[پولاد امین] خیابانهای خلوت؛ آدمهای بیچهره پنهان پشت نقابی که قرار است آنها را در برابر بیماری محافظت کند؛ خانوادههایی ترسان از بلایی که نازل شده که همه را به چشم دشمن میبینند، به شکل بیماری، یا عامل بیماری؛ و هراسی که بالای سر مردم است. اینها تصاویر آشنای این روزهاست. تصاویری که البته پیشتر در رمانها و فیلمهای زیادی هم تماشایشان کرده بودیم و از این روست که سیمای شهرهامان امروز چنین آشنا به نظر میرسد. این روزها که ویروس کرونا به صدر اخبار رسانهها در حوزههای مختلف تبدیل شده و بسیاری خانهنشینی را برای کاستن از ریسک ابتلا به این بیماری انتخاب کردهاند، شاید فرصت مناسبی باشد برای مرور فیلمهایی که موضوعی مشابه این روزهای ما را دستمایه روایت داستانشان قرار دادهاند. فیلمهایی که تماشای آنها در این وضع و حال هم جذاب است و هم دلهرهانگیز و اضطرابآور. شیوع یک ویروس یا یک بیماری همهگیر بارها و بارها در فیلمهای سینمایی مختلفی به تصویر کشیده شده است. فیلمهایی معمولاً در ژانر علمی- تخیلی که عموماً در قالب داستانهای فانتزی و آخرالزمانی روایتی هولانگیز را سامان میدهند. روایتی هراسناک از تقابل همیشگی خیر و شر؛ که اینبار در قطب شر ماجرا ویروس یا بیماری خاصی نشسته، خطرناکتر و ترسناکتر از هیولاهای وحشتناک و ارواح خبیث افسانهها. ویروسی مرگبار که در جامعه گسترش پیدا میکند زندگیهای بسیاری را تهدید میکند. این بیماری و ویروس همهگیر البته در شکل و قالبهای مختلفی بر پرده سینماها جان گرفتهاند. گاه این قطب شر، در فیلمی مانند «مهر هفتم» اینگمار برگمان به شکل بیماری طاعون و یک شهر طاعونزده جلوه کرده و گاه مانند فیلمهای «اپیدمیک» لارس فونتریه، «دوازده میمون» تری گیلیام، «مرگ در ونیز» لوکینو ویسکونتی به شهر ویروسزده پرداخته شده است. مجموعه فیلمهای «رزیدنت ایول» یا فیلمهای «آخرین مرد زمین»، «امگامن»، «من افسانهام»، «شب مردگان زنده»، «مسیر پنجم»، «جنگ جهانی زد» و... نیز جلوههای دیگر این کهن الگوی روایی بر پرده سینماها هستند. در سینمای خودمان نیز همهگیری یک ویروس یا بیماری یا فاجعه را در چند فیلم شاهد بودهایم. مثلا در «تمام وسوسههای زمین» زندهیاد حمید سمندریان، «روزی که هوا ایستاد» زندهیاد نادر ابراهیمی و البته «دنیای وارونه» شهریار بحرانی که با لحن و زبانی کمیک به شیوع بیماری راستگویی پرداخته است.
این مطلب میکوشد نگاهی داشته باشد به مهمترین فیلمهایی که درباره شیوع یک ویروس یا بیماری ساخته شده است.
