ارسال به دیگران پرینت

ایرانی‌ها طی سه سال اخیر، ۱۰ درصد فقیرتر شده اند

برای ایرانی‌هایی که بعد از انقلاب به دنیا آمده اند و حتی بخش بزرگی از ایرانی‌هایی که دوران پیش از انقلاب و سال‌های جنگ تحمیلی را هم به چشم دیده اند و لمس کرده اند، سال ۱۳۹۹ از نظر اقتصادی با همه سال‌های دیگر متفاوت بوده است.

ایرانی‌ها طی  سه سال اخیر، ۱۰ درصد فقیرتر شده اند

برای ایرانی‌هایی که بعد از انقلاب به دنیا آمده اند و حتی بخش بزرگی از ایرانی‌هایی که دوران پیش از انقلاب و سال‌های جنگ تحمیلی را هم به چشم دیده اند و لمس کرده اند، سال ۱۳۹۹ از نظر اقتصادی با همه سال‌های دیگر متفاوت بوده است.

عمق بحران اقتصادی در ایران حالا به اندازه‌ای زیاد شده که کسی نمی‌تواند پیش بینی کند طی ماه‌های آینده، خروجی این وضعیت در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی چه خواهد بود. اما هر چه هست، ایرانی‌ها می‌دانند و حس می‌کنند که به شدت فقیر شده اند و دهه ۱۳۹۰، دهه خوش یمنی برای آن‌ها نبوده و اوج این بدیمنی را هم حالا در آخرین سال این دهه، با گوشت و پوست و استخوان خود حس می‌کنند. اما اگر بخواهیم نگاهی به تصویر کلان اقتصاد ایران بیندازیم تا بتوانیم عمق فاجعه را بهتر درک کنیم، دقیقاً چه جزئیاتی را خواهیم دید؟ به عبارت دیگر، ما چقدر فقیر شده ایم؟

ایرانی‌ها دیگر «مصرف» نمی‌کنند

بررسی آمار‌های مربوط به هزینه-درآمد خانوار که توسط مرکز آمار ایران منتشر می‌شوند، تصویر ترسناک و نگران کننده‌ای از آینده کوتاه مدت ایران به دست می‌دهند. بر این اساس، در فاصله سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸، تولید ناخالص داخلی سرانه حدود ۱۰ درصد کاهش پیدا کرده و از آنجا که هنوز آمار‌های کامل مربوط به سال ۱۳۹۹ منتشر نشده اند، می‌توان حدس زد وضعیت وخیم‌تر هم شده باشد. به عبارت ساده تر، ایرانی‌ها طی این سه سال، ۱۰ درصد فقیرتر شده اند و این در حالی است که این آمارِ خام، گویای همه مسائل نیست و ضمناً، دربرگیرنده وضعیت وخیم سال ۱۳۹۹ هم نیست.

در فاصله سه ساله ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸، مصرف حقیقی خانوار هم کاهشی ۳ درصدی را نشان می‌دهد و البته از آنجا که بخش اعظم هزینه خانوار مربوط به اجاره بها (در صورت نداشتن ملک شخصی) است، حذف اجاره بها از محاسبات نشان می‌دهد که مصرف حقیقی کالا‌ها طی این مدت چقدر کاهش پیدا کرده است.

به این ترتیب، برای دهک اول درآمدی (فقیرترین هشت میلیون ایرانی)، در فاصله سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸، مصرف حقیقی بدون احتساب اجاره بها، حدود ۱۷ درصد کاهش پیدا کرده است و این تازه پیش از آغاز وضعیت بحرانی در سال ۱۳۹۹ است که با شیوع کرونا بر وخامت آن افزوده شده است.

همین گزارش نشان می‌دهد که خانوار ایرانی در دهک اول درآمدی، در فاصله سه ساله یاد شده، شاهد رشد حدود ۲۵ درصدی اجاره بها بوده است. وضعیت، اما برای دهک دوم درآمدی حتی وخیم‌تر است. این گروه از ایرانی‌ها در فاصله سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸، ۲۰ درصد از مصرف حقیقی خود کم کرده اند.

