«شنای پروانه» ساخته محمد کارت میتواند یک کلاس آموزشی برای فیلمسازانی باشد که میخواهند ریتم و ضرب آهنگ را بیاموزند. روایت از اول تا آخر سرپاست و برای یک لحظه هم از نفس نمیافتد. مخاطب به محض تاریک شدن چراغهای سینما، به عمق فاجعه زندگی شخصیت پروانه پرتاب میشود و تعلیق و کشمکش را با تمام وجود حس میکند.
رد پای لاتها و لمپنها در سینمای ایران را هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب میتوان پیگیری کرد. «قیصر» ساخته مسعود کیمیایی، «فریاد نیمه شب» از خاچیکیان و «لات جوانمرد» به کارگردانی مجید محسنی از جمله شاخصترین فیلمهایی هستند که قبل از انقلاب به سراغ این قشر از جامعه رفتهاند. بعد از انقلاب لمپنها در ژانرهای مختلف همچون کمدی (اخراجیها)، اجتماعی (آدم برفی، مغزهای کوچک زنگ زده) ظهور و بروز داشتهاند.
در بین فیلمهای بعد از انقلاب هیچ اثری به اندازه «شنای پروانه» مختصات رفتاری این طبقه را تجزیه و تحلیل نکرده است. امتیاز فیلم نسبت به دیگر آثار نحوه موضعگیری آن درباره سبک زندگی گروه لمپنها و جاهلهاست. «شنای پروانه» جزو معدود آثاری است که زشتی و پلشتی این افراد را با زبان تصویر و درام برملا میکند. «قیصر» با نمایش یک دعوای درون گروهی بین اعضای این طبقه اگرچه نقش و سهم آنها را در ناامنی اجتماعی نشان میداد. ولی تاکید میکرد که در بین آنها افراد جوانمردی هستند که انتقام بدکاران را میگیرند و عدالت را برقرار میکنند. تاثیرات اجتماعی که «قیصر» پس از اکران روی جوانان گذاشت (مثلا تقلید از شخصیت قیصر در پوشش کفش و کلاه) نشان داد که اکثریت مخاطبان آن دوران مرام و مسلک شخصیت قیصر را پذیرفتهاند و از آن الگوبرداری میکنند.
در فیلم «شنای پروانه» اما قصه به گونه دیگری رقم میخورد. تحول تدریجی حجت (با بازی جواد عزتی) بر مبنای شناخت کاملی است که از خرابکاری جاهلها و لمپنها پیدا میکند. او که میخواهد انتقام خون زن برادرش را از گنده لاتهای محل بگیرد، به تدریج درمییابد که داخل سیستم فاسد و ناجوانمردانه لاتها و لمپنها نمیتواند به هدفش برسد. بنابراین علیه کلیت سیستم طغیان و عناصر اصلی ساختار گندهلاتی را حذف میکند.
«شنای پروانه» دست روی سوژه جدید و به روزی میگذارد که تبعاتش را در بسیاری از دادگاههای قضایی میتوان یافت. مساله انتشار فیلمهای شخصی زنان و دختران در چند سال اخیر با رشد و توسعه تکنولوژی و وسایل ارتباطاتی گریبانگیر بسیاری از افراد جامعه شده است. نمونه مشهور آن بلایی است که سر بازیگر مشهور تلویزیون آمد و او را مجبور به مهاجرت کرد.
«شنای پروانه» نمیخواهد راههای مقابله با این معضل را بررسی کند. بلکه میخواهد با یادآوری این جرم ناجوانمردانه، سیستم گندهلاتی و محتوایش را زیر سوال ببرد. بعد از اکران فیلم در جشنواره، بازیگران و عوامل فیلم اعتراف کردند که در این ساختار سالها زندگی کردهاند و زیر و بمش را میشناسند. با نگاهی به فیلم میتوان دریافت که تیپ لاتی و جاهلی به تعداد آدمهای داستان تکثیر شده و هر بار شکل و رنگ جدیدی پیدا کرده است. در زیر مجموعه این تیپ میتوان قماربازها، قمهکشها، عرق خورها، عرق فروشها و دیگرانی را دید که هر کدام با وجود وابستگی به ریشه گندهلاتی رفتار و گفتار خاص خودشان را دارند.
جواد عزتی بازیگر نقش حجت در هیچ فیلمی به اندازه «شنای پروانه» فرصت نمایش استعدادهایش را نداشته است. او بازیگری است که میتواند هم در فیلمهای کمدی مثل «هزار پا» خوب بدرخشد و هم نقش یک جوان آس و پاس یا لمپن تازهکار را به خوبی بازی کند. پانتهآ بهرام با شکل و شمایلی مردانه و سری تراشیده در بین قماربازها حاضر شده و خودش در دیالوگی منطقی این تغییر چهره را بیان میکند. او میخواهد حاشیه امنی داشته باشد و گرفتار آزار و اذیت آنها نشود. گریم کمنظیر پانتهآ بهرام و بازی روان و زیرپوستی او دست به دست هم دادهاند تا در زمانی کمتر از پنج دقیقه یک سکانس درخشان شکل بگیرد.
لاتها و لمپنها طبقه موثری هستند که هنوز در مناطقی از شهر فعالیت دارند و اتفاقات اجتماعی را رقم میزنند. هر چند وقت یکبار در اخبار تلویزیون شاهد هستیم که پلیس بخشی از اعضای این طبقه را دستگیر کردهاست. برای شناخت تاثیرات این گروه میتوان به رویدادهای تاریخی مثل کودتای ۲۸ مرداد مراجعه و بررسی کرد که شعبان بیمخها چگونه مسیر تاریخ را تغییر دادهاند. اهمیت ساخت آثاری چون «شنای پروانه» زمانی بیشتر درک میشود که بدانیم حیات اجتماعی لاتها، جاهلها و لمپنها همچنان در زیر پوست شهر ادامه دارد و تاثیرگذاری آنها بر آدمها و محیط اطراف را نمیتوان نادیده گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید