تصور کنید شما در قرون اولیه اسلامی زیست میکنید و یک روز عصر تابستان نیمه دوم قرن چهارم هجری در بندر باشکوه سیراف شاهد پهلوگیری کشتیهای بادبانی هستید که از یک سفر چندماهه با پشتسرگذاشتن اقیانوس هند به دریای پارس و لنگرگاه سیراف رسیدهاند.
همزمان زنانی خلخالبهپا با لباسهای رنگی و ابریشمی از اندرونی به بالاخانهها آمدهاند و ورود همسران و فرزندان خود را از یک سفر طاقتفرسای دریایی با نوای کل خوشامد میگویند. ملوانان در هیاهوی شادمانی کودکان و مردمی که به استقبال آنان آمده بودند کالاهای خود را که عمدتا پارچه ابریشم، ادویه، عاج و عطر و بخور است، از کشتی پیاده میکنند.
اما در همزمانی پایین کشیدهشدن بادبانهای جهاز (کشتی) از هندوستان برگشته، گویا کشتی دیگری مهیای رفتن به دریاست. مسافران آن هم ظاهرا همگی اعضای یک خانوادهاند که صدای زنگوله کاروانشان چند روز پیشتر در بندر سیراف که -این روزها در خاورمیانه از جلال و شکوه خاصی برخوردار است- شنیده شده است. بیشتر که پرسوجو میکنی اسم و رسمشان مشخص میشود، «علی بن حسن شیرازی» که زاده کازرون است به همراه خانواده و بستگان خود یا برای فرار از فساد والیان وقت فارس یا خشکسالی، پای در رکاب سفری سرنوشتساز گذاشته است. سفری که بنیان حکمرانی «شیرازیها» در سواحل شرق آفریقا را موجب شد. حالا پس از این تصویر خیالی از حالوهوای باستانی سیراف، گریزی به واقعیت تاریخی و همچنین مستندات باقیمانده از خرابههای زنگبار میزنیم که حکایت از حضور ایرانیها و سلسله شیرازیها برای قرنهای متمادی در شرق آفریقا دارد. زنگبار، مجمعالجزایری است خودمختار در اقیانوس هند و در فاصله 20 تا 25 کیلومتر از ساحل اصلی که در تانزانیا قرار گرفته است. اگر خواسته باشیم دقیقتر به روابط ایرانیان با شرق آفریقا بپردازیم، باید به دوران ساسانیان در قرن ششم میلادی بازگردیم. اصولا آن دوران بیشتر بخشهای جهان میدان رقابت بین دو امپراتوری وقت یعنی امپراتوری روم و ایران بود و این رقابت در اقیانوس هند نیز سبب رویارویی این دو امپراتوری شد. در یکی از این نبردها، سپاه ساسانی موفق به شکست لشکر روم شد و با این پیروزی، استیلا بر آبراه بابالمندب و یمن به دست ایران افتاد و تجارت با شرق آفریقا گسترش یافت.
اما عمق تجارت با سواحل شرقی آفریقا، در دوران اسلامی و از آغاز قرن دوم هجری اتفاق افتاد. در آن دوران بندر سیراف که امروزه در استان بوشهر واقع شده، از شهرت فراوانی در تجارت دریایی برخوردار بود و از آنجا که یکی از مبادی راه ابریشم دریایی به شمار میرفت، بازرگانان به مسقط، هند، چین و زنگبار میرفتند و کالاهایی چون ادویه، چوب، بخور و ابریشم را تجارت میکردند. طبیعت سبز و جنگلی جزایر زنگبار به مذاق ملوانان و تجاری که از ایران آمده بودند، خوش آمد و این ارتباط تجاری که تعاملات فرهنگی نیز در پی داشت، موجب ازدواج ایرانیان با بومیان محلی شد. ایرانیان برخلاف دیگر ملتها که بومیان را به بردگی میگرفتند، با آنان تعاملات انسانی برقرار کردند و فرهنگ ایرانی –اسلامی را در جامعه سواحیلی توسعه دادند. همزمان تجارت با شبهجزیره عربستان، چین و هندوستان را نیز توسعه دادند. ملوانان سیرافی که از طبیعت خشک و گرم جنوب ایران پا به طبیعت سبز و موسمی زنگبار گذاشته بودند و همواره از عطر چای، قهوه و بخور سواحیلی لذت میبردند، به این فکر افتادند تا در این بخش از اقیانوس هند بمانند و تجارت کنند و این امر با مهاجرت گسترده شیرازیها در اواخر قرن چهارم هجری که مصادف با حکومت آل بویه در ایران بود، از یک فکر، تبدیل به یک واقعیت مسلم برای حکومتداری ایرانیان به مدت دو قرن در آفریقا و اقیانوس هند شد. بعد از توسعه اسلام، مسلمانانی از شبهجزیره عربستان و قبایلی از عمان، در شمال سومالی و کنیا اقامت گزیدند و همزمان گروهی از پیروان زید بن علی که از مخالفان حکومت اموی به شمار میرفتند نیز به آنجا آمدند و این همگرایی زیدیها و ایرانیان باعث استقرار پادشاهیای به نام دولت شیرازیها با پایتختی شهر «کیلوا کیسیوانی» شد. این دولت پس از استقرار شروع به تجارت با شبهجزیره عربستان، هند، چین و حتی ایران میکند. مستنداتی وجود دارد که علم پزشکی تبادلشده بین اقیانوس هند و ایران ماحصل این دوران بوده است؛ همچنین بسیاری از سنگنوشته مساجد و خرابههای باقیمانده از زنگبار به آثار کشفشده از سیراف و مناطق جنوبی ایران شباهت دارد که این خود دلیل بر تأثیر این تعامل چندجانبه است. تا اینکه در قرن 12 میلادی و بعد از تداوم دو قرن از سیطره حکومت شیرازیهای ایران در شرق آفریقا، بهواسطه سلطه عربها و پرتغالیها و جنگهای پیدرپی، عمر این حکومت پایان یافت و بازمانده شیرازیها در مناطق دوردست پراکنده شدند اما بهطور کامل نقش اجتماعی و سیاسی خود را از دست ندادند. آنها در سال 1957 به همراه احزاب دیگر زنگبار توانستند با بیرونراندن انگلیسیها موجبات استقلال تانزانیا را فراهم کنند. شیرازیها اگرچه در نسلهای بعدی خصوصیات نژادی خود مانند رنگ پوست را از دست دادند اما بهواسطه فرهنگ غنی اجدادشان که ریشه در تمدن و فرهنگ فراگیر ایرانی دارد، همچنان خود را ایرانیالاصل میدانند و برخی اصطلاحات فارسی را در گویشهای خود به کار میبرند. به عنوان مثال کلماتی چون «شاه» و «کاکا» که همان کاکوی شیرازی است تا امروز در زبان زنگباریها رایج است.
حسین ایزدپناه . کارشناس فرهنگی
دیدگاه تان را بنویسید