در روانشناسی، مرگ پدر و مادر به معنی مرگ گذشته و خاطرات است و فرد میتواند با بازسازی زندگی خود، دنیای جدیدی بدون آنها درست کند اما مرگ فرزند به معنی مرگ امید و آینده است و فرد به هیچ وجه نمیتواند چیزی را جایگزین آن کرده و آن را به فراموشی بسپرد.
وقتی یکی از والدین میمیرد، از اطرافیان انتظار میرود که مرگ را به عنوان بخشی از زندگی قبول کنند. اما واقعاً این موضوع به چه معناست؟ آیا نباید غمگین بود؟ آیا باید خوشحال بود که والدین را در کودکی از دست ندادهاید؟ آیا میتوانید با غم از دست دادن پدر و مادر کنار بیایید؟ راههای مقابله با این غم و اندوه کدامند؟
بیشتر بخوانید:
هنگامی که ما یکی از والدین را از دست میدهیم، بسیاری از دوستان و اقوام سعی می کنند به او تسلیت بگویند و از جملاتی چون: “او زندگی طولانی داشت، شما باید از این بابت خوشحال باشید” یا “از درد و مریضی که داشت رها شد.” استفاده میکنند. اما این جملات نمیتوانند دردی را درمان کنند، زیرا ما از دست دادن پدر یا مادری رنج می بریم که تمام زندگی ما در کنار ما بوده است. ما هرگز پدر دیگری نخواهیم داشت. ما هرگز مادر دیگری نخواهیم داشت. اما دو عامل ارتباط با والدین و انعکاس میتواند موجب بیشتر شدن غم و غصه ناشی از مرگ آنها شوند
ما گاهی اوقات عمق ارتباطی که با والدین خود داریم را فراموش می کنیم. حتی اگر همسر، فرزندان و دوستان صمیمی زیادی داشته باشیم، مرگ والدین به معنای از دست دادن یکی از یگانهترین عزیزان ما میباشد. این تصور اشتباه که یک فرد بزرگسال غمگینی درباره از دست دادن والدین خود ندارد، این موضوع میتواند باعث شود تا فرد بیشتر احساس تنهایی کند.
بیشتر افراد پس از مرگ والدین، نگاهی به زندگی آنها میاندازند. شاید برای اولین بار تمام کاری که آنها در کودکی برای ما انجام برایمان یادآوری شود. ما انسانها وقتی که پدر و مادر می شویم، از چالش هایی که والدین خودمان پشت سر گذاشته اند، یاد میکنیم. قدردان آنها خواهیم بود که ما را تا به این سن بزرگ کردهاند. در بزرگسالی، رابطه ما با والدین تغییر می کند و تحت شرایط موجود ادامه می یابد. همه ما میدانیم که مرگ حق است و همه ما روزی میمیریم، اما این موضوع نمیتواند غم و غصه مرگ والدین را کم کند. عزیزان با خاطراتشان زنده هستند و این خاطرات میتواند بیش از هر موضوع دیگری آزار دهنده باشد.
دیدگاه تان را بنویسید