- این روزها همه چیز ترسناک شده است. کرونا که دیو هفت سر است. هر سرش را میزنی یک سر دیگر در میآورد. وضعیت اقتصادیمان هم یک درام به تمام معناست.
ترسناکتر از همه اینها اما رفتار برخی از شهروندان که گاهی لباس مدیران را هم به تن دارند، است. آنهایی که سهم واکسن کرونای دیگران را میزنند. یا مدیر خانه سالمندانی که واکسن کرونای پیران را به اعضای خانواده خود زده است، چون احتمالا حس کرده است، خون آنها رنگینتر از خون سالمندان است.
چرا وارد این مرحله شدهایم؟ نگویید که اینها اتفاق است! نه، این رفتار عین واقعیت یک جامعه خسته و بیمار است. فکر میکنید اگر جامعه ایران یک جامعه عادی بود، شاهد بروز چنین رفتارهایی بودیم؟
مثلا اگر زمان بندی واکسن مشخص شده بود و همه میدانستند چه روزی و چه ساعتی باید به چه مرکزی مراجعه کنند که واکسن بزنند، شاهد این رفتارهای مغایر وجدان و انسانیت بودیم؟
ما فکر میکنیم که مثلا بالاخره واکسن را میآوریم یا میسازیم و بعد تمام. نه، همین قطره چکانی اطلاعات دادن و بسیاری از مردم را معطل واکسن نگه داشتن، نتیجهاش میشود این که از سهم دیگران میزنند تا خود را در برابر کرونا واکسینه کنند.
وقتی پولدارها میتوانند واکسن بخرند و ندارها باید صبر کنند تا واکسن رایگان از راه برسد، باید هم شاهد حس سرخوردگی باشیم.
ببیند پدیدههای اجتماعی از لپلپ خارج نمیشوند. آنها معلولهای علتهایی هستند که ما میسازیم. فکر میکنیدعلت رشد زورگیری در شهرهای مختلف ما چیست؟ چرا برخی به این نتیجه رسیدهاند که باید از مال دیگران شکم خود را سیر کنند؟ فکر نمیکنید این رفتار غلط اندر غلط حاصل وضعیت بد اقتصادی کشور است؟
تورم به جایی رسیده است که برخی از مردم قدرت خرید نیازهای اولیه زندگی خود را ندارند چه برسد که به نیازهای دیگر خود برسند.
فکر میکنید برخی ناهنجاریهای اجتماعی و خانوادگی از کجا سرچشمه میگیرد؟ وقتی سرپرست خانواده مجبور است از صبح نا شب کار کند تا چرخ لنگ زندگیاش را بچرخاند، دیگر نمیتواند به نیازهای عاطفی و احساسی دیگر از اعضای خانواده برسد. همین نبودنها زمینه ساز بروز یک بحران اجتماعی بزرگ در خانوادههای ایران میشود.
در یک جامعه عادی باید 8 ساعت کار کرد، 8 ساعت استراحت و تفریح کرد 8 ساعت خوابید. اما الان چه بسیار کسانی که 16 ساعت کار میکنند باز هشتشان گرو نهشان است.
در این جامعه، وجدان قربانی میشود چون همه به دنبال بیرون آوردن گلیم خود از آب هستند. این فیلمهای آخرالزمانی هالیوود را ببیند. همه به دنبال نجات خود هستند.
آنگونه که از شواهد پیداست کسی هم به فکر نیست و هر روز شاهد عمیقتر شدن این احساس که «دیگی که برای من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد»، هستیم. باید مراقب بود. این جامعه از جنگلهم خطرناک تر است.
دیدگاه تان را بنویسید