از چندی پیش نشستهایی با عنوان «مجموعه برنامههای نغمه ناخوانده تجربه زیسته زنان توانمند»، از سوی مرکز خانه خورشید، اولین مرکز گذری کاهش آسیب اعتیاد زنان، درباره تجربه زنان از اعتیاد و بهبود از آن برگزار میشود.
دو ماه پیش بود که سردار اسکندر مومنی دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر، تعداد زنان معتاد در کشور را ۱۵۶ هزار نفر اعلام کرد که ۶ درصد جمعیت مصرف کننده مواد مخدر را تشکیل می دهند. زنانی که بیشترین گروه سنیشان مربوط به گروه سنی ۳۳ تا ۴۴ سال و آمارشان در سال های اخیر افزایش داشته است. اما شاید موضوعی که در سال های اخیر فعالان مدنی و کارشناسان حوزه اعتیاد بر آن تاکید ویژه دارند، وضعیت زنان بهبود یافته از اعتیاد در جامعه باشد. براساس داده های تجربی، در روابط اجتماعی با زنان بهبودیافته از اعتیاد نگاه تبعیض آمیز جنسیتی وجود دارد. درحقیقت آنطور که نتایج پژوهش ها بر می آید، جامعه به این باور نرسیده است که این زنان پس از بهبودی می توانند مثل یک انسان سالم زندگی کنند. این نگرش بر ممنوعیت حضور مؤثر آنها در محل کار و گروه های اجتماعی، بدلیل بی اعتمادی تأکید می کند. تجربه زنان بهبودیافته نشان می دهد آنها با تعدد مراجعه به مراکز مختلف جهت اشتغال به کار روبه رو و بعد از بهبودی برای یافتن کار به دلیل بی اعتمادی کارفرمایان و اطرافیان آنها با مشکل مواجه هستند و به سختی می توانند برای خود کار پیدا کنند.
به خاطر همین تجربیات زیسته است که از چندی پیش نشست هایی با عنوان «مجموعه برنامههای نغمه ناخوانده تجربه زیسته زنان توانمند»، از سوی مرکز خانه خورشید، اولین مرکز گذری کاهش آسیب اعتیاد زنان، درباره تجربه زنان از اعتیاد و بهبود از آن برگزار می شود. سومین جلسه از این نشست ها با حضور زهرا بهروزآذر مدیرکل امور بانوان شهرداری تهران، سارا اسمیزاده جامعه شناس و پژوهشگر حوزه اعتیاد و لیلی ارشد مددکار اجتماعی و مدیرعامل موسسه خانه خورشید برگزار شد. در ادامه افسانه رباط میلی و سودابه براتی دو زن توانمند بهبود یافته از اعتیاد که حالا خود با گذراندن دورههای مددیاری و مهارتهای زندگی به عنوان مددیار اعتیاد و گشت سیار اعتیاد فعالیت میکنند، به روایت زندگی و تجربه زیسته خود پرداختند.
حرف زنان بهبودیافته از اعتیاد را بشنوید
سارا اسمی زاده، جامعه شناس در ابتدای این نشست با بیان اینکه گوش دادن به تجربه زیسته دیگران خصوصا افرادی که تجربه خیلی متفاوتی با ما دارند، صرفا یک فعالیت سرگرم کننده و جالب نیست، گفت: «تجربیات افراد دردهای بزرگی است که مبنای بسیاری از پژوهشها و تحلیلهای اجتماعی است و به تبع آن در حوزههای مختلفی مثل آموزش و پرورش سلامت رفاه اجتماعی برنامه مبنای اصلی برنامه ریزیها و سیاست گذاریهاست. درست است که تجربه زیسته نمیتواند تنها منبع برنامه ریزی و سیاست گذاری باشد اما عمق و غنای زیادی به آن میدهد و میتواند برنامه ریزیها را تسهیل و تقویت کند.»