این، اما در حالی است که شاخص‌های دیگری هم نشان دهنده کاهش قابل توجه مصرف خانوار‌های ایرانی هستند. در سال ۱۳۹۷ و زمانی که وضعیت اقتصادی کشور هنوز تا این حد بحرانی نبود، گزارش‌هایی مبنی بر کاهش تولید زباله در تهران و برخی شهر‌های دیگر منتشر شد. بر این اساس، در حالی که میانگین تولید روزانه زباله در تهران حدود ۹ هزار تن است، آمار‌ها نشان می‌دهند در ۹ ماهه ابتدایی سال ۱۳۹۷، تولید زباله در تهران روزانه حدود هزار تن (حدود ۱۱ درصد) کاهش پیدا کرده که نشان دهنده افت مصرف شهروندان است.

همان زمان، رضا عبدلی، مدیرعامل وقت سازمان مدیریت پسماند شهر تهران، با اشاره به کاهش هزار تنی میانگین تولید پسماند در ۹ ماهه پایانی سال ۱۳۹۷ نسبت به سال قبل از آن گفته بود: "بالارفتن قیمت ارز و افزایش قیمت کالا‌ها تأثیر زیادی بر تولید پسماند شهری داشته است که سبب شده شهروندان سنجیده‌تر و به اندازه نیاز خرید کرده و ضمناً در مصرف نیز تا حد امکان کالا را استفاده نمایند."

خداحافظی ایرانی‌ها با «گوشت»، «برنج» و «لبنیات»

تصویر وضعیت خانوار ایرانی، اما زمانی وخیم‌تر می‌شود که بدانیم در فاصله ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ و حتی پیش از بروز بحران عمیق‌تر اقتصادی در سال ۱۳۹۹، مصرف کالا‌های اساسی نزد خانوار‌های ایرانی به شدت کاهش پیدا کرده است.

به طور طبیعی، وقتی شما با کاهش درآمد و افزایش هزینه مواجه می‌شود، منطقی است که هزینه‌های مازاد خود را کاهش بدهید و مثلاً دیگر به رستوران، سینما و باشگاه ورزشی نروید و خرید کالا‌های لوکس را متوقف کنید. اما قطع یا کاهش مصرف کالا‌های اساسی (گوشت، مرغ، چای، شکر، لبنیات، روغن، برنج و امثال این ها) آخرین چیزی است که خانوار‌ها به طور معمول به آن فکر می‌کنند. دلیل اینکه دولت بار‌ها تاکید کرده که نمی‌گذارد خانوار‌های ایرانی از این نظر کمبودی احساس کنند هم همین است، چرا که کالا‌های اساسی، در واقع خط قرمز مصرف خانوار هستند.

بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، متوسط مصرف ماهانه گوشت قرمز خانوار‌های کشور در سال ۱۳۹۸ در قیاس با سال ۱۳۹۰ (یعنی در یک بازه ۸ ساله) حدود ۵۱.۶ درصد کاهش پیدا کرده است. به عبارت ساده تر، ایرانی‌ها در سال ۱۳۹۸ به طور متوسط به اندازه نصف سال ۱۳۹۰ گوشت قرمز مصرف می‌کرده اند و اوضاع قطعاً در سال ۱۳۹۹ وخیم‌تر هم شده است. دهک چهارم درآمدی از این منظر بدترین وضعیت را داشته است و مصرف گوشت قرمز برای خانوار‌های این دهک درآمدی در این فاصله زمانی، حدود ۶۵.۲ درصد کاهش پیدا کرده است.

جالب اینجا است که مصرف ماهانه گوشت قرمز در دهک درآمدی دهم (یعنی هشت میلیون نفر از ثروتمندترین ایرانی ها) هم به شکل قابل ملاحظه‌ای کاهش پیدا کرده است. بر این اساس، متوسط مصرف ماهانه گوشت قرمز نزد این گروه درآمدی از ایرانی‌ها در فاصله زمانی مورد اشاره حدود ۴۱.۴ درصد افت کرده است. این یعنی حتی ثروتمندترین ایرانی‌ها هم امروز در قیاس با یک دهه پیش گوشت کمتری مصرف می‌کنند.