کوری
این ساخته سینمایی فرناندو میرلس برزیلی که در آن بازیگرانی چون دنی گلاور، مارک روفالو، جولیان مور و گائل گارسیا برنال ایفای نقش کردهاند، رمان کوری اثر نویسنده نوبلیست ژوزه ساراماگو را دستمایه روایتش قرار داده است. «کوری» درواقع داستان مردم شهری را روایت میکند که تقریبا همگی در یک فاصله زمانی کوتاه به کوری دچار میشوند. کوری مرموزی که بهسرعت به بقیه سرایت میکند، دولتمردان را مجبور میکند تا برای کسانی که دچارش شدهاند، در ساختمان تیمارستانی قرنطینه بسازد و همه را در آنجا جا بدهد. اما روزبهروز تعداد کورها بیشتر میشود. به جز زنی که همسر چشمپزشک داستان است که کور نشده ولی خودش را به کوری زده تا از همسرش جدا نشود. او تنها کسی است که تا پایان داستان بیناست و میبیند و گزارش میدهد که در قرنطینه چه بلاهایی که بر سر کورها نمیآید. کمکم کوری شدت میگیرد و نگهبانان قرنطینه و سربازان را هم دچار میکند. کوری فرناندو میرلس با وجود اینکه در فستیوال کن به نمایش درآمد و در لیست برترین فیلمهایسال ٢٠٠٨ قرار گرفت، ولی از نظر منتقدان فیلم درخشانی نیست. با این حال پیتر برادشاو منتقد گاردین در نقد خود درباره این فیلم آن را «اقتباسی هوشمندانه، کاملا ساختاربندی شده و مطمئن» نامیده و این درحالی است که نویسنده سایت راجر ایبرت این فیلم را یکی از ناخوشایندترین فیلمهای زندگیاش خوانده است. فیلم در گیشه هم چندان موفق نبود و بهرغم هزینه ٢٥میلیون دلاریاش تنها ١٩میلیون دلار فروخت.
شیوع
شیوع استیون سودربرگ با بازی ماریون کوتیار، مت دیمن، لارنس فیشبرن، جود لا، گوئینیت پالترو و کیت وینسلت یکی از مشهورترین فیلمهای این ژانر است. فیلمی که این روزها همه آن را به هم پیشنهاد میدهند و با نگاهی عاقلمآبانه رویکرد پیشگویانه آن را نسبت به شیوع ویروس «کرونا» نشانهای از وجود یک توطئه بینالمللی میدانند. شیوع که نگاهی بدبینانه دارد، تریلری پزشکی است درباره شیوع ویروسی مرگبار از هنگکنگ که جان میلیونها نفر را در دنیا گرفته است. این نخستین شباهت شیوع سودربرگ به دنیای این روزهای ماست. شباهتهای دیگری هم وجود دارند، مثل نشانههای بیماری و... که همه باعث شدهاند استقبال از این فیلم در هفتههای اخیر در شبکه نمایش خانگی در اروپا و آمریکا به شدت افزایش یابد. با این حال در فیلم «شیوع» آمار مرگومیر ناشی از ویروس مرگبار ۲۰درصد است، درحالیکه کروناویروس جدید یا همان کووید-۱۹ در بدترین حالت ٢درصد جان مبتلایان را میگیرد. شیوع سودربرگ زمانی ساخته شده که دنیا تازه بحران یازدهم سپتامبر را پشت سر گذاشته بود و بعد از شیوع دو بیماری سارس و آنفلوآنزای خوکی و تلفات قابلتوجه این دو بیماری از احتمال شیوع یک اپیدمی مرگبار به شدت هراس داشت. این هراس همگانی باعث شد سودربرگ ساخت تریلری هولناک بر مبنای ایده شیوع یک اپیدمی را در دستور کار قرار دهد. فیلمی که نهتنها بعد از ساخت از بهترینهای این ژانر لقب گرفت بلکه حالا بعد از نزدیک به ١٠سال همچنان ترسهای بشر از همهگیری منتهی به فاجعه یک بیماری را به بهترین شکلی نشان میدهد و البته با دقت و رویکردی پیشگویانه در قبال یک بحران بیولوژیک تصویری دقیق از جزئیات موضوعش ترسیم میکند.
بیستوهشت روز بعد
فیلمی از دنی بویل که بیشتر با فیلمهای «میلیونر زاغهنشین» و «۱۲۷ ساعت» او را میشناسیم. او در فیلم بیستوهشت روز بعد با بازی نائومی هریس و سیلین مورفی روایتی آخرالزمانی و هراسناک از یک شهر ویروسزده ارایه داده است. در فیلم میبینیم که پخش شدن ویروسی در بین شامپانزههای یک آزمایشگاه باعث میشود شهر لندن در تنها ۲۸ روز تبدیل به مخروبهای بدون انسان شود. شهری که تنها انسانش ۲۸ روز پس از این واقعه در یک بیمارستان از کما بیدار میشود و خود را با این فضای آخرالزمانی مواجه میبیند. او در شهر میچرخد و نشانههایی از فاجعه پیدا میکند.