اسمی زاده با اشاره به اینکه تعداد کسانی که تصمیم میگیرند مصرف را کنار بزنند کم نیست اما همه افراد مراحل بعدی را طی نمیکنند، گفت: «وظیفه برنامه ریز در این رابطه این است که نقش اراده فردی را از ذهنش خارج کند. وقتی میگوییم فرد باید خودش اراده کند، مسئولیت را از خودمان سلب میکنیم و میگوییم فرد خودش نخواست. پس نقش ما و جامعه چیست؟»
اسمی زاده با تاکید بر اینکه ما باید صبر و حمایت را به اراده فردی اضافه کنیم و بدانیم که این افراد از سبک زندگی کاملا متفاوت با ما هستند و باید احترام را جایگزین انگ و تبعیض کنیم، اضافه کرد: «بعد از بهبودی و پاکی نیازهای فرد متفاوت میشود و تبدیل به نیازهای یک فرد عادی جامعه میشود اما جامعه و برنامه ها و سیاستها افراد را همان آدمهای قبلی میبیند و افراد بهبود یافته به صرف تجربه مواد مخدر به چشم نیروی کار ارزان دیده میشوند درحالی که این فرد همان آدم قبلی نیست و نیاز دارد در فضایی کار کند که حمایتگر باشد.»
به جامعه برگشتم تا جبران آسیب کنم
افسانه رباط میلی یکی از زنان بهبودیافته از اعتیاد است؛ او که خود حالا مددیار اعتیاد است در این نشست از روزهای ابتلا به اعتیاد و رهایی از آن گفت؛ «این برنامهها شاید برای کسانی که میخواهند در ادامه زندگیشان پاک زندگی کنند فایده داشته باشد. من حدود ۴ سال است که پاکم و برای آن تاوان سنگینی داده ام. من بعد از جدایی از همسرم با کسانی آشنا شدم که با مواد مخدر آشنا بودند و به مرور زمان برای گذران زندگی و خرج دو بچهام زندگی بر مبنای مواد گذشت و بچه هایم، خانواده، جوانی و سلامتم را از دست دادم و دچار افسردگی شدیدی شدم. در حدی که در اواخر دوران مصرفم حتی قصد خودکشی داشتم اما خواست خدا این بود که پاک شوم.»
او ادامه داد: «آدرس جلسات را به من بارها داده بودند اما من به مسئله بهبودی توجهی نداشتم؛ تا اینکه از خودم درمانده و رانده شده بودم و چند وقتی با خودم خلوت کردم؛ در این زمان پر از توهم و افکار بد و بیاعتمادی بودم. بعد از این یک هفته به خانه آمدم و پس از مصرف، آدرس یکی از جلساتی که از قبل به من داده بودند را برداشتم و به جلسات رفتم. فکر میکردم اگر بگویم قبل از آمدن به اینجا مصرف کرده ام مرا بیرون میکنند و به دروغ گفتم سه روز است که مصرف نکرده ام؛ اما بچههای انجمن به من اغوش باز نشان دادند و برای صحبت کردن به من اعتماد دادند.»
افسانه از روزهایی گفت که در خانه خورشید گذرانده بود؛ «بعد از این هفت روز بود پاک بودم که ادرس مرکز خانه خورشید را به من دادند و من هنوز گاهی پیش خودم فکر میکنم اگر به اینجا نیامده بودم آیا میتوانستم بهبودی داشته باشم؟ چون بهبودی با پاکی خیلی فرق دارد. من در این ۴ سال خیلی تغییر کردم و توانستم به جامعه برگردم و به جامعهام خدمت کنم و آسیبی که به جامعه زدم را جبران کنم. تواناییهایی که از یاد برده بودم و از دست داده بودم را به دست آوردم؛ در آن مدت مهارت من فقط شده بود مواد و فقط با همین مهارت زندگی ام را میچرخاندم. در آن دوران من کسی بودم که به هیچکس اعتماد نداشتم. نه اعتماد داشتم نه اعتبار. هیچ کس هم به من اعتماد نداشت و من یک اعتماد و اعتبار و پشتوانه نیاز داشتم؛ این مرکز اعتبار من شد تا بهزیستی بداند من پاکم و برای بهبودم تلاش کرده ام تا دو دختر بچهام را به من برگرداند. به من کمک کردند و مشورتهای حقوقی دادند تا بتوانم بچههایم را برگردانم و برایشان شناسنامه بگیرم.»