عجیب‌تر از مورد گوشت قرمز که قیمت بالای آن در مقایسه با وضعیت درآمدی خانوار می‌تواند توجیهی برای کاهش مصرف آن باشد، کاهش مصرف برنج طی هشت سال ابتدایی دهه ۱۳۹۰ است. برنج اصلی‌ترین خوراکی ایرانی‌ها است و مشخص نیست کاهش مصرف برنج با کدام ماده غذایی جبران شده است. بر اساس آمار‌های مرکز آمار ایران، متوسط مصرف ماهانه برنج در خانوار‌های کشور در سال ۱۳۹۸ نسبت به سال ۱۳۹۰ حدود ۳۴.۷ درصد کاهش پیدا کرده است.

گزارش مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که طی همین بازه زمانی، مصرف لبنیات هم به شدت کاهش پیدا کرده است. بر این اساس، متوسط مصرف ماهانه لبنیات خانوار‌های کشور در سال ۱۳۹۸ نسبت به سال ۱۳۹۰ حدود ۳۵.۳ درصد کاهش پیدا کرده است.

چند درصد از ایرانی‌ها زیر خط فقر هستند؟

طی هفته‌های اخیر اعلام شد که خانوار ۴ نفره با درآمد کمتر از ۱۰ میلیون تومان زیر خط فقر زندگی می‌کنند. ۱۰ میلیون تومان با نرخ دلار ۳۰ هزار تومانی یعنی حدود ۳۳۳ دلار و تقسیم این عدد بر ۴ هم نشان می‌دهد که زندگی هر شهروند ایرانی با درآمد کمتر از ماهانه ۸۳ دلار، زیر خط فقر قرار دارد.

اما آمار‌ها و هنجار‌های جهانی در این مورد چه می‌گویند؟ «خط فقر» یا «آستانه فقر» (Poverty threshold)، طبق تعریف حداقل درآمدی است که یک انسان باید در طول روز داشته باشد تا بتواند بدیهی ترین، ساده‌ترین و ضروری‌ترین نیاز‌های خود را پاسخ بدهد. بر اساس محاسبات بانک جهانی در سال ۲۰۱۵، حداقل «مطلق» این شاخص، معادل ۱.۹ دلار در هر روز است. قید «مطلق» در این تعریف هم به این معنی است که فرقی نمی‌کند این ۱.۹ دلار روزانه در کدام کشور (آمریکا، آلمان یا بورکینافاسو) خرج می‌شود.

به این ترتیب، خط فقر مطلق مطابق تعاریف جهانی، معادل ماهانه ۵۷ دلار (۱.۹ دلار در هر روز ضرب در ۳۰ روز) است. با دلار ۳۰ هزار تومانی، یعنی هر نفر ایرانی با درآمد کمتر از ماهانه یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان، زیر خط فقری معادل خط فقر در قاره آفریقا زندگی می‌کند. (بر این اساس، خانوار دو نفره باید حداقل ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان و خانوار ۴ نفره باید حداقل ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان درآمد ماهانه داشته باشند.)

داده‌های آماری داخلی در مورد جمعیت زیر خط فقر چندان دقیق نیستند، اما همین آمار‌های جسته و گریخته نشان می‌دهند که در سال ۱۳۹۰، حدود ۱۷.۸ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق (با تعریف بالا) زندگی می‌کرده اند. این نسبت تا سال ۱۳۹۶ تغییر قابل توجهی نداشته و در اوج، در سال ۱۳۹۳ به حدود ۱۹.۶ درصد رسیده بود.

با این همه، در سال ۱۳۹۷ حدود ۲۴.۳ درصد و در سال ۱۳۹۸ حدود ۳۵.۴ درصد از کل جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق (یعنی با استاندارد‌هایی پایین‌تر از استاندارد‌های قاره آفریقا) زندگی می‌کرده اند. آمار‌های مرتبط با سال ۱۳۹۹ هنوز در دسترس نیستند، اما می‌توان حدس زد با رشد افسارگسیخته قیمت ارز‌های خارجی، رشد سه رقمی قیمت کالا‌هایی نظیر کره، حبوبات و امثال آن‌ها و نیز رشد افسانه قیمت مسکن و قیمت خودرو، اکنون دست کم نیمی از ایرانی‌ها زیر خط فقر مطلق زندگی می‌کنند. این یعنی از هر دو ایرانی که در خیابان به آن‌ها بر می‌خورید، یکی احتمالاً زیر خط فقر مطلق زندگی می‌کند.

 

منبع : انتخاب
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه