55 آنلاین- بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و عبدالناصر همتی رئیس آن، در اوایل خرداد ماه سال جاری تعهد دادند که نرخ تورم سال 1399 را به 22 درصد خواهند رساند و شاخص های اقتصادی از جمله نرخ تورم را برای اطلاع مردم منتشر می کنند.
با این وجود، نرخ تورم توسط بانک مرکزی اعلام نشد و توقف اعلام نرخ تورم که از سال 1397 یعنی از اوایل شروع ریاست همتی بر بانک مرکزی، به دستور او اتفاق افتاده، همچنان ادامه دارد. البته در روزهای اخیر، رئیس بانک مرکزی، مدعی شده که با سیاست هایی که او در پیش گرفته، انتظارات تورمی را کاهش داده است.
در گفت و گوی «55 آنلاین» با دکتر ایمان زنگنه - کارشناس اقتصادی- دلایل عدم تحقق نرخ تورم هدفگذاری شده بانک مرکزی و عدم انتشار آمار شاخص های کلیدی اقتصادی توسط این نهاد، مورد کند و کاو قرار گرفته است.
*****
*بر اساس محاسبه بانک مرکزی، در سال 1398 نرخ تورم ایران 41.2 درصد بوده و مرکز آمار ایران نرخ تورم سال 1398 را 34.8 درصد اعلام کرد. نرخ اعلام شده توسط بانک مرکزی 6.4 درصد بیش تر از نرخ اعلامی مرکز آمار ایران بوده. در سال 1397 که تورم کمتر بوده، بانک مرکزی ایران نرخ تورم را 31.2 درصد محاسبه کرده بود و مرکز آمار نرخ تورم را 26.9 درصد اعلام کرد. در سال 1397 هم نرخ اعلام شده توسط بانک مرکزی 4.3 درصد بیش از نرخ مرکز آمار بوده است.
مرکز آمار ایران، نرخ تورم یک ساله بهمن 1399 را 34.2 درصد اعلام کرده و بانک مرکزی با وجود وعده ای که داده بود نرخ تورم را اعلام می کند، اعلام نکرده است. حالا که مرکز آمار ایران نرخ تورم بهمن امسال را اعلام کرده و تفاوت نرخ های سال گذشته بانک مرکزی و مرکز آمار را هم می دانیم، آیا می شود حدوداً میزان نرخ تورم احتمالی بانک مرکزی را حدس زد؟
-لازمه هدفگذاری تورمی این است که وقتی ما سیاست هدفگذاری تورمی انتخاب می کنیم باید شهامت داشته باشیم و سیاست های ما باید اعلام شده باشد و شفافیت داشته باشد یعنی از قبل باید اعلام کنیم که چه برنامه، سیاست و راهبردی داریم برای این که آن نرخ هدف تورمی محقق شود.
بعد هم باید پاسخگو باشیم یعنی از دو جهت، این موضوع اهمیت دارد. یک جهت، این است که سیاست های اعلامی، شفاف و پیش بینی پذیر باشد. دوم این که شما می توانید در مورد این هدفگذاری سوال کنید که مثلاً چرا امسال از کانال تورم مورد نظر خارج شده اید.
امسال بانک مرکزی، عدد 22 درصد را در کانال 20 تا 24 درصد به عنوان نرخ تورم هدف، اعلام کرد و تا اینجا این کار، کار خوبی بوده است چرا که سیاست هدفگذاری تورمی، سیاست جدیدی است. بانک مرکزی آمریکا نیز، در سال 2010 میلادی، سیاستگذاری تورمی را پذیرفت یعنی سیاستگذاری تورمی، اتفاق جدیدی بوده و بانک مرکزی، ابزارهای مدرن و جدید پولی را انتخاب کرده است.
از طرف دیگر، وقتی که بانک مرکزی، شاخص ها و متغیرهای اصلی پولی و اقتصاد کلان را اعلام نمی کند، شائبه به وجود می آید که برای مثال بانک مرکزی چه مقدار انحراف از هدفگذاری تورمی دارد که حاضر به اعلام نرخ تورم نیست.
