تبلیغات، تلاش آگاهانه دولتها برای هژمونی سیاسی است. یکی از دلایل استیلای غرب، تسلط بر دستگاههای تبلیغاتی یا همان امپریالیسم خبری است که باعث تقویت حضور دولتهای قدرتمند در کشورهای عقبمانده و توسعهنیافته و تشدید دخالت در تعیین سرنوشت سیاسی-اقتصادی آن کشورها شده است. دلیل موفقیت کشورهای پیشرفته در استفاده از اهرم تبلیغات را باید در حرکت با زمان و توجه به مخاطب و اصل مفاهمه و تبلیغات تعاملی جستوجو کرد.
در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با مدل خاصی از تبلیغات سیاسی مواجه بودیم. روحانیت به عنوان متکلمان دینی، متخصص تبلیغات بودند و این تسلط سهم بسزایی در پایایی و قوام نظام اسلامی داشته است. روحانیان در علم کلام متبحر بودند. فارابی، هنر کلام را ملکهای دانسته که انسان به کمک آن میتواند از راه گفتار، به یاری آرا و افعال معینی که صاحب شریعت، آنها را بهصراحت بیان کرده است بپردازد و هرچه را مخالف آن است، باطل کند. تبلیغات از منظر دینی، علاوه بر آگاهیبخشی به جنبه تربیتی توجه ویژه دارد و کمال تبلیغات در این است که در نگرشها، گرایشها، عقاید و نهایتا رفتار مخاطبان، تغییر جدی ایجاد کند.
این نوع از تبلیغات، زمانی اثرگذار است که مخاطب در برابر پیامهای تبلیغی منفعل و نیز دسترسی به پیامهای مخالف تبلیغات نداشته باشد. پس تا زمانی که مردم ما از تلویزیون، حق انتخاب شبکه یک یا دو را داشتند و از روزنامهها، اطلاعات یا کیهان میتوانستند بخوانند، این روش کاملا اثربخش بود. اما اکنون مخاطب فعال است. فناوری هر مخاطبی را قادر کرده است بتواند به تولید و نشر پیام بپردازد. مخاطب امروز، دسترسی به منظومه بیشماری از رسانههای کوچک و بزرگ دارد که هیچ دولتی، امکان کنترل و بستن آن را ندارد. بنابراین تبلیغاتی که برای هدایت افکار عمومی و سوقدادن توده مردم به حمایت یا رضایت فعال از تصمیمات و استدلالها، نفی هر نوع مخالفت با سیاستها یا حداقل سکوت در برابر آنها بهخوبی استفاده میشد، اینک کارایی خود را از دست داده است.
امروز افراد معمولی هم دارای کمی قدرت هستند و از خلاقیت و ابتکار برخوردار بوده و صاحب رأی و عقیدهاند و دیگر قدرت، دور از دسترس مردم و مصون از انتقاد نیست.
برخی مسئولان امر، به جای تغییر روش و اسلوب مردمداری، به فکر توسعه رسانهها و بلندگوهای سازمانی افتادند. راهاندازی انواع روزنامه، خبرگزاری، سایت اینترنتی و کانال خبری، بهوفور انجام شد، اما روش همان روش گذشته تکگویی بود و شوربختانه پافشاری بر پیشبرد این روش از سوی برخی مسئولان، اکنون موجب تقویت انسداد سیاسی شده است. اثرات این پدیده اجتماعی، این روزها با تشدید بحران اقتصادی و پیامدهای گریزناپذیر تحریمهای ظالمانه آمریکا، بیشتر خود را نشان میدهد.
اگر در گذشته متکلمان با تسلط بر علم کلام، در فضای بیرقیب از جدل برای تبلیغات بهره میبردند، اکنون چارهای ندارند که به جای جدل، از برهان استفاده کنند. برهان یعنی گفتوگو و اصولا گفتوگو میان دو نفر صورت میگیرد که برای همدیگر اصالت قائل باشند. به طور معمول، متکلمان در مباحثه بنا ندارند مطلبی را روشن کنند یا اینکه انباشتی از علم صورت دهند، بلکه دوست دارند با تکیه بر گزارههای محسوس و مشهود، از امری به دفاع برخیزند و حریف را از میدان بهدر کنند. تسلط فضای تبلیغات اینچنینی که بیشتر درصدد جذب نیروی اجتماعی و بسیج آنها در جهت اهداف و مقاصد مشخص است، گفتوگو را به حاشیه برده است.
وضعیت پیچیده فعلی در کشور ما، حاصل آن است که مردمان بهویژه نسل جدید، در پی مفاهمه و گفتوگوی سازنده هستند، اما برای برخی در بر همان پاشنه قدیمی میچرخد و روش تکگویی برایشان تغییرناپذیر به نظر میرسد. ناگفته پیداست تبعات تداوم چنین شکاف در حال گسترشی، به نفع ملک و میهن نیست. دیگر امکان اینکه بتوان مسائل را در چارچوب جنس قریب و فصل بعید ارائه داد، وجود ندارد و لاجرم باید با حفظ مبانی، تن به گفتوگو و مفاهمه داد.
ارتباط با نسل جدید، نباید به میدان یارگیری منجر شود، بلکه همه باید دنبال فهم مشترک باشیم. به قول دکتر خانیکی عزیز، وقتی میان نهادهای تصمیمساز با اقشار مختلف جامعه، سازوکار مناسبی برای گفتوگو نباشد، زمینه بروز نارضایتیها به شکل اعتراضات خیابانی ایجاد میشود و به میزانی که نهادهای حاکمیتی بتوانند با آحاد جامعه بهویژه نهادهای مدنی گفتوگویی مؤثر داشته باشند، فهم مشترک ایجاد میشود و اکسیر نجاتبخش امروز ایران ما، نیل به فهم مشترک است. جمهوری تبلیغات دیروز، باید به جمهوری مفاهمه امروز برسد تا ایران از گزند حوادث به دور بماند.
دیدگاه تان را بنویسید