معرفی کتاب در باب حکمت زندگی
کتاب در باب حکمت زندگی اثر کمنظیر آرتور شوپنهاور فیلسوف قرن نوزدهمی آلمانی است. فیلسوفی که همگان او را با فلسفهی بدبینانهاش نسبت به زندگی میشناسند.خواندن این کتاب را به عموم علاقهمندان به فلسفه و جستارهای فلسفی و حوزهی توسعهی فردی پیشنهاد میکنیم.
کتاب در باب حکمت زندگی نوشتهی آرتور شوپنهاور فیلسوف صاحبنام آلمانی است. در این کتاب، مسئلهی سعادت بشر واکاوی شده است. بااینکه شوپنهاور بهعنوان فیلسوفی بدبین و تلخاندیش شناخته میشود، در این نوشته با زبانی روان و شیرین و با شوخطبعی خاص خودش، از راه سعادتمندی، با توسل به درونیات و تغییر بینش، سخن گفته است. این کتاب از آن دسته آثار فلسفی است که عموم مخاطبان از خواندنش لذت خواهند برد و بهراحتی میتوان ادعا کرد جهان را پس از خواندن آن دگرگونه خواهند دید.
درباره کتاب در باب حکمت زندگی اثر آرتور شوپنهاور
کتاب در باب حکمت زندگی اثر کمنظیر آرتور شوپنهاور فیلسوف قرن نوزدهمی آلمانی است. فیلسوفی که همگان او را با فلسفهی بدبینانهاش نسبت به زندگی میشناسند. او در این کتاب که از مجموعه نوشتههای متاخر اوست، یک پله از اوج فلسفهی خود پایین آمده، تا با انسانها که عموما در این دنیا بهدنبال سعادتمندی و آرامش هستند، سخن بگوید. در باب حکمت زندگی آخرین نوشته از مجموعه «ملحقات و متممات» شوپنهاور است که پس از انتشار شهرتی گسترده و بیسابقه برای او به ارمغان آورد. کلمات شوپنهاور در این کتاب، به جان عموم مخاطبان مینشیند و همگان میتوانند از خواندش لذت ببرند؛ از اینجهت این اثر را میتوان یکی از بهترین و مهمترین کتابهای عمومی فلسفی خواند و همه را به خواندش دعوت کرد. چهاینکه شوپنهاور نیز طبعی جدا از دیگر آثارش برای نوشتن این مجموعه به خرج داده و کتابی برای راهنمایی مخاطبان عام خود نگاشته است.
خواندن و دانلود کتاب در باب حکمت زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب را به عموم علاقهمندان به فلسفه و جستارهای فلسفی و حوزهی توسعهی فردی پیشنهاد میکنیم.
درباره آرتور شوپنهاور؛ نویسنده کتاب
آرتور شوپنهاور فیلسوف بزرگ و تأثیرگذار آلمانی است. او در ۲۲ فوریهی ۱۷۸۸ در پروس به دنیا آمد. مادرش آلمانی و پدر هلندیاش تاجر بود. خودکشی پدر و جدایی از مادر در نوجوانی، زندگی را از آغاز برایش تلخ کرد. دانشگاه را با پزشکی آغاز کرد، در میانهی راه به علوم طبیعی و درنهایت به فلسفه روی آورد. کتاب مهم خود «جهان همچون اراده و تصور» را در سی سالگی نوشت. شوپنهاور طبعی تلخ و کنارهگیر از دیگران داشت. او با گوته و هگل دو اندیشمند بزرگ آلمانی، همعصر بود و بر هگل پس از مشکلی که با او در دانشگاه پیدا کرد، شورید و پس از استعفا از دانشگاه، نامهای در هجو او نوشت. شوپنهاور هیچگاه ازدواج نکرد، او سبک زندگی خاص و غریب داشت و سه دههی آخر عمر خود را با یک برنامهی کاملا ثابت گذراند.
فلسفهی شوپنهاور بیشتر با تلخی و بدبینی شناخته میشود. او تاثیری بسزا بر فلسفه و فیلسوفان پس از خود گذاشت و با نوآوریها و خلاقیتی که از خود نشان داد، توانست راههای جدیدی را برای پیمودن اندیشمندان و فلاسفهی بعدی باز کند. بزرگانی همچون نیچه، فروید و ویتگنشتاین قویا تحتتاثیر شوپنهاور قرار داشتند و ابداعات فکری خود را مدیون اندیشهی او هستند. «جهان و تأملات فیلسوف»، «جهان همچون اراده و تصور»، «ملحقات و متممات»، «در باب طبیعت انسان»، «دو مسئلهی بنیادین اخلاق» و «در باب اراده در طبیعت» عنوان برخی از آثار برجستهی شوپنهاور است. آرتور شوپنