اینکه راه جدیدی برای ارضاء تمایلات سوداگرانه باز کنید تا انگیزههای موجود در راههای دیگر سوداگرانه کاهش یابد تناقضی است که در روزهای اخیر به خوبی خود را نشان داده است. به طوری که به محض اینکه کوچکترین نوسانی در چشم انداز بورس حاصل می شود آثار آن را در بازار طلا و سکه و ... مشاهده میکنید. پس از این زاویه هم به هیچ وجه مشکل ما حل نمیشود.
در این نوسان ها و فراز و فرودها حقوقیها میتوانند خود را مدیریت کنند و در زمان ریزش، با خریدهای گسترده، افت خود را در دوره بعد جبران کنند اما در این وسط کسانی قربانی میشوند که به آگهیهای تبلیغات دولت و مقامات رسمی کشور اعتماد کرده بودند.
بنابراین مقامات گرامی هم باید توجه داشته باشند وقتی مردم به آنها اعتماد کردند و زمین خوردند دیگر نمیتوانند بگویند که مردم خودشان باید دقت میکردند که در این صورت آنها میگویند ما به شما اعتماد کردیم و شما بودید که ادعا کردید بورس از هر نظر مورد تایید ساختار قدرت است.
بهتر است مسئولان گرامی، به جای دامن زدن به تب سوداگری در بورس، برنامهای برای رشد منطقی آن، تدارک ببینند و با تمهیدات لازم نهادی، انگیزههای سوداگرانه و فرصت طلبانه را به حداقل برسانند و از آن مهمتر، به مردم توضیح دهند که با ورود پر سروصدای امثال شستا و دیگر بنگاههای بزرگ به بورس و جمعآوری نقدینگیهای بزرگ، منابع آزاد شده، صرف چه کاری شده است.
اگر آن منابع صرف سرمایه گذاریهای تولیدی و فناورانه شده باشد، همه باید خوشحال باشند. اما اگر منابع جمع آوری شده، به سمت تامین مالی امور جاری، چه در سازمان تامین اجتماعی و چه در دولت، شده باشد، باید آژیر خطر را به صدا دراورد و نسبت به پیامدهای این رونق بخشی، هشدار داد.
دیدگاه تان را بنویسید