این نویسنده و مدرس داستاننویسی درباره ویژگیهای رمانهای عامهپسند و پرفروش و اینکه آیا لزوما یکی هستند و یا گاهی با هم اشتباه گرفته میشوند، اظهار کرد: متأسفانه برخی شمارگان را شاخص عامهپسندی میدانند که کاملا غلط است، البته خیلی هم بیربط نیست. پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، کتابی با عنوان «مصرف ادبیات داستانی ایرانیان» نوشته امید علیاحمدی را چاپ کرده، در این کتاب که نویسنده آمارهای دهساله را آورده بود، فهمیه رحیمی به لحاظ شمارگان رتبه اول را داشت، و با محمود دولتآبادی و سیمین دانشور که جزء پرفروشها بودند، خیلی متفاوت بود. در همه دنیا هم آمار کمابیش این است؛ مثلا باربارا کاتلند ۷۳۶ رمان نوشته که جزء عامهپسندها است و یا آگاتا کریستی جزء عامهپسندهاست و با تیراژ یک میلیار به بالا نفر دوم بعد از تولستوی است. شمارگان برای تعریف رمان عامهپسند تاحدودی درست است، اما اینکه صرفا شمارگان را درنظر بگیریم غلط است، زیرا ممکن است داستان و کتابی شمارگان زیاد داشته باشد و عامهپسند هم نباشد.
گودرزی با بیان اینکه ۲۴ شاخص را برای تعریف رمان عامهپسند درنظر دارد، افزود: این شاخصها قوانینی است که نویسندههای عامهپسند، چه بدانند و چه ندانند، طبق آنها عمل میکنند. اگر بخواهم به صورت کلی بگویم یکی تکنیک است و دیگری مسائلی است که مطرح میکنند. درباره تکنیک باید بگوییم رمانهای عامهپسند بسیار سادهدلانه و نه ساده هستند؛ راحت نوشتن دلیل بر ضعف کار نیست، در واقع رمان عامهپسند خیلی تخت گرفته میشود و داستان تا آخر میرود و تغییر و تحولی در فرم دیده نمیشود. معمولا هم راوی دانای کل یا اولشخص است که از ابتدا تا آخر داستان را تعریف میکند.
این منتقد ادبی در ادامه با بیان اینکه رمانهای عامهپسند از نظر فرمی شاخص ارزشمندی ندارند، اظهار کرد: باز هم فرم آنچنان در رمان عامهپسند مهم نیست و مهمتر از آن محتوا است. محتوای رمانهای عامهپسند مسائل خطی و ملودرام است. موضوعاتی که جاذبهای برای جوانان و نوجوان دارند؛ از جمله عشق که یا شکست میخورد یا نمیخورد. معمولا هم شکست نمیخورد، زیرا یکی از شاخصهای رمانهای عامهپسند پایانبندی آنهاست، ۹۰ درصد از آثار عامهپسند پایان خوش دارند. در این نوع رمانها با واقعیتهای عمیق جامعه به شکلی سطحی برخورد میکنند و این باعث میشود خواننده دچار انحراف ذهنی شود و فکر کند واقعیت به سادگی قابل تصحیح است و در آخر هم همهچیز به خوبی و خوشی تمام میشود. اینها مسائل بنیادینی است که باعث میشود رمانهای عامهپسند به تفکر جوانان لطمه بزند. با این همه، عامهپسندها هم درجهبندی دارند.
او خاطرنشان کرد: من دید منفیای به این نوع کتابها ندارم، زیرا خواننده تعیینکننده است. با رماننویسهای عامهپسند یکسری مصاحبه داشتم و به آنها میگفتم چقدر حجم کتابهایتان زیاد است، مثلا داستانی که میشود در ۲۰۰ صفحه نوشت در ۴۰۰ صفحه نوشته میشود، میگفتند خواننده این را میخواهد یا میگفتند خواننده میخواهد پایان رمان خوش باشد. معتقدم نباید دنبالهرو خواننده باشیم، اما خوانندگان ما بیتأثیر نیستند، هرچقدر خوانندهها جدیتری با ادبیات برخورد کنند و مسائل عمیقتری بخواهند، نویسندهها تغییر روش میدهند. این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. بعد هم چهکارشان دارید، بگذارید بنویسند. مگر بخیل هستید؟! در جامعه ما این همه مسائل اقتصادی و بحران و دزدی میشود، حالا یکنفر بیاید از طریق فروش کتاب پول به دست بیاورد، حالا بعضی چیزهایش هم بدآموزی داشته باشد، چه اشکالی دارد؟ ما باید دیدگاه نقادانهمان را حفظ کنیم و اشکالهایشان را بگیریم، به هر حال آنها از خانواده ما هستند.