از نظر علمی، تقریب درستی بین نرخ تورمی اعلامی بانک مرکزی و مرکز آمار وجود ندارد. چون آنها سبدهای متفاوتی دارند و از روش های محاسباتی متفاوت استفاده می کنند. اختلاف نرخ تورم بانک مرکزی و مرکز آمار ایران، شاید بیش تر به خاطر مسائل فنی و سلیقه تخصصی در محاسبه چنین عددی باشد
*تعداد کالاهای مورد بررسی و سال پایه آماری بانک مرکزی و مرکز آمار ممکن است فرق کند ولی برای سال 1398 فاصله نرخ تورم اعلامی آنها 6.4 درصد شده بود و نرخ تورمی اعلامی بانک مرکزی بیش تر بود.
از طرفی، مرکز آمار ایران حتی نرخ تورم یک ساله منتهی به بهمن 1399 را هم در حد 34.2 درصد اعلام کرده است. بانک مرکزی نرخ تورم را اعلام نکرده و اعلام نمی کند. آیا با همین آمار و ارقامی که وجود دارد به هیچوجه نمی شود گفت نرخ تورمی که بانک مرکزی محاسبه کرده احتمالاً چقدر است؟
-از دید علمی و دید محاسباتی و اقتصادی، یک تقریب به این شکل انجام نمی دهند اما آیا فعالان اقتصادی هم، چنین تقریب ذهنی انجام می دهند یا خیر. در این حالت می توان گفت که فعالان اقتصادی و مردم چنین تقریبی انجام می دهند.
مردم می گویند اگر مرکز آمار ایران، نرخ تورم را فلان مقدار اعلام کرده، وقتی بانک مرکزی اعلام نکرده است پس نرخ تورم، بیش تر هست و کمتر نیست. تک تک فعالان اقتصادی می دانند زمانی که نرخی اعلام نمی شود و کتمان می شود، شرایط بسیار سخت تر از آن چیزی است که قابل پذیرش باشد.
نهاد و دستگاه متولی، فکر می کند که اگر در این مقطع زمانی، آمار واقعی را اعلام نکند، بعداً و با مرور زمان، از مقدار آن کاسته می شود. برای مثال، نرخ تورم فعلی شاید 45 درصد باشد و بانک مرکزی و دولت از اعلام رسمی آن اجتناب می کنند.
آیا اثرگذاری واقعی این نرخ در زندگی واقعی مردم، ملموس هست یا نیست؟ آیا فعالان اقتصادی می توانند تشخیص بدهند که این اتفاق رخ می دهد یا نه؟ به هر حال، آنها تشخیص می دهند و خوشبختانه در بلند مدت، مقامات دولتی نمی توانند مردم را فریب بدهند.
احیاناً نرخ تورم، بالای 40 درصد است که بانک مرکزی حاضر به اعلام آن و قبول و پذیرش مسئولیت آن نمی شود. ما اگر مبنا را همین اعدادی بگیریم که اعلام شده یعنی یک رابطه سه ضلعی بین این ارقام در نظر بگیریم حدس می زنم تورم بالای کانال 40 درصد اتفاق افتاده و الان بانک مرکزی، از اعلام آن پرهیز می کند.
حتی بانک مرکزی، حاضر است کتمان آمار را به جان بخرد. شاید می ترسد با اعلام نرخ تورم، مثلاً استرس یا نشانه منفی به جامعه وارد کُنَد. البته این نوع اقدامات، مصحلت اندیشی هایی است که یک نهاد فنی مثل بانک مرکزی نباید داشته باشد.
مصلحت اندیشی، باعث شده که یک نهاد مثل بانک مرکزی، این طور رفتار کند و اعتبار آن زیر سوال برود. در مجموع، انحراف از نرخ تورم هدف، اینقدر زیاد بوده که مسئولان بانک مرکزی ترجیح داده اند این نرخ را کتمان کنند. با وجود این که می دانند باید شاخص های پولی را در زمان مناسب برای کارشناسان و پژوهشگران اقتصادی منتشر کنند ولی مسئولان بانک مرکزی این نوع آمارها را پنهان می کنند و عدد واقعی را منتشر نکنند.
