تراژدی 4 دیماه سال 97 نه برای خانواده قربانیان و نه برای دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات فراموشنشدنی است. هنوز وقتی عقربهها 12 و22 دقیقه را نشانه میگیرد، لحظات نفسگیر آن روز منحوس در برابر چشم یکایک بازماندگان رژه میرود. اگرچه 2سال پیش بود که اتوبوس دانشجویان واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، ترمز برید و به ته دره رسید اما کابوس این حادثه همچنان در فضای دانشگاه یکهتازی میکند.
مریم رضاخواه- بهاره شبانکاره| دیگر از آن هیاهو در مسیر دانشگاه خبری نیست؛ از آن 26 اتوبوس فرسوده قدیمی هم. حضور دانشجویان بعد از کرونا به دانشگاه کمرنگ شده است. اتوبوسهای فرسوده هم بعد از حادثه تلخ 4 دیماه از دانشگاه خداحافظی کردند.
حالا تنها 3 اتوبوس در دانشگاه مستقر هستند. 3 اتوبوس از شرکت واحد گشتسیر که تحت پوشش شهرداری هستند. تغییرات محسوسی در سراشیبی کوهستانی دانشگاه دیده میشود. علایم هشداردهنده و چراغهای راهنمایی نصب شده است. نیوجرسی و گاردریل هم در میان پیچوخم مسیر وجود دارد. چند دوربین سرعتسنج در مسیر نصب شده است. بعضی از تقاطعها اصلاح شده؛ در قسمتهایی هم آسفالت ترمیم، اما از اصلاح مسیر و شیب ۷درصدی خبری نیست.
با وجود همه این تغییرات اما غم عجیبی در دانشگاه موج میزند. یاد و خاطره حادثه همچنان در میان دانشجویان و کارمندانش میتازد. زخمی بزرگ بر دل همه آنهایی که بودند و دیدند و همه آنهایی که شنیدند، گذاشته است.
مروری بر حادثه از طبقه هفتم دانشگاه
ساختمان آموزش دانشگاه درست روبهروی جایی قرار دارد که 2سال پیش قتلگاه دانشجویان بود. پنجرههای ساختمان مشرف به همان پیچ مرگ است. «درست همانجا بود.» از پشت پنجره طبقه هفتم با انگشت به محل حادثه اشاره میکند. ماتم صورتش را میپوشاند. دیگر از برق نگاهش خبری نیست. خاطره آن روز را مرور میکند اما بریدهبریده. سارا روشن، مسئول روابط عمومی دانشگاه است. او وقتی در آن روز سیاه صحنه مرگ دانشجویان را از پشت شیشه اتاقش دید، خود را به محل حادثه رساند.
«چند دقیقه بعد از حادثه آنجا بودم. وقتی آن روز را به یاد میآورم، به سختی نفس میکشم. روز دردناکی بود. مرگ پشت مرگ. دیدن اجساد دانشجویان میان آهنپارههای اتوبوس، ضجههای دانشجویان، مصدومان غرق در خون هرگز فراموشم نمیشود. تا ماهها کابوس میدیدم. راننده و پدر یکی از دانشجویان هم میان قربانیان بودند.»
روزهای دردناک دانشگاه
از آن روز دیگر گهگاهی مبهوت قاب شیشهای سراسری پشت میز کارش میشود. قابی که مرگ را در آن فریاد میزند. «روزهای دردناکی برای همه بود. پنجنفر از مدیران دانشگاه بازداشت شدند. دکتر رضا مسعودی، رئیس دانشگاه به یکسال حبس تعزیری و پیمانکار هم به سهسال حبس محکوم شد. اداره حقوقی دانشگاه نیز با صدور چکهایی برای برخی از مصدومان داخل اتوبوس واژگونشده پرستار گرفت. تمام خانوادههای بازماندگان و خانوادههای قربانی، همگی منتظر رأی نهایی دادگاه هستند، هرچند مدت طولانی است که از دادگاه تجدیدنظر میگذرد.»
او از کاهش رفتوآمدهای دانشجویان و تعداد محدود اتوبوسهای دانشگاه در روزهای کرونایی میگوید. «با حضور کمتر دانشجویان در این ایام کلاسها هم در ساختمان علوم انسانی که نزدیک درِ اصلی است، برگزار میشود. به همین خاطر دیگر نیازی به اتوبوسهای بیشتری برای تردد نیست. درحال حاضر 3 اتوبوس برای تسهیل در رفتوآمد دانشجویان به سمت کتابخانه و آزمایشگاههای دانشگاه وجود دارد.»
