۵۵آنلاین :
مدیرعامل شرکت گلدیران بعد از هشت روز شکنجه درنهایت از داخل چاهی در یک سوله نجات یافت. اگر سه مرد آدمربا دستگیر نمیشدند، قصد اخاذی ١٩٠میلیارد تومانی از طعمه ثروتمند خود داشتند، اما با عملیات ضربتی پلیس به هدفشان نرسیدند و دستگیر شدند. چهارشنبه شب گذشته بود که پلیس در یک ماموریت سخت، سولهای در احمدآباد مستوفی را محاصره و یک باند بزرگ آدمربایی را منهدم کرد. از چندی پیش به ماموران پلیس خبر رسیده بود که یک باند بزرگ آدمربایی در پایتخت با ربودن مردان ثروتمند و شکنجه آنها دست به اخاذی از خانوادهشان میزنند. با دریافت این خبر، رسیدگی به موضوع در دستور ویژه کار تیم تجسس قرار گرفت. این افراد با جعل عنوان و سوءاستفاده از برخی عناوین ازجمله ماموران پلیسی و امنیتی، اقدام به آدمربایی میکردند و در یکی از اقدامات تبهکاری خود، یک برجساز ثروتمند را ربوده بودند. آدمربایان در ازای آزادی قربانیان خود درخواست مبالغ کلان داشتند. تا اینکه بعد از چند عملیات پیچیده پلیس، برخی از اعضای این باند دستگیر شدند، اما سرکرده باند همچنان فراری بود، تا اینکه از هشت روز قبل به پلیس خبر رسید مدیرعامل شرکت گلدیران ربوده شده است. تحقیقات و بررسیهای ویژه در این رابطه آغاز شده بود، تا اینکه سرانجام با تجسسهای پیچیده و در عملیات پلیسی، گروگانگیران خشن در مخفیگاهشان درحالیکه گروگان را در آن محل نگهداری میکردند، دستگیر شدند، فرد ربودهشده نیز آزاد شد. این درحالی است که در بررسیها مشخص شد آدمربایان از نزدیکان فرد ربودهشده درخواست ۱۵میلیون دلار ارز و ۱۰میلیارد تومان پول نقد کرده بودند. در حال حاضر با دستگیری سه آدمربای اخیر، تعداد اعضای این باند به هشت نفر رسید. همچنین در تحقیقات انجامشده این افراد تاکنون به چهار مورد آدمربایی اعتراف کردند. سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت صبح دیروز با اشاره به تشریح شگرد این آدمربایان گفت: «مجرمان این پرونده در آخرین اقدامشان شاکی را شکنجه داده و در محلی بسیار نامناسب در حاشیه شهر تهران نگه داشته بودند. آدمربایان اقدام به تهیه فیلمی از فرد ربودهشده کرده و فیلم را برای خانوادهاش ارسال کرده بودند. در این فیلم فرد ربودهشده مجبور شده بود به خانوادهاش بگوید یکی از نهادهای امنیتی او را ربوده و باید مبالغی را پرداخت کنند.» سردار رحیمی در مورد فعالیت سابق اعضای این باند نیز گفت: «تاکنون هفت عضو این باند به همراه سرکردهشان دستگیر شدند. سرکرده این باند فرد ۶۰ سالهای است که پنج مورد سابقه دستگیری و زندان درخصوص جرایمی نظیر جعل، کلاهبرداری، موادمخدر و غیره در پروندهاش وجود دارد. رئیس باندبرای ادامه اجرای نقشههایش افراد دیگری را برای فعالیت باند خود تهیه میکرد او برای رسیدن به خواسته خود افراد ربودهشده را شکنجههای هولناکی داده است. او معمولا در آدمرباییهایش از یک خودروی ون تاکسی با پلاکهای جعلی اما رسمی و دولتی استفاده میکرد. درحال حاضر پرونده دیگر افراد دستگیرشده درخصوص آدمرباییهای قبلی نیز درحال رسیدگی است. همچنین از آدمربایان چندین قبضه آلات و تجهیزات نظامی و پلیسی، نقاب، ماسک و غیره کشف شده است.» رحیمی در ادامه صحبتهایش گفت: «آدمربایی جزو جرایمی است که پلیس بهطور ویژه و با تمام توان آن را مورد رسیدگی قرار میدهد. به همین دلیل نیز صددرصد پروندههای آدمربایی از ابتدای امسال تاکنون منجر به کشف شده و ربودهشدگان بدون هیچ مشکلی و در سلامتی کامل به خانوادههایشان بازگشتند.» رئیس پلیس پایتخت شمار پروندههای آدمربایی از ابتدای امسال تاکنون را ۹ مورد اعلام کرد و گفت: «در همه این پروندهها فرد ربودهشده به خانواده خود بازگشته است، البته لازم است خانواده افراد ربودهشده همکاری کاملی با پلیس داشته باشند. در پرونده آخر هم همکاری خوب خانواده فرد ربودهشده با پلیس در کشف بهموقع این جرایم موثر بوده است.»