متاسفانه هر وقت دولت این طور عمل کرده، این نشانه به جامعه اقتصادی داده شده که وضعیت فعلی، وضعیت باثبات و سالمی نیست وگرنه در صدد کتمان آمار و ارقام برنمی آمدند. تجربه تلخی هم که از گذشته داریم، این موضوع را تایید می کند.
*در بیانیه بانک مرکزی درباره هدفگذاری تورم 22 درصدی، تاکید بر این شده که آمارها و از جمله نرخ تورم در اختیار مردم و عموم قرار می گیرد. آقای همتی رئیس بانک مرکزی هم در یادداشتی تاکید کرده بود که رویکرد فعال و اطلاع رسانی منظم و مداوم به فعالان اقتصادی و در جریان گذاشتن آحاد جامعه، از ملزومات برنامه ها و سیاست های بانک مرکزی است.
وقتی که بانک مرکزی و دولت به مردم اعتماد نمی کنند و اعداد و ارقام نرخ تورم را اعلام نمی کنند، خود دولت چه آسیبی می بیند؟
-دولت قطعاً اسیب می بیند. امروزه تحقیقات در دنیا نشان داده که اثرگذاری یک سیاست مبتنی بر این است که پذیرندگی از جانب عموم وجود داشته باشد یعنی مردم به نهاد سیاستگذار که دولت است یا بانک مرکزی به عنوان سیاستگذار پولی و بانکی است، اعتماد داشته باشند.
برای مثال، وقتی که ما می گوییم قرار است فلان سیاست اجرا شود، پذیرندگی حرف ما و سیاست ما در جامعه باعث می شود، سیاست ما به هدف بنشیند ولی وقتی که شما یک بار یا دو بار، از سیاست های پیش بینی ناپذیر در اقتصاد استفاده کنید، اتخاذ این سیاست ها در دفعات بعدی کارساز نخواهد شد.
اصولاً یک سیاستگذار و نهادی مثل بانک مرکزی و دولت، بهتر است که سیاست هایش برای مردم پیش بینی پذیر باشد. زمانی که شما خارج از اصول و قواعد دست به اتخاذ یک سیاست می زنید یا یک تصمیم غیر قاعده مند می گیرید، مردم شوکه می شوند و فعالان اقتصادی هم انتظار آن را ندارند.
در این حالت این سیاست، یک سیاست پیش بینی ناپذیر است یعنی شما بازارها و افراد جامعه را شوکه کرده اید. البته شاید اِشکالی نداشته باشد که شما فقط در یک شرایط خاص از این نوع سیاست، استفاده کنید.
*این نوع سیاست و رفتار غیر قابل پی بینی دولت، در مورد افزایش قیمت بنزین هم در سال 1398 اتفاق افتاد و به نوعی شوک وارد شد؟
-بله؛ نکته همین است که اگر شما یک بار از یک سیاست پیش بینی ناپذیر استفاده کنید و به هر ترتیبی به هدف سیاستی خودتان هم برسید، فعالان اقتصادی وقتی دفعه بعد با چنین مساله ای مواجه شوند از نظر ذهنی، انتظارات خودشان را تعدیل می کنند.
اگر دولت دوباره بگوید تورم هدف 20 درصد است، مردم بر اساس اطلاعات گذشته، تورم احتمالی را پیش بینی خواهند کرد. اگر اطلاعات گذشته با اطلاعات واقعی و ملموس همخوانی داشته باشد، انتظارات فعالان اقتصادی و مردم و جامعه، همسو و منطبق با گفته های دولت است ولی اگر انحراف داشته باشد، انتظارات مردم و فعالان اقتصادی، همسو با گفته های دولت نخواهد بود.
برای مثال، اگر دولت نرخ تورم هدف را برای یک دوره مالی 20 درصد اعلام کند ولی مردم و فعالان اقتصادی نرخ تورم 30 درصدی را مشاهده کنند، دفعه بعد اگر نرخ تورم هدف 30 درصد اعلام شود، مردم و فعالان اقتصادی نرخ تورم 40 درصدی را پیش بینی می کنند.