او در آخر گفت: «بعد از این کلاسهای کاهش آسیب شرکت کردم و از سازمان ملل گواهینامه گرفتم و به عنوان گشت سیار و آموزشگر مشغول به کار شدم تا بتوانم خسارتی را که به جامعه زدم جبران کنم. در گشت، من همه را هم درد خودم میبینم. پیش آمده که در خاک و کثیفی جلوی پای هم دردم زانو بزنم و دستش را یا جای دیگری را پانسمان کنم. با این وجود کار ما جایی دیده نمیشود و ما را به شکل نیروی کار ارزان میبینند.»
از اینکه هویت دارم لذت میبرم
سودابه براتی یکی دیگر از زنان بهبودیافته از اعتیاد است. او در این نشست با بیان اینکه من سابقه ۳۰ سال مصرف دارم، گفت: «من از انواع الکل سنتی و صنعتی تا انواع و اقسام داروهای داروخانهها را تا ۱۴ سال در خانه مصرف میکردم و به مدت ۱۶ سال بعد کارتن خواب شدم. برای من خیلی طول کشید تا یاد بگیرم چطور زندگی کنم و برای به دست آوردن یک تکه مقوا که زیراندازم بود چطور تلاش کنم. خیلی اتفاقها افتاد و مجبور به یادگرفتن خیلی کارها شدم. تا چندین سال نمیدانستم که خوابگاههایی وجود دارد و میشود شب را در آنجا گذراند و بعد به واسطه همین خوابگاهها با مراکز کاهش آسیب آشنا شدم. هر طرحی که برای جمع آوری زنان متجاهر و معتاد خیابانی انجام میشد، من در آن دستگیر میشدم اما هیچوقت اعتمادی نداشتم که این طرحها برای بهبود ماست. همیشه فکر میکردم برای این است که ما را جمع کنند که جلوی چشم نباشیم.»
او ادامه داد: «اما دفعه آخر درحال فروش مواد دستگیر شدم و به کمپ خوبی منتقل شدم که گروه درمانی خوبی داشت اما بعد از تمام شدن دوره شش ماهه، کاری به جز برگشتن به همان پاتوق ها بلد نبودم با این وجود آن شب به خیر گذشت. صبحش به مرکز خانه خورشید که از قبل میشناختم و میدانستم برای بهبود یافتههاست آمدم. بعد از ورود به مرکز و بهبودی قصد شرکت در دوره مددیاری را داشتم اما هم هزینه آن زیاد بود و هم هیچ مدرک شناسایی نداشتم. اما خانم ارشد گفتند حمایتت میکنم و من ضمانت میدهم که تا قبل از تمام شدن مراحل کلاسها، مدارکت را بگیری. من مهر امسال مدارکم را گرفتم، کارت عابر بانک گرفتم و الان از اینکه هویت دارم لذت میبرم.»
جایی برای بازگویی تجربه زیسته زنان
بهروزآذر مدیرکل امور بانوان شهرداری تهران یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود. او با بیان اینکه روایت این زنان از مواجهه با مشکلات و تبدیل آنها به فرصتی برای رشد و کمک به دیگران، دارای درسهایی آموزنده برای همگان است که باید مکرر بازگو شود، گفت: «در سلسله برنامه های نغمه ناخوانده برآنیم تا امکان بازگویی تجربه زیسته زنان توانمندی که در زمینههای مختلف، شرایط سخت را تجربه کردهاند اما توانستهاند آن را تاب بیاورند و تبدیل به امری مثبت و رشد دهنده کنند، فراهم کنیم. دومین برنامه به ارائه تجربه مادران دارای فرزند معلولیت اختصاص یافت، این زنان قبل از تولد فرزند با مساله تصمیمگیری در خصوص به دنیا آوردن فرزند و یا اتمام بارداری و بعد از آن با پذیرش معلولیت فرزند، نگاه خانواده و جامعه به کودک، مدیریت رابطه با همسر و سایر فرزندان و جلوگیری از تبدیل مساله به بحرانی در خانواده روبه رو هستند.»
دیدگاه تان را بنویسید