میخواستیم گروگان را آزاد کنیم که دستگیر شدیمراننده تاکسی اینترنتی بود، بعد از اینکه مسافری را سوار خودرویش کرد، زندگیاش از این رو به آن رو شد. وسوسهها و صحبتهای فریبنده مسافر، او را وارد یک باند بزرگ آدمربایی کرد. مهرداد بعد از درددل با مسافرش نمیدانست که او سرکرده یکی از باندهای بزرگ آدمربایی است. با پیشنهاد این مرد میانسال برای پرداخت بدهیهایش، از او ٥٠میلیون تومان پول گرفت و نقشه گروگانگیری بزرگ را اجرا کرد. مهرداد دوستش را وارد این کار کرد و آنها همراه با سرکرده باند، مدیرعامل شرکتی بزرگ را ربودند. این پسر جوان ماجرای آشناییاش با رئیس باند آدمربایی و ربودن مدیرعامل شرکت گلدیران را روایت کرد: چی شد که تصمیم به آدمربایی گرفتی؟ من اصلا آدمربا نبودم. با این کارها هم کاری نداشتم. راننده تاکسی ساده بودم. اما روزی وقتی مسافری میانسال را سوار کردم همه چیز عوض شد. در راه من به آن مرد از مشکلاتم گفتم. از اینکه کلی بدهی دارم و نمیدانم چطور باید آن را پرداخت کنم. آن مرد وقتی حرفهایم را شنید گفت که میتواند کمکم کند. او گفت ٥٠میلیون تومان به من میدهد و هر ماه با سودش پس میگیرد. حرفهایش باعث شد به او اعتماد کنم. وقتی ٥٠میلیون تومان را از او گرفتم بابت آن چک ضمانت دادم. بعد از آن بود که آن مرد گفت باید یک نفر را به جایی که او میگوید، ببریم. اول فکر میکردم بدهیاش را از آن فرد میخواهد، اما وقتی او را ربودیم تازه متوجه ماجرا شدم. چطور آن مرد را ربودید؟ خود را مامور معرفی و سوار خودرواش کردیم و او را ربودیم. چند روز او را در زیرزمین نگه داشتید؟ سوله را رئیس باند معرفی کرد. او را به آنجا بردیم و داخل چاهی بزرگ به مدت هشت روز زندانی کردیم. یعنی چهارشنبه او را ربودیم، چهارشنبه هفته بعد دستگیر شدیم. او را شکنجه هم کردید؟ نه. ما فقط او را ربودیم. بقیه کارها را خود رئیس باند انجام میداد. خودش هم او را کتک میزد. چقدر پول میخواستید؟ رئیس باند از او ١٥میلیون دلار به اضافه ١٠میلیارد تومان پول میخواست. اگر قصد آدمربایی نداشتید، وقتی فهمیدید موضوع اخاذی است، چرا آن فرد را آزاد نکردید؟ ما میخواستیم او را آزاد کنیم. فرد ربوده شده به ما گفت که ١٠میلیارد تومان میدهد تا ما او را آزاد کنیم. ما هم داشتیم نقشه آزادیاش را میکشیدیم که نمیدانیم چطور شد لو رفتیم و ماموران محاصرهمان کردند. از طرف دیگر رئیس باند از ما سفته و چک ضمانت داشت. مجبور بودیم به حرفهایش گوش بدهیم. رئیس باند قبلا هم آدمربایی میکرده است، در آن پروندهها شما نقشی نداشتید؟ نه. من تازه با او آشنا شده بودم و بعد دوستم را معرفی کردم. آن پروندهها برای قبل است و رئیس باند در آن موارد با افراد دیگری نقشهاش را اجرا میکرد.
پیشنهاد دوستم مرا وسوسه کردوقتی دوستش پیشنهاد پول را به او داد وسوسه شد تا بزرگترین و پیچیدهترین نقشه آدمربایی را در تهران اجرا کند. وحید به همراه مهرداد، با یک خودرو، مرد ثروتمند را ربودند و او را داخل چاهی در سولهای در احمدآباد مستوفی نگه داشتند. این دو دوست درحالیکه قصد داشتند با گرفتن ١٠میلیارد تومان گروگان را آزاد کنند، از سوی پلیس دستگیر شدند. وحید نیز در گفتوگو با «شهروند» درباره هشت روز گروگانگیری توضیح داد: چطور شد که وارد این باند شدی؟ از طریق دوستم وارد این کار شدم. میدانستی قرار است چه کسی را گروگان بگیرید؟ اصلا نمیدانستم قضیه گروگانگیری است. دوستم به من گفت با فردی آشنا شده که خیلی پولدار است و میتواند مشکلات مالیمان را حل کند. مهرداد گفت باید یک نفر را به سوله ببریم. گفت قضیه بدهی و اختلافات مالی است، ما فقط باید آن فرد را به آنجا ببریم. قرار شد پول خوبی بگیریم. من هم قبول کردم. چرا؟ چون مشکلات مالی زیادی داشتم. مجبور بودم. چند وقتی میشد که بدهیهایم زیاد شده بود. وقتی مهرداد پیشنهاد داد وسوسه شدم و قبول کردم. اما نمیدانستم قضیه تا این حد بزرگ است. فکر کردم آن فرد را میبریم آنها با هم تسویه حساب میکنند و موضوع تمام میشود. وقتی فهمیدی ماجرا گروگانگیری است، چرا موضوع را به پلیس گزارش ندادی؟ پای خودم هم گیر بود. نمیتوانستم این کار را بکنم. از طرفی هم نمیتوانستم به رئیس باند حرفی بزنم. چون او از ما سفته گرفته بود. میخواستید گروگان را آزاد کنید؟ یک روز آن مرد به من و مهرداد وقتی تنها بودیم گفت با دوستش تماس میگیرد و ١٠میلیارد تومان به حسابمان واریز میکند. فقط باید او را از آنجا آزاد کنیم. پیشنهاد خوبی بود. من و مهرداد هم قبول کردیم. اما قبل از اجرای نقشه آزادی، لو رفتیم و دستگیر شدیم.
منبع : شهروند
دیدگاه تان را بنویسید