فیلم دنی بویل هم در نظر منتقدان و هم در گیشه سینما به موفقیت خوبی دست یافت. این روزها در منابع سینمایی بیستوهشت روز بعد دنی بویل را فیلمی خوب با یک کارگردانی با انرژی معرفی کردهاند که هم یک فیلم زامبی عالی است و هم نشانههای سیاسی تند و تیزی دارد.
شیوع اول
این یکی شیوع را وولفگانگ پترسن کارگردانی کرده و در آن بازیگرانی چون داستینهافمن، رنه روسو، مورگان فریمن، مادلین استو و کوین اسپیسی ایفای نقش کردهاند. در این درام پزشکی فاجعهآمیز که درسال ١٩٨٥ براساس کتاب معروفی به نام «منطقه ممنوعه» ساخته شده، گروهی باید ابتدا در «جمهوری دموکراتیک کنگو» و بعد در شهری کوچک در آمریکا جلوی شیوع یک بیماری «شبه ابولا» را بگیرند. در ۱۹۶۷ در جریان شورشهای ویروسی موسوم به موتابا در جنگلهای آفریقا شایع میشود و ارتش آمریکا مأموریت مییابد ماجرا را مخفی نگه دارد. ۲۸سال بعد یک ویروسشناس آمریکایی به زئیر میرود تا درباره شیوع یک ویروس تازه تحقیق کند.
شیوع وولفگانگ پترسن را یکی از بهترین فیلمهای این ژانر میدانند. فیلمی که نهتنها در سینما موفقیت حیرتانگیزی به دست آورد و بهرغم هزینه ۵۰میلیون دلاریاش در گیشهها ۱۹۰میلیون دلار فروخت، بلکه نسخه ویدیوی آن نیز بهشدت موفق بود و کمتر کسی در آن سالها آن را ندیده بود. فیلمی که بهطور غیرمستقیم به همهگیری یکی از مرگبارترین ویروسهای شناخته شده به نام ابولا و تلاش برای مهار آن اشاره میکند و در زیرمتن به نحو تکاندهنده و افشاگرانهای نقش نیروهای نظامی آمریکا در تهدیدهای بیولوژیکی و شیوع بیماریهای مرگباری چون ابولا را مورد کاوش قرار میدهد.
دیوانگان
شاید بتوان این ساخته جرج رومرو پدرخوانده زامبیها را در سینما پدربزرگ این نوع فیلمها نامید. فیلمی ساخته شده درسال ١٩٧٣ که در فهرست فیلمهایی با موضوع شیوع یک ویروس یا همهگیری یک بیماری خطرناک، یکی از قدیمیترین نمونههاست. فیلمی مثل تقریبا تمام ساختههای جرج رومرو، ارزان، فقیر و البته اصیل و پر از کنایههای سیاسی تندوتیز. داستان دیوانگان در شهر کوچکی در پنسیلوانیا اتفاق میافتد که یک اشتباه باعث آلوده شدن آب آشامیدنی شهر به ویروسی میشود که قرار بوده یک سلاح بیولوژیک باشد. این باعث اپیدمی شدن جنون در میان مردم میشود؛ و هر کس آلوده ویروس میشود، دچار جنون شده و با از دست دادن کنترل اعصاب و روانش، دست به جنایت و خودکشی میزند. دولت سعی دارد هر طور شده حتی به قیمت نابودی شهر و تمام ساکنان آن جلوی درز خبر و گسترش ویروس به مناطق دیگر را بگیرد و این باعث میشود قهرمانان داستان دو دشمن خطرناک را مقابلشان داشته باشند: مأموران دولتی که قصد نابودی تمام شواهد را دارند و دیوانگانی که به ویروس آلوده شدهاند. «دیوانگان» سرنوشت محتوم تمام ساختههای رومرو را داشت. در زمان اکران شکست خورد اما در گذر زمان محبوب شد، تا جایی که امروزه از آن بهعنوان یک فیلم کالت نام برده میشود و حتی درسال ٢٠١٠ هم نسخه جدیدی براساس آن ساخته شد.
دیدگاه تان را بنویسید