گودرزی درباره وضعیت نقد و بررسی این کتابها با توجه به موضعی که نسبت آنها وجود دارد، گفت: من حدود ۴۰۰ نشست نقد در تهران برگزار کردهام، اما متأسفانه برای نقد کتابهای عامهپسند نویسندگانشان نمیآیند؛ مثلا نشر آموت جلسهای برای کتاب یک رماننویس خانم که مشهور هم هست، گذاشت. قرار بود این کتاب را نقد و بررسی کنیم و این خانم هم گفته بود میآید، اما روز جلسه گفت نمیآیم. برخی از این نویسندههای عامهپسند جرأت نمیکنند در این جلسات شرکت کنند و فکر میکنند ما میخواهیم آنها را اذیت کنیم. یکی از مشکلات ما این است که خود نویسندههای عامهپسند از نقد شدن میترسند، زیرا میدانند کارشان نقد دارد. چند بار از آنها دعوت کردهام اما نمیآیند. متأسفانه این کتابها به شکل وسیع مورد نقد قرار نمیگیرد که ۵۰ درصد مقصر کسانی که نگاه نقادانه دارند و ۵۰ درصد هم مقصر خود نویسندهها هستند که گردن نمیگیرند.
او همچنین درباره نگاه تجارتگونه برخی از ناشران نسبت به کتابها که منجر به گسترش تولید کتابهای عامهپسند میشود و اینکه آیا ممکن است نویسندهای برای تأمین معاش به این سمت برود، بیان کرد: زمانی که وارد رابطه کالایی و اقتصادی میشویم، این موضوع اجتنابناپدیر میشود. ناشر حق دارد روی کتابی سرمایهگذاری کند که علاوه بر برگشت پولش، سود هم کند. ناشران خوبی هم بودند که چون نمیخواستند این کار را انجام دهند، ورشکست شدند. هیچ اشکالی ندارد که کسی به خاطر سود این کار را انجام دهد، بهتر از این است که بخواهد چند میلیارد سر مردم کلاه بگذارد. اگر خوانندهای هم میخواهد از این نوع کتابها بخرد و بخواند، بگذارید بخرد. نویسنده هم میخواهد زندگی کند و درآمدی داشته باشد، اما نویسنده جدی نمیتواند عامهپسند بنویسد. حتی اگر بگوید میخواهم کتاب عامهپسند بنویسم، نمیتواند، زیرا نوع نگرش و تفکر او در کارش بروز میکند و نمیتواند بنویسد. یادم میآید مارکز در مصاحبهای از دست آگاتا کریستی عصبانی بود و گفته بود «ارزش دو برگ از کتابهای من به اندازه همه کتابهای آگاتا کریستی است». مارکزی که با فروش کتابهایش چند ویلا در چند کشور جهان داشت اما در ایران ما نویسندهای نداریم که با فروش کتابهایش بتواند یک خانه در تهران بخرد، مطلقا نداریم، حتی در بین نویسندههای عامهپسند.
این داستاننویس درباره اینکه آیا ادبیات عامهپسند میتواند مقدمهای برای ورود به ادبیات جدی باشد، اظهار کرد: این موضوع خیلی قطعی نیست؛ نه میتوانیم بگوییم کسی که آثار عامهپسند میخواند تأثیری در تغییر نگرشش در خواندن آثار در آینده نخواهد داشت و نه میتوانیم به صورت قطعی بگوییم تأثیرخواهد داشت. تجربه من این بوده که برخی با کارهای به اصطلاح عامهپسند شروع کرده و بعدها تغییر کردند و کارهای جدیتری خواندند و برعکسش هم هست؛ کسی که با عامهپسند شروع کرده و هیچزمان تغییر نکرده و آن مبنا در ذهنش باقی مانده است. این گزاره خیلی علمی و دقیق نیست و به خواننده بستگی دارد؛ در برخی این تحول ایجاد میشود و در برخی ایجاد نمیشود.
محمدرضا گودرزی در پایان گفت: معتقدم عامهپسندها جزء خانواده فرهنگی داستاننویسان هستند و روش نوشتنشان متفاوت است و معیارهای دیگری برای نوشتن دارند. ما نباید بحث کنیم و در مقابلشان موضع تندی بگیریم و بگوییم شما فلان هستید. این تفکر غلط است.
دیدگاه تان را بنویسید