر و برادرش فرصت خواست، آنچه اولیایدم خواسته بودند هم مکتوب شد. بعد از گذشت هشت سال از ماجرا سرانجام متهم موفق شد همه قرآن را حفظ کند و موضوع به اطلاع مسئولان زندان رسید و در نهایت متهم بعد از اینکه ثابت کرد که توانسته قرآن را بهطورکامل حفظ کند، پروندهاش برای محاکمه به لحاظ جنبه عمومی جرم و تعیین تکلیف برای آزادی به دادگاه ارسال شد.
متهم بهزودی براساس ماده 612 قانون مجازات اسلامی در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه میرود.
دیدگاه تان را بنویسید