فوتبال در ایران همچنان با همان وضعیت عجیبش به کار خود ادامه میدهد؛ این «وضعیت عجیب» وقتی شکل میگیرد که تقریبا هیچ گوشهای از آن، شباهتی به فوتبال حرفهای بهمعنای واقعیاش ندارد؛ از مدیریت و بازیکنان و کادر فنی گرفته تا سکوها و تماشاگرانش. تازهترین موضوعی که باعث شد عجیببودن فوتبال در ایران بیشتر به چشم بیاید، شکست سنگین کلمبیا در مرحله انتخابی جام جهانی است! البته در فوتبال ایران کسی به فوتبال کلمبیا کاری ندارد، بلکه کارلوس کیروش، سرمربی سابق تیم ملی ایران، زیر ذرهبین قرار گرفته است. او بههمراه کلمبیا، چند شب پیش در مرحله انتخابی جام جهانی 2022 برابر اکوادور «ششتایی» شدند تا وضعیت بغرنجی در اردوی تیم ملی کلمبیا شکل بگیرد. بعد از آن شکست عجیب که با کلی آمار و رکورد منفی برای کیروش و تیمش همراه بود، اختلافنظرها بالا گرفته و زمزمه اخراج کارلوس کیروش از این تیم آمریکای جنوبی بیش از گذشته به گوش میرسد. کار به جایی رسید که همین روز گذشته رسانههای پرتغالی که ارتباط خوبی با کیروش دارند، نوشتند اخراجش حتمی است و فقط مانده چانهزنی برای دریافت غرامت. این اتفاق اما جو عجیبی بین هواداران فوتبال در ایران به وجود آورده و عدهای چنان غرق در خوشحالی از گرفتاری کارلوس کیروش هستند که گویی سرسختترین رقیبشان در مستطیل سبز شکست خورده است. البته این نوع رفتار پیشینه دارد و برگرفته از دوقطبیای است که تا همین یکی، دو سال اخیر، فوتبال ایران را درگیر خودش کرده بود؛ دوقطبی کیروش– برانکو یا در سطح شاید خفیفتر، دوقطبی پرسپولیس– تیم ملی.
دوقطبی شکلگرفته بر فوتبال ایران مربوط به زمانی است که برانکو هدایت تیم پرسپولیس را بر عهده داشت و بههمراه این باشگاه به یکهتازی در لیگ ایران ادامه میداد. برانکو که هواداران بیشمار پرسپولیس را پشتسرش میدید، هر بار بهانهای پیدا میکرد تا به کارلوس کیروش، سرمربی پرتغالی وقت تیم ملی، کنایهای بزند. این رفتار ازسوی کیروش که حس میکرد به تیم ملی به اندازه باشگاه پرسپولیس رسیدگی نمیشد نیز صادق بود و او هم از فرصتی استفاده میکرد تا نیشوکنایهای به سرمربی کروات پرسپولیس بزند. این رفتارها آنقدر عمیق شد که دست آخر به سکوها، فضای مجازی و حقیقی کشیده شد! عدهای به سمت کیروش و تیم ملی رفتند و عدهای دیگر در تیم برانکو و علیه کیروش بازی کردند. البته جبههگیری عجیب تعدادی از رسانهها در این دوقطبی نیز مزید بر علت شد تا آتش معرکه شعلهورتر شود. حاصل آن دوقطبی، منهای فضای نهچندان دوستانهای که شکل گرفته بود، مثبت بود؛ برانکو با پرسپولیس در آسیا درخشید تا به رقیب پرتغالی خود ثابت کند دانش فنی بیشتری دارد و کیروش و تیم ملی هم با انسجامی مثالزدنی، تیمی قابل احترام ساختند که حریفان سرشناسی در دنیا از شکستدادنش عاجز بودند و باید سختی میکشیدند تا مقابلش برنده شوند. پایان قصه این دوقطبی اما آنطور که کیروش تصور میکرد، رقم نخورد. سرمربی وقت تیم ملی اعتقاد داشت بعد از قطع همکاریاش با فدراسیون فوتبال، برانکو جایش را روی نیمکت میگیرد. او از تهران، راهی بوگوتا، پایتخت کلمبیا شد تا هدایت تیم ملی این کشور را به دست بیاورد، ولی برانکو برخلاف پیشبینیها، چندی بعد پرسپولیس محبوبش را ترک کرد و سر از لیگ عربستان درآورد تا هدایت الاهلی را به دست بگیرد.
