هنوز انتخابات از راه نرسیده بود که ماجرای بررسی صلاحیتها و نظارت استصوابی تقریبا قصه ترکیب مجلس یازدهم را مشخص کرد؛ وقتی اکثریت کاندیداهای جناح چپ بیرون انتخابات ماندند و حتی برخی بخاطر نگرانی از ردصلاحیت وارد گود رقابت نشدند، مشخص بود که مجلسی از جنس مجلس هشتم و نهم و حتی با دوز بالاتری از اصولگرایی روی کار خواهد آمد. پیشبینیهایی که اتفاقا دوم اسفند ماه به حقیقت نشست و اصولگرایان پیروز قاطع انتخابات و فاتح تمام عیار مجلس یازدهم شدند. هرچند نتیجه انتخابات و ترکیب مجلس مشخص شد اما این پایان اما و اگرها نبود و حالا گمانهزنیها حول محور آرایش سیاسی و تشکیل فراکسیونهای احتمالی مجلس میچرخد.
از ملیون و مذهبیون تا خردادیها و اقلیت محجوب
اسفند ۵۷ و اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی یکی از بهترین انتخاباتهایی بود که در چهار دهه اخیر جمهوری اسلامی آن را تجربه کرد. انتخاباتی که از همه رنگ و جناح و عقیده در آن حضور داشت. این مجلس وقتی خرداد ۵۸ عملا امور مقننه کشور را به دست گرفت. در آن مقطع «جامعه روحانیت مبارز» «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «نهضت آزادی» سه طیفی بودند که مجلس را بدست داشتند. در مجلس دوم اگر نگوییم فراکسیون بلکه این تجمعهای پارلمانی به حزب اللهیها و خط امامیها تبدیل شد. مجلس سوم که اوج اختلافات سیاسی بود و عملا نهضت آزادیها هم از دور انتخابات حذف شدند تجمعهای مجلس به «روحانیت مبارز» و «روحانیون مبارز» تقسیم شدند. مجلس چهارم و پنجم حامیان دولت وقت یعنی هاشمی رفسنجانی میدان دار مجلس بودند از مجلس چهارم فراکسیون «کارگزاران» و همینطور فراکسیون «صنفی» در مقابل فراکسیون «روحانیت» ایجاد شد. مجلس پنجم نیز تقریبا همین آرایش سیاسی حفظ شد؛ اما ششم معادلات سیاسی با روی کار آمدن اصلاحطلبها تغییر کرد. در مجلس ششم حزب مشارکت ایران اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران سازندگی و مجمع روحانیون مبارز بیشترین کرسی ها را در مجلسی داشتند. آنها مشترکا فراکسیون دوم خرداد را به عنوان فراکسیون اکثریت تشکیل دادند؛ در مقابل غلامعلی حدادعادل نفر اول لیست اصولگرایان که در شمارش آرا تهران نفر سی وسوم شده بود در بازشماری آرا توسط شورای نگهبان با ارتقایی ۵ رتبهای نفر ۲۸ تهران شد و با سایر نمایندههای اصولگرایی که در این دوره رای آورده بودند فراکسیون اقلیت مجلس را تشکیل دادند. فراکسیونی که خاتمی به آن «اقلیت محجوب» میگفت.
مجلس هفتم و پنج فراکسیون
مجلس هفتم در شرایطی روی کار آمد که موج رد صلاحیتها کاندیداهای اصلاحطلب را از دور انتخابات عقب راند. در آن مقطع اصلاحطلبان انتخابات را تحریم کردند و نتیجه این شد که مجلسی اصولگرا روی کار آمد البته تعداد اصلاحطلبان به اندازه یک فراکسیون بود برای همین فراکسیون اقلیت مجلس هفتم با حضور نمایندگان اصلاح طلب شهرستانی به دبیرکلی محمدرضا تابش عضو جبهه مشارکت و با حضور اسماعیل گرامی مقدم، عضو حزب اعتماد ملی، اکبر اعلمی و چند اصلاح طلب دیگر با نام فراکسیون «خط امام(ره)» تشکیل شد. اصولگرایان در ابتدای مجلس هفتم یک فراکسیون به نام فراکسیون «اصولگرایان» تشکیل دادند اما اختلافات باعث شد تا در ادامه به سه شاخه انشعاب پیدا کند و فراکسیون «اصولگرایان مستقل» متشکل از افرادی مانند افروغ، الهام امینزاده و ... در این فراکسیون تعریف شدند از سوی دیگر فراکسیونهایی «وفاق ملی و کارآمدی» و «حزبالله» نیز تشکیل شدند.
اصولگرایان هشتم و نهم و اختلافات بی شمار
مجلس هشتم یکی از همان مجلسی بود که اکثریت قریب به اتفاق دست اصولگرایان بود و اصلاحطلبان اقلیت کمی را در دست داشتند که همان تعداد یعنی افرادی مانند داریوش قنبری، کواکبیان، خباز و ... فراکسیون خط امامیها را تشکیل دادند. اما از سوی دیگر فراکسیون اصولگرایان به عنوان فراکسیون اکثریت تشکیل اما در سالهای پایان عمر مجلس هشتم بود که حامیان محمود احمدینژاد با ریاست روحالله حسینیان فراکسیون «انقلاب اسلامی» را تشکیل دادند فراکسیونی که از آن به نطفه جبهه پایداری یاد میشود. بعد از پایان مجلس هشتم و روی کار آمدن مجلس نهم اختلافات اصولگرایان در حمایت از محمود احمدینژاد پررنگتر شد تا آنجا که بخشی از اصولگرایان که در ردیف اصولگرایان میانهرو در مقابل پایداریها تعریف میشدند فراکسیون اکثریت «رهروان ولایت» را تشکیل دادند و فراکسیون اصولگرایان از نمایندگان پایداری و جمعیت رهپویان و ... نیز در یک فراکسیون جمع شدند.
مجلسی با سه فراکسیون هم وزن
۸ خرداد ۹۵ وقتی مجلس دهم شکل گرفت تصور بر این بود که دو فراکسیون اصولگرایان و اصلاحطلبان تشکیل شود اما از آنجا که اصولگرایان میانه یا همان مستقلین راه خود را فردای انتخابات از اصلاحطلبان جدا کردند این اتفاق نیفتاد و سه فراکسیون «اصولگرایان ولایی» «مستقلین ولایی» و «امید» که همان اصلاحطلبان بودند تشکیل شد؛ سه فراکسیونی که هیچکدام اکثریت را در دست نداشتند و زد و بندهای سیاسی و توافقات پشت پرده بود که در صحن علنی معادلات را تعیین میکرد آنچنان که فراکسیون مستقلین گاهی به سمت راست تغییر جهت میداد و گاهی به سمت چپ. اما درباره مجلس یازدهم که تقریبا مجلسی یک دست شکل گرفته است این سوال مطرح میشود که آیا قرار است تنها یک فراکسیون سیاسی و اکثریت میداندار باشد؟
عاقبت مجلس یازدهم
مجلس یازدهم را شاید بتوان یکی از اصولگرایانهترین مجالس ادوار دانست و اگر قرار باشد برای آن آرایش سیاسی درنظر گرفت احتمالا باید گفت در نهایت تنوع باید تعداد فراکسیونهای آن چیزی شبیه به مجلس نهم باشد یعنی یک فراکسیون متشکل از اصولگرایان میانه رو و یک فراکسیون متشکل از اصولگرایان تندرو تر و همینطور پایداری اما وقتی یک نگاه به ترکیب میاندازیم میبینیم چند طیف از اصولگرایان را میتوان مشاهده کرد و همین موضوع کافی است تا دامنه اختلافات مانند آنچه در مجلس هفتم، هشتم و نهم دامن اصولگرایان را گرفت اینبار هم آنان را به مرز چند شقه شدن پیش ببرد و مانع از تشکیل یک فراکسیون اکثریت بشود.
قالیباف و نواصولگرایی
محمدباقر قالیباف که بعد از پایان دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری سودای لیدری در سر داشت و نامههای سرگشادهاش برای جوانان اصولگرا با عنوان نواصولگرایی آغاز کرد حالا در نزدیکترین حالت برای تحقق بخشیدن به رویای خود قرار دارد او میتواند هم برای ریاست مجلس خیز بردارد و هم فراکسیون «نواصولگرایان» را تشکیل بدهد و رهبری آن را بدست بگیرد و طبیعی است که اعضای جبهه «جمعیت پیشرفت و عدالت» هم او را در این راه حمایت کنند البته این فراکسیون قطعا آبش با پایداریها و موتلفهایها در یک جوی نخواهد رفت و همین موضوع موجب میشود تا مقدمهای برای یک انشقاق باشد.
پایداری و احمدینژادیها
در میان نمایندگان مجلس یازدهم احمدینژادیها کم نیستند و از وزرا دولت نهم و دهم گرفته تا کارگزاران و استانداران تعداد قابل توجهی در میان آنها به چشم میخورد؛ افرادی که قابلیت آن را دارند تا یک فراکسیون جداگانه تشکیل بدهند اما قطعا به لحاظ تعداد با نواصولگرایان فاصله زیادی دارند و نمیتوانند در مقابل آنها رقابت کنند بنابراین نیاز به یک نیروی قویتر دارند و در این میان «جبهه پایداری» که اتفاقا در آخرین چانهزنیها توانست سهم قابل توجهی از لیست را به دست بیاورد و نیروهای خودی را وارد مجلس کند میتواند همان نیرویی باشد که با آنها ترکیب شوند و یک فراکسیون قدرتمند را برای رقابت با قالیبافیها تشکیل دهد.
موتلفه و طیف اصولگرایان سنتی
طیف اصولگرایان سنتی که در جامعه روحانیت مبارز و حزب موتلفه اسلامی و همچنین جبهه پیروان خط امام و رهبری خلاصه میشوند از آن گروهی هستند که اتفاقا توانستهاند سهمی را در مجلس داشته باشند که مصداق بارز آن مصطفی میرسلیم است. این طیف همواره به لحاظ سابقه حضور و کار تشکیلاتی خود را به قول معروف یک سر و گردن بالاتر از دیگر طیفهای اصولگرایی میداند و در این سالها داعیه لیدری داشته است. حال وقتی با طیفهای دیگر اصولگرایی زیر یک سقف قرار میگیرد بعید است زیر پرچم آنها قرار بگیرد بنابراین فراکسیون سومی که در مجلس یازدهم ظهور و بروز خواهد کرد میتواند فراکسیون موسوم به موتلفه یا اصولگرایان سنتی با ریاست میرسلیم باشد.
اصلاح طلبان چه می کنند؟ مستقلین هم هستند
اصلاح طلبان حضوری کمرنگ در مجلس آینده دارند، از چهره های شاخص این جریان تنها پزشکیان و تاجگردون در پارلمان ماندگار شده و بقیه یا نیامدند، یا آمدند و ردصلاحیت شدند یا رأی دوباره را برای ماندگاری در پارلمان کسب نکردند. اصلاح طلبان اما از مدتها قبل و ناامید شدن از تایید صلاحیت کاندیداهای شاخص شان زمزمه تشکیل یک اقلیت قوی در مجلس یازدهم را مطرح می کردند. زمزمه ای که حالا به حقیقت نزدیک شده است و چاره ای جز تشکیل چنین فراکسیونی برای آنها باقی نمانده است.
مستقلین هم که از مجلس دهم اسم و رسمی برای خود پیدا کرده اند حتی در این دوره از مجلس تعدادشان از چپ گرایان بیشتر شده است. طیفی از نمایندگان که می توانند یک گعده پارلمانی را به اسم خود ثبت کنند. اما آیا مستقلین مجلس یازدهم به تنهایی قدرت اثرگذاری بر معادلات درون پارلمانی را خواهند داشت یا به مثابه مجلس دهم گاه و بیگاه به سمت توافقات پشت پرده با راست گرایان پارلمان یا چپ گرایان خواهند رفت؟
دیدگاه تان را بنویسید