علت آن هم، این است که آنها دیده اند یک بار دولت وعده داده ولی محقق نشده و 10 درصد انحراف داشته است. این 10 درصد انحرافی را که در گذشته اتفاق افتاده، از نظر ذهنی به تورمی که در ذهن خودشان برآورد می کنند تعمیم می دهند. این حالت به خاطر نا اطمینانی ناشی از تصمیمات و اتفاقات واقعی است که در گذشته رخ داده است. به این کار هم، تعدیل ذهنی می گویند.
وقتی که دولت یا نهادی مثل بانک مرکزی از سرمایه اجتماعی خودش استفاده می کند که به نوعی جامعه را فریب بدهد یا به تعبیر دیگر از نظر ذهنی منحرف کند، جامعه ممکن است یک بار یا دو بار نسبت به این مساله دچار خطای محاسباتی شود و به اصطلاح گول بخورد ولی در مرحله بعدی، جامعه پیش بینی های خودش را تعدیل می کند ولی متاسفانه تعدیل رو به بالا.
آن وقت می شود گفت سیاستگذار ما از این قابلیت که حرف او نزد فعالان اقتصادی جامعه و مردم شنیده شود و به آن باور پیدا کنند، برخوردار نخواهد بود. این اولین ضربه ای است که نهادهای تخصصی مواجه می شوند با زمانی که در معرض تصمیمات سیاسی قرار می گیرند.
به همین دلیل است که می گویند بانک مرکزی، بهتر است مستقل باشد تا تصمیماتش، عاری از اینگونه شائبه ها باشد. اگر بانک مرکزی، مستقل باشد، دیگر مردم نگرانی ندارند که دولت منفعتی از تصمیم بانک مرکزی خواهد بُرد و می گویند یک تصمیم عاقلانه ای است که توسط یک نهاد تخصصی و کارشناسی اتخاذ شده. در نتیجه، مردم آن سیاست را می پذیرند.
*آقای همتی رئیس بانک مرکزی در یادداشتی که در خرداد 1399 منتشر کرد تاکید کرده بود که هدفگذاری تورم یک سازوکار مدرن سیاستگذاری پولی است و مصمم هستیم در این تجربه موفق دنیا را در ایران هم انجام بدهیم. همچنین گفته بود بانک مرکزی مصمم است که به تدریج مردم را از شر تورم مزمن خلاص کند. از طرفی در همان ماه خرداد، بیانیه بانک مرکزی راجع به هدفگذاری تورم صادر شد و تاکید داشت که آمارهای مختلف از جمله نرخ تورم را در اختیار مردم قرار می دهد.
به نظر شما، چه نیازی وجود داشت که بانک مرکزی هدفگذاری کرد که تورم هدف 22 درصد است با دامنه مثبت و منفی 2 و در عین حال، بانک مرکزی نرخ تورم را هم الان منتشر نکرده است ؟
-آقای همتی درست گفته اند که هدفگذاری تورم، یک سیاست مدرن پولی است. کما این که «عملیات بازار باز» هم، یک سیاست پولی مدرن است و چند دهه است که مشکل تورم در اقتصادهای دنیا برطرف شده.
بانک های مرکزی دنیا متوجه شده اند که مشکل تورم در چه جایی است. مشکل تورم، یک مساله پولی است و بانک مرکزی می داند که باید روی اعداد و ارقام پولی کنترل داشته باشد. امروزه در دنیا، سیاست کنترل نرخ بهره، سیاست مقبولی است و با کنترل نرخ بهره، برای کنترل تورم استفاده می شود.
امروزه در دنیا، کمتر سراغ ذخایر قانونی و نرخ تنزییل می روند و بیش تر سیاست کنترل نرخ بهره را به عنوان یک سیاست پولی انتخاب می کنند. نکته ای که وجود دارد این است که مکمل این سیاست، ابزار «هدفگذاری تورمی» است.
انتخاب سیاست هدفگذاری تورم، نهاد بانک مرکزی را مسئولیت پذیر می کند. ما در دنیا همان قدر که استقلال بانک مرکزی را داریم، پاسخگویی آن را هم داریم. نمی شود که شما از استقلال بانک مرکزی صحبت کنید، اما توقع داشته باشید یک نهاد که از استقلال نسبی برخوردار است، مسئولیت پذیر و پاسخگو نباشد.