اولین پرده از عروسی در تهران
با رفتن دو مربیای که سبک متفاوتی از فوتبال را در ایران پیاده کرده و هواداران زیادی برای خودشان دستوپا کرده بودند، ناگاه خلأ عجیبی رخ داد؛ نه گابریل کالدرون در پرسپولیس توانست برانکو شود و نه مارک ویلموتس شانسی برای کیروششدن داشت. با وجود جدایی این دو مربی از فوتبال ایران، اما فاز دوقطبی هواداران پابرجا ماند تا اینبار در غیاب فیزیکی مربی محبوبشان، به دسته رقیب نیشوکنایه بزنند. این فرصت خیلی زود در اختیار هواداران کیروش قرار گرفت تا هواداران برانکو را سرزنش کنند؛ برانکو فقط پنج بار روی نیمکت الاهلی نشست و بعد، بهدلیل کسب نتایج ضعیف، با پرتاب بطری آب همراهی و از باشگاه عربستانی اخراج شد! هواداران کیروش به هواداران برانکو تاختند و با ابراز خوشحالی از اخراج این سرمربی، به نیشوکنایه روی آوردند که برانکو آنقدرها که عدهای در ایران برایش سرودست میشکستند، مربی بهدردبخوری نبوده است.
آنها حتی همین چند وقت پیش پشتسر یحیی گلمحمدی قرار گرفتند و قهرمانی پرسپولیس در لیگ را بهانهای برای حمله دوباره به هواداران برانکو یافتند تا بگویند این تیم آنقدر مهره داشته تا برانکو کار شاقی برای قهرمانکردنش نداشته باشد. از سوی دیگر، آنها حتی به یک روز بیکارنماندن کیروش در فوتبال دنیا اشاره کرده و میگفتند قدر این مربی در ایران دانسته نشده است.
عروسی در تهران، عزا در بوگوتا
برانکو بعد از اخراج از الاهلی زمان زیادی بیکار نماند؛ او چندی بعد هدایت تیم ملی عمان را به دست گرفت و حالا بعد از چندین سال کار در عرصه باشگاهی، دوباره سرمربی یک تیم ملی شده و هنوز فرصتی برای محکخوردن جدیاش در پست جدید دست نداده است. وضعیت برای کیروش اما متفاوت بود؛ دستکم تا چهار روز قبل! او در کلمبیا با توجه به داشتن ستارههای مشهور، تیم منسجمی ساخت و بازیهایش را با برد استارت زد و روحیه شکستناپذیری را به تیم جدید القا کرد. همهچیز برایش خوب پیش میرفت تا بازیهای انتخابی جام جهانی از راه رسیدند و او در دو بازی آخر، نهتنها نتایج بدی کسب کرد، بلکه در آخری فاجعه به بار آورد و برابر تیم نهچندان قدرتمند اکوادور، با شش گل مغلوب شد. تیم او حالا با همین دو شکست پیاپی در رده هفتم منطقه آمریکای جنوبی قرار گرفته و کار تا حدودی دشوار شده است. شکست سنگین برابر اکوادور، نهتنها جو را در کلمبیا علیه کیروش کرده، بلکه هواداران عصبانی فوتبال به فدراسیون این کشور هم برای انتخاب کیروش تاختهاند. به همین دلیل است که حالا طبق نوشته رسانههای کلمبیایی و پرتغالی، اخراج کیروش قطعی شده و او دیگر جایی در کلمبیا نخواهد داشت. این موضوع اگرچه آن طرف کره خاکی رخ داده، ولی بهانهای به هواداران برانکو در فوتبال ایران داده تا به رقبای نهچندان دیرینه خود بتازند و به آنها یادآوری کنند که «دیدید این آقا مربی نیست!». حالا عروسی به کوچه هواداران برانکو برگشته و آنها با ذکر این نکته که کیروش هرگز در هیچ ردهای از فوتبال بزرگسالان نتوانسته جامی بهعنوان سرمربی به دست بیاورد، دانش فنیاش را زیر سؤال بردهاند. دوقطبی شکلگرفته در فوتبال ایران که یکی، دو سال آخر حسابی اذیتکننده شده بود، این روزها و با بحث اخراج کیروش از پرتغال، جان تازهای گرفته، ولی تفاوتش در این است که آن اخراج و برکناریها ارتباط مستقیمی با فوتبال ایران ندارد و بیشتر جنبه تسویهحساب با اردوگاه رقیب که دارای پایههای محکمی در ایران است، دارد.
دیدگاه تان را بنویسید