- این سردر هزارساله بازمانده از مسجدی است که صاحب اسماعیل بن عباد، وزیر و ادیب و شاعر نامور آل بویه در اصفهان ساخته بود؛ مسجد جامع صغیر. معروف به جورجیر. این سردر لای دیواری گلی پنهان بود و سال ۱۳۳۳ کشف شد. معنای دقیق این مصرع: کنز مخفی بُد ز پرّی چاک کرد. مرحوم هنرفر نوشته آبان آن سال آنقدر باران بارید که کاهگل قرون شسته شد. پریرو تاب مستوری ندارد. باران را خدا فرستاد تا نقاب از رخ جورجیر بکشد. تا باقیاتالصالحات صاحب بن عباد بماند.
- برخی مسجد جورجیر را از حیث بلندی و استحکام از مسجد جامع عتیق اصفهان برتر میشمردند. شوکتی داشته. شبستان و مدرس و کتابخانه و خانقاه داشته. مجالس شعر و ادب در آن تشکیل میشده است. فقط عبادتگاه نبوده. قلب تپندهٔ زندگی فرهنگی و اجتماعی اصفهان بوده. جامع جورجیر مناری داشته به بلندی یکصد ذراع. آی دریغا از منار جورجیر؛ « مناری که مهندسان عالم اجماع و اتفاق کردهاند بر آنکه کشیدهتر به قد و تمامتر به مد و باریکتر به عمل و محکمتر به تفصیل و جمل بر روی زمین از آن بنا نکردهاند و بهحقیقت صانع و بنّاء آن در ابداع آن شکل بدیع غایت استادی و نهایت خردهکاری و چابکدستی بهتقدیم رسانیده و هیچ دقیقهای از دقایق صنعت فرو نگذاشته».
- جورجیر مرا به یاد ساز جلیل شهناز میاندازد. شاید چون در عین صمیمیت دستنیافتنی است. در عین افتادگی محتشم است و در عین سادگی با صدهزار نزهت و آرایش عجیب است. خشت است و گل و آجر. بی هیچ رنگی. بی هیچ نیرنگی و به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را. با همین شکستگی به صد هزار درست ارزد.
- این سردر چه روزهایی را گذرانیده. چه آدمهایی از آن گذر کردند. خواجه نظامالملک را دیده. چه دستهای خشک حاجتخواه را … خاک گل کوزهگران را و باده پیش آر هر چه بادا باد…
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصهٔ خیال که آمد کدام رفت
جایی خواندم که نام محلّت مقابل جامع جورجیر، «تلّ عاشقان» بود. حالتی رفت.
دیدگاه تان را بنویسید