اساساً نمی شود گفت که در کشور ما، بانک مرکزی یک نهاد مستقل است ولی متاسفانه بانک مرکزی، یک نهاد مستقل از پاسخگویی است. چون مجلس نمی تواند از بانک مرکزی سوال کند و بانک مرکزی، ذیل دولت تعریف می شود ولی وقتی بانک مرکزی، سیاست هدفگذاری تورم را اعلام می کند، یعنی این که آماده است نرخ تورم را اعلام کند و در جهت تحقق این هدف تلاش کند.
فارغ از این که بانک مرکزی به نرخ تورم هدف برسد یا نه، هدفگذاری تورمی، اقدام خوبی است. این کار یک مبنا به ما می دهد که ما از بانک مرکزی سوال کنیم دلیل انحراف از تورم هدفگذاری شده چه چیزی است که امروزه نرخ تورم را اعلام نمی کند.
*به طور مشخص بانک مرکزی که قول انتشار نرخ تورم را داد، بنا به چه دلایلی الان نرخ تورم را اعلام نمی کند؟
-اگر شاخص های پولی منتشر شود، ما می توانیم رمز گشایی کنیم که چه دلیلی دارد. شاید اعلام نکردن نرخ تورم، تصمیم سیاسی باشد. من نمی دانم در داخل بانک مرکزی چه اتفاقی رخ داده یا دولت چه تصمیمی دارد ولی قرار بوده نرخ تورم اعلام شود و زمانی که نرخ تورم اعلام نمی شود این ذهنیت ایجاد می شود که حتماً وضعیت، بدتر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم.
بانک مرکزی به هر شکل باید اعداد و ارقام را اعلام کند. چون منتشر نکردن این اعداد و ارقام باعث می شود مردم اعتمادشان را به دستگاه یا نهاد متولی از دست بدهند.
*در بیانیه بانک مرکزی درباره هدفگذاری تورم، تاکید شده بود که بر اساس سناریوهای واقع بینانه، نرخ تورم در سال 1399 روند کاهنده را ادامه خواهد داد. در روز 20 دی 1399، باز بانک مرکزی بیانیه صادر کرده و اظهار امیدواری کرده نسبت به تحقق 22 درصد تورم هدفگذاری شده و همچنین به کاهش التهابات بازار ارز و تعدیل انتظارات تورمی اشاره کرده است.
در آبان ماه امسال انتخابات آمریکا برگزار و ترامپ، یک رئیس جمهور تک دوره ای شد. اگر واقعاً ترامپ دوباره انتخاب می شد و بایدن پیروز نمی شد، آیا بحث کاهش انتظارات تورمی در ایران که بانک مرکزی بر آن تاکید کرده، می توانست محقق شود؟
-این اتفاق که در سیاست خارجی رخ داد یعنی انتخاب آقای بایدن به جای ترامپ، قطعاً تاثیر داشت و مگر می تواند موثر نباشد. نتیجه آن انتخابات، نه تنها بر ما تاثیر گذاشت بلکه همه بازارهای اقتصادی دنیا را تحت تاثیر قرار داد. همین طور یک مقدار آرامش را به بازارها برگرداند.
در ایران، افرادی که تقاضای سفته بازانه یا سوداگرانه برای ارز داشتند، به پیشواز انتخاب مجدد ترامپ رفته بودند یعنی فکر می کرد که آقای ترامپ رای می آورد و آنها می تواند از وضع موجود، نفع ببرند.
*در جلسه روز یک شنبه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت که با حضور آقای روحانی، رئیس جمهور برگزار شد، آقای همتی، رئیس بانک مرکزی گزارشی ارائه کرده و در مورد کاهش انتظارات تورمی صحبت کرده است.
واقعاً در ماه های اخیر بانک مرکزی ما، نقش اساسی و عمده ای در کاهش انتظارات تورمی داشت؟
-سال های سال بود که ما به انتظارات مردم و پیش بینی های مردم اعتنا نمی کردیم ولی امروزه درباره مدیریت انتظارات صحبت می کنیم. البته خوب است که از مفاهیم جدید مثل مدیریت انتظارات استفاده شود.
درباره واقعیت امروز ما که آیا نتیجه عملکرد بانک مرکزی است یا خیر، من سهم بانک مرکزی را چندان پُر رنگ نمی بینم. وقتی ما می خواهیم بگوییم یک نرخ تورم هدف در کانال 20 درصد داریم، باید بگوییم چه کاری برای تحقق آن انجام داده ایم.
برای تحقق این هدف قاعدتاً باید نرخ بهره یا سود بانکی افزایش پیدا کند. ما زمانی می توانیم بگوییم انتظارات را کنترل می کنیم که یک مقدار از شتاب نقدینگی کاسته شود، نرخ بهره افزایش پیدا کند، نقدینگی سیّالیت خودش را از دست بدهد و سنگین تر شود.
برای مثال، ما اعلام می کنیم با افزایش نرخ سود بانکی، کمک کردیم که سیّالیّت پول کم شود یا سرعت گردش پول را کم کردیم و این موارد کمک کرد که انتظارات مردم تعدیل شود. سوال این است که بانک مرکزی کدامیک از این کارها را انجام داده است.
فقط نااطمینانی هایی که حول سیاست خارجی کشورمان بوده و نااطمینانی های پیرامون اقتصاد ایران، به واسطه عدم انتخاب ترامپ، کاهش پیدا کرده و من به این بخش، سهم بیش تری می دهم. چرا که افراد زیادی در انتظار این بودند که اگر ترامپ دوباره رای بیاورد، چه اتفاقاتی رخ می دهد و با عدم انتخاب ترامپ، آن گمانه ها رخ نداد.
*پس در نهایت می توان گفت که به خاطر تحولات سیاست خارجی، انتظارات تورمی مردم ایران کاهش پیدا کرده، نرخ تورم 22 درصدی هدفگذاری شده توسط بانک مرکزی محقق نمی شود و احتمالاً نرخ تورم در سال 1399 مثل سال 1398 بالای 40 درصد خواهد بود؟
-اقدام بانک مرکزی این شائبه را ایجاد می کند که شاید نرخ تورم به بالای 40 درصد افزایش پیدا می کند. با توجه به مقدمه ای که گفته شد و ارتباطی که بین نرخ تورم اعلامی مرکز آمار ایران و بانک مرکزی وجود دارد، می توان گفت که عدم انتشار آمار نرخ تورم توسط بانک مرکزی، به همین دلیل است
ما البته امیدواریم این نرخ تورم های بالا از اقتصاد ایران دور شود و نرخ تورم هدفگذاری شده بانک مرکزی تحقق پیدا کند ولی در جهت تحقق این اهداف تورمی، ما باید گام های عملی هم برداریم.
*قانون برنامه ششم توسعه نرخ 8 درصدی را هدفگذاری کرده است.
-ما فعلاً از آن هدفگذاری دور هستیم. یک بخش از مشکل به شرایط تحریمی و شرایط شسوع ویروس کرونا برمی گردد. محدودیت هایی هم که ما در تصمیم گیری داریم نظیر شرایط کرونا، شرایط تحریم و شرایط نرخ رشد اقتصادی منفی، وجود داشته و بعد هم انضباط مالی نداشته ایم و کسری بودجه به صورت پولی جبران شده است.
صرفاً این که این سیاست توسط بانک مرکز ی اعلام شده، خوب است و ما باید کمک کنیم این سیاست های اعلامی، استمرار داشته باشد و در گام بعدی، ما از سیاستگذار و آن مسئولی که این وعده را به ما داده، سوال کنیم که چرا این وعده محقق نشده است.
همچنین واکاوی کنیم که مشکل در کجا هست. ما اگر امسال، بررسی کنیم که چرا نرخ تورم 22 درصدی هدفگذاری شده توسط بانک مرکزی محقق نشده و دلیل عدم آن چه چیزی است، می توانیم جلوی این اتفاقات را بگیریم و در سال های آینده کم کم به نرخ های اعلامی و هدفگذاری شده نزدیک شویم. این کاری که در همه دنیا انجام شده و در ایران هم اگر به صورت درست و اصولی جلو برویم، می شود این کار را انجام داد و نرخ تورم را کاهش داد.
دیدگاه تان را بنویسید