دولت روحانی آگاهانه از توسعه سیاسی پا پس کشید و به توسعه اقتصادی روی آورد. اما شرایط داخلی و جهانی برای توسعه اقتصادی آن هم اقتصادی با بنمایههای سرمایهداری مهیا نبود. البته بسیاری از بزرگان اصلاحطلب نیز در آغاز دولت یازدهم و در حیات برجام به این روند باور داشتند و آن را ترویج و تئوریزه میکردند.
توسعه اقتصادی برای اصلاحطلبان در آن شرایط تاکتیکی بود؛ چراکه از توسعه سیاسی و مخالفان آن بیمناک بودند، اما توسعه اقتصادی برای روحانی استراتژیک بود، آن هم به شیوه آریستوکراسی. با این دیدگاه بود که اصلاحطلبان کنار گذاشته شدند و تکنوکراتها محدود.
سیاست دولت روحانی با جناحهای سیاسی این بود: «همه باشند و هیچکس نباشد». در این میان تکنوکراتها خشمگین شدند و اصلاحطلبان مغموم. تکنوکراتها خود را به سیاست اعتدالی و اقتصادی دولت روحانی نزدیکتر میدیدند و اصلاحطلبان از بد حادثه پا به میدان گذاشته بودند.
با گذشت زمان تعارض منافع اصلاحطلب خاصه کارگزاران سازندگی با دولت روحانی بیشتر شد و این تعارض منافع انتقادات جدیتری را برانگیخت.
اینک هرچه به انتخابات 1400 نزدیک میشویم، انتقادات به دولت روحانی بیشتر و ضعفهای آن درشتتر از حد معمول بازنمایی میشود.
دیگر بهندرت صدایی در حمایت از این دولت شنیده میشود. اصولگرایان و اصلاحطلبان در یک موضع اتفاق نظر دارند؛ لحظهشماری برای دستیابی به دولت سیزدهم.
در این میان یک پرسش اساسی پیشروی جناحهای سیاسی و نامزدهای منتخب وجود دارد. آنان چه خواهند کرد که دولتهای قبل قادر به انجام آن نبودهاند.
دیدگاه تان را بنویسید