وعدههای رئیس
سال ۹۷ پیش از آنکه اتوبوس واژگون شود، در دانشگاه جشن دانشجویی برپا کردند. رئیس دانشگاه آن روز وعده اصلاح داد. قرار بود اتوبوسها استاندارد شوند و گاردریل نصب کنند، اما تنها 7روز به اتمام قرارداد پیمانکار باقی مانده بود که اتوبوس دانشجویان، قربانی آن تراژدی دردناک شدند. زمان مهلت نداد و داغی بزرگ جایگزین اصلاحات شد.
غمِ خمِ راه
با وجودی که کلاسها در ساختمان علوم انسانی نزدیک در اصلی برگزار میشود، اما همچنان دانشجویان مجبورند این مسیر کوهستانی را با اتوبوس به کتابخانه و آزمایشگاه بروند. کنار مسیرهای دانشگاه لایهای نازک از برف نشسته و آفتاب از کنار کوه و لابهلای کابلهای تلهکابین رها شده، تیغ کشیده است.
12 دانشجو سوار اتوبوس شدند. همان اتوبوسهای تازهوارد که یکدهه از تولیدشان میگذرد. 5 دختر و 7 پسر. مقصدشان همان آزمایشگاه و کتابخانه بود. علی پسرجوانی که دانشجوی معماری است، همه حواسش را به پیچ راه داده که در هر خمش غم میبارد. او به خبرنگار میگوید: «وقتی اتوبوس واژگون شد، بلافاصله شروع به نصب گاردریلها کردند، اما چه فایده وقتی دانشگاه را تأسیس کردند، باید ابتدا فکری برای ایمنسازی مسیرها میکردند.»
فرحناز مسافر دیگر اتوبوس است. اتوبوس زردرنگی که شیب 7درصدی را به سمت کتابخانه جایی نزدیک به کوه بالا میرود. او میگوید: «با اینکه مسیر را گاردریل زدند اما هر وقت از این مسیر رد میشوم و خودم را جای هرکدام از مصدومان یا قربانیان میگذارم، تمام وجودم به وحشت میافتد.»
فراموششدنی نیست
دانشجوی دیگری 3 انگشت دستش را نشان میدهد و میگوید: «3 اتوبوس برای جابهجایی دانشجویان وجود دارد. احتمالا به دلیل شرایط کرونا و برگزاری کلاسهای آنلاین این تعداد است. با بازشدن مجدد دانشگاه شاید تعداد این اتوبوسها افزایش پیدا کند. با خوشحالیای که از پس ناراحتی عمیق میآمد، ادامه داد تمام اتوبوسهای قدیمی عوض شدند.»
دانشجوی دیگر میگوید: «از آن اتفاق به بعد مسئولان دانشگاه ترسیدند. هزاری هم ایمنسازی کنند، نه خاطره تلخ حادثه فراموش میشود نه دانشجویان، ترسشان از بین میرود.» با ناامیدیای که در چشمانش موج میزد، ادامه داد: «کرونا هم یکسال است که ما را از درس و دانشگاه دور نگه داشته است. خلاصه دوسال است مسائل دستبهدست هم دادند و فضای عجیبی در دانشگاه ایجاد شده. به هرحال همه ما دانشجو هستیم، برای اینکه درس بخوانیم، جانمان را هم باید بدهیم.»
وحشت و ترس از پیچهای خطرناک
نخستین تصویر، وحشت است. وحشت از اتوبوسی که 10 قربانی گرفت. حالا صدای خانوادههای قربانی از پشت تلفن لرزان و با بغض همراه است. شاید اگر جغد شوم روی اتوبوس نمینشست، باز هم مسئولان به نصب گاردریلها بیتوجه بودند. اتوبوسهای قدیمی که با چندینبار اخطار پیمانکار مواجه شده بود.
دومین تصویر مربوط به خودروهای اورژانس است. قرار بود بعد از آن حادثه ترسناک، اورژانس در محل دانشگاه حضور دایمی داشته باشد، اما خبری از استقرار اورژانس در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات نبود. مسئولان دانشگاه میگویند: «با احداث بیمارستان فرهیختگان در چند قدمی این دانشگاه، خودروهای اورژانس از داخل دانشگاه برداشته شدند. اگر اتفاقی برای دانشجویان و کارمندان رخ دهد، خودروی اورژانس بلافاصله در محل حضور پیدا میکند.»
هیچ عجلهای برای راهاندازی تلهکابینهای وعده داده شده هم نیست. دانشگاه تعطیل است. ستونهای آسمانخراش با سیمهایی که بر آنها سوار است، بدون کابین ماندند. نظارت عمران سازمان مرکزی ادامه پروژه تلهکابین را متوقف کرد و دستور فعالیت را صادر نکرد. هرچند پروژه تلهکابین هم داستان دیگری دارد.
قراردادهای جدید با فعالیت دوباره دانشگاه
اتوبوسهای جدید معاینه فنی، بیمه، کارت سلامت، گواهینامه راننده را به شرکت پیمانکار که از طرف بازرسان دادستانی تأیید شد، تحویل میدهند. خدامرادی، پیمانکار جدید شرکت (واحد گشتسیر) است. مفاد قرارداد نزد معاونت مربوطه دانشگاه قرار دارد.
خدامرادی به «شهروند» میگوید: «دانشگاه عملا تعطیل است. قرارداد جدید هنگامی بسته میشود که دانشگاه فعالیت مجدد خود را آغاز کند. اتوبوسها مدل ۸۹ هستند و طبق قرارداد باید هر ۱۰سال یکبار عوض شوند و ارتقا پیدا کنند.»
او با اطمینان کامل با لحنی محکم میگوید: «اتوبوسهای جدید به هرحال تحت پوشش شهرداری است. پیمانکار قبلی از اتوبوسهای متفرقه که در سطح شهر بودند، استفاده کرد. اتوبوس واژگونشده مدل شهاب بود، 6سال از سن فرسودگی اتوبوس میگذشت. تابلوهای هشدار مسیر سرعت مجاز در داخل دانشگاه را ۴۰کیلومتر نشان میدهد. اگر خودروهای شخصی از سرعت مجاز تخطی کنند دوربین، پلاک آنها را ثبت میکند و خودرو تا یکسال حق ورود به دانشگاه را ندارد.»
پرونده نیمهتمام
از تلفن آن روز گلایهمند بود. هنوز صدای زنگ دردناک آن روز در گوشش صدا میکرد. نگار بابالحوائجی، بیستوهفت ساله دانشجوی ارشد صنایع، پایاننامه را ناتمام گذاشت. حالا فقط داغی سنگین بر دل پدرومادرش به یادگار گذاشته است.
پدر نگار با تأسف به خبرنگار «شهروند» میگوید: «اعتماد ما روزبهروز به مسئولان خدشهدار میشود. چرا با وجود اطلاع از فرسودگی اتوبوسها، باز مجوز فعالیت آنها داده شد؟ اگر سهلانگاری مسئولان و پیمانکار نبود، تکفرزندم الان زنده بود و فارغالتحصیل شده بود. همه خانوادهها دانشگاه را مقصر میدانند. او با بغضی در گلویش میگوید: «دیه به چه دردمان میخورد؟ شرکت بیمه که در خیابان فردوسی است، حدود ۲۳۱میلیون به هر خانواده پرداخت کرد. همان موقع گفتند بهتر است مبلغ را قبول کنید، وگرنه به حساب قوهقضائیه واریز میکنیم. تعدادی از خانوادهها به اجبار قبول کردند و برخی دیگر هفتماه بعد بیمه را دریافت کردند.»
تقاضای دیه بالای برخی از خانوادهها
دیه اصلی هنوز پرداخت نشده است. بعضی از خانوادههای قربانی مبلغ دو تا سهمیلیارد درخواست دیه دادند. آخرین دادگاه تجدیدنظر مردادماه 98 برگزار شد. در آن زمان دادگاه کیفری دو تهران (ویژه کارکنان دولت) برای ۲۲ متهم پرونده رأی صادر کرد. براساس آن تمام متهمان پرونده ازجمله پیمانکار دانشگاه آزاد به حبس محکوم شدند.
همچنین دانشگاه آزاد تا ۵سال حق انتخاب مسئول ترابری دانشگاه را ندارد و این کار باید با نظارت دادستانی انجام شود، اما خبری از جلسه رأی نهایی دادگاه نیست، لابد به خاطر کرونا دادگاه به تعویق افتاده است.
ما فرزندانمان را از دست دادهایم. فرزندانی که همگی بااستعداد و درسخوان بودند و میتوانستند آینده درخشانی داشته باشند، اما به راحتی کشته شدند. بیشتر از دیه و پول، همگی ما خواستار مجازات هستیم. این مسأله نباید بیجواب و بیمجازات بماند. امیدواریم هرچه زودتر به این موضوع بهطور کامل رسیدگی شود و هرکس سزای اعمال خود را ببیند تا چنین اتفاقی دوباره تکرار نشود. »
آسیب به روح و جسم بهاره
بهاره کوچهباغی، بیستوهشت ساله دانشجوی ارشد صنایع از ناحیه گردن فلج شد. همسر او میگوید: «روح و جسمش با هم آسیب دید. هیچ غرامتی به من یا همسرم پرداخت نشد. خودم تمام هزینه درمانش را پرداخت کردم. دانشگاه آزاد با بیتوجهی داغ بزرگی بر دل خانوادههای قربانی گذاشت. خدا را شکر میکنم که حال همسرم بهتر است.»
دیدگاه تان را بنویسید