شاید اگر همهگیری کرونا اینچنین باعث دگرگونی در روال و سبک زندگی انسانها در سراسر جهان نشده بود، دشوار بود که به اهمیت ابعاد گسترده بومشناسی برای خودشناسی و مسئولیتهای انسانی حاصل از آن، در حد هشداردهنده کنونی پی ببریم. برای این منظور، در ابتدا میبینیم که گویا پاشنه آشیل پهلوان میدان، یعنی انسان قرن بیستویکم را که سرمست از مزایای تکنولوژیک برای تسخیر طبیعت بوده، باید در بومشناسی جستوجو کنیم. برای مثال، انواع ویروسهای کرونا، هیولاهای ترسناک و کشندهای که مستقیما به انسانها حمله کرده و جنگی بیبدیلی را شروع کردهاند، در واقع، شبهجاندارانی متشکل از ماده ژنتیکی ساده پیچیده در لایه پروتئین و چربی هستند که بهطور معمول، در صلح، خوشنشین بدن نوعی خفاش هستند که حشرات شکار میکنند و برای نظم محیط زیست مفیدند. این خفاشها نظام ایمنی بدنی سازگاری با ویروسهای کرونا دارند. البته در محیط زیست طبیعی قرار نبوده این ویروسها به بدن انسانها دسترسی داشته باشند و به این علت نیز هست که درحالحاضر، خطر جانی برای انسان پیدا کردهاند؛ زیرا برای نظام ایمنی بدن انسان، غریبهای پاک ناآشنا هستند. البته آنها بیواسطه به بدن انسان وارد نشدهاند، بلکه از طریق پسامدهای خفاش به جاندار واسطی منتقل و از طریق آنها به انسان رسیدهاند. این جانداران واسط در مورد سارس (۲۰۰۲)، گربهای وحشی و در مورد مرس (۲۰۱۲)، شتر بوده است. به نظر میرسد در مورد کووید۱۹، پنگولین (مورچهخوار پولکدار) واسط بین خفاش و انسان بوده باشد. با همه این احوال، نباید فراموش کرد که هرچقدر انسانها به گسترش سرزمینی خود میافزایند و به سوی جنگلها و زندگی بومی حیوانات وحشی نزدیکتر میشوند، تماس حیوانات اهلی و دستآموز با جانداران جنگل بیشتر شده و خطر انتقال چنین ویروسهای بیآزاری از طریق بدن جانوران اهلی واسط بیشتر میشود که ممکن است در بدن غریبه انسانها تبدیل به هیولاهایی مرگآور شوند. به نظر بومشناسان، علت عمده همهگیری بیماریهای ویروسی در گذشته و حال، دخالت تجاوزگرانه انسان در بههمریختن و از تعادل خارجکردن تنوع زیستی و نظام بومی در مناطق طبیعی و دستنخورده طبیعت، بهویژه در مناطق حاره آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین است. توسعه و گسترش شهرسازی حریصانه و سودجویانه، قطع بیدریغ درختان جنگلی و آوارهکردن حیوانات جنگلی، معدنکاوی، جادهسازی و ساختن شهرهای پرجمعیت در کنار طبیعت ویرانشده و از تعادل خارجشده، بدیهی است که بدن انسانهای ناآماده را در معرض ورود و انتشار ویروسهای بیگانه قرار دهد. بیهوده نیست که 60 درصد بیماریهای انسان از طریق سرایت از جانداران دیگر صورت میگیرد. مردم فقیر، بهویژه در کشورهای آفریقایی و آسیایی که دسترسی به گوشت حیوانات اهلی ندارند، از گوشت پرندگان، خزندگان، جوندگان و پستانداران وحشی و حتی حشرات استفاده میکنند. واقعیت این است که در بسیاری از کشورهای فقیر آسیایی و آفریقایی نمیتوان بازارهای فروش گوشت تازه را تعطیل کرد. بدیهی است که در شهرهای پرجمعیت و فقیری که در کنار دنیای وحش بنا شدهاند، گوشت تازه جانداران وحشی نیز خریدار داشته باشد. بنا بر گزارش روزنامه گاردین، درست است که هماکنون بازار گوشت تازه در ووهان چین به دلیل انتشار ویروس کرونا به انسان، انگشتنما شده است، ولی بازارهای فراوانی در آفریقا و آسیا هستند که وضعیت بهتری از این بازار تعطیلشده ندارند. برای مثال، بازار فروش گوشت حیوانات وحشی در لاگوس هماکنون وضع وخیمتر و انفجاریتری دارد. به نظر بومشناسان بیماری، ویروس کرونا فقط قله یخ عظیمی را نشان میدهد که بقیه آن زیر آب مانده است. با توجه به اینکه بدن انسان در تعامل پیوسته با محیط طبیعی و اجتماعی قرار دارد، سلامت جسمانی تنها موضوع فردی و شخص نیست، بلکه برای فهم تنوع نظام ایمنی بدن انسان، باید به پژوهشهای بومشناختی اختلالات خودایمنی بپردازیم تا زمینههای علمی غیرتقلیلگرایانهای برای امر سلامت و دوری از بیماریهای خودایمنی مهیا شود. فراموش نکنیم که بسیاری از عوارض مرگبار ابتلا به ویروس کرونا را نیز ناشی از اختلالات خودایمنی در مقابله با این ویروس میدانند. بدیهی است که نظام ایمنی بدن انسان کار پیچیدهتری دارد؛ زیرا از نظر بومشناسی با عوامل محیطی متنوعتر و پیچیدهتری سروکار دارد و باید در تجربه زندگی یاد بگیرد که بدن را از گزند حوادث طبیعی و اجتماعی محفوظ نگه دارد. در نظر داشته باشیم که بیش از ۳۰۰ تا هزار نوع میکروبهای خوشنشین اختصاصی، از ابتدای تولد در رودههای ما انسانها تربیت میشوند تا با نظام ایمنی بدن ما همکاری و مساعدت کنند. این دستگاه عظیم و پیچیده خودایمنی به این خاطر از نظر بومشناسی اهمیت دارد که در مقابل شرایط متفاوت محیطی، ازجمله اقتصادی و اجتماعی، یاد میگیرد و تجربه میاندوزد. محیط فیزیکی، نوع آبوهوا، آلودگی محیطی، آلایندههای صنعتی و خانگی، شرایط و سبک زندگی فرهنگی، مسکن، نوع غذا، اعتقاد، اعتیاد، نحوه روابط اجتماعی با فامیل، خانواده و همسایه، دسترسی به خدمات عمومی و...، همه و همه میتوانند بر عملکرد خودایمنی بدن ما آن تأثیرگذار باشند. به همین علت اغلب پنج درصد مردم دچار اختلالات خودایمنی بدن میشوند.
در سطح بالاتر، مغز ما نیز از نظر بومشناسی قابلیت مطالعه وسیعتری دارد. توماس فاکس در کتاب معروف خود «بومشناسی مغز، پدیداریشناسی و زیستشناسی ذهن بدنمند» (آکسفورد، ۲۰۱۸) به شراکت مغز در شکلدهی دو رویه آشکار و پنهان ذهن بدنمند تأکید میکند. او در این میان، نهتنها بدن را به واسطه مغز در ساختن ذهن و رساندن انسان به آگاهی، نیازمند تماس و ارتباط با محیط فیزیکی و اجتماعی میداند، بلکه وجود دیگران را از ابتدا برای ساختهشدن رویه هستیمند دارای عاملیت تجربه اول شخص، ضروری و مهم میداند. فاکس در این کتاب تأکید میکند که جهان دچار بحرانهای اجتماعی و بومشناختی است و در این میان مغزپژوهی تقلیلگرا، سکه رایج تبلیغات علمی است که خویشتن، اراده آزاد، آگاهی و وجدان اجتماعی را حکایات ساختگی ناشی از بازنمایی طرحوارههای فعالیت نورونی مغز میداند. اما فاکس کار مغز را در بستر وسیعتر در رابطه بدن خودی و بدن دیگری و محیط اجتماعی و فرهنگی، مجموعهای منسجم، دارای عاملیت و فاعلیت و صاحب اراده و مسئولیت اجتماعی میداند. او به این امید است که راه را برای مقاومت مردمی در غلبه بر یأسپراکنی حمایتشونده از طرف علم تقلیلگرای به ظاهر مغزپژوهانه مهیا کند.
دیدگاه تان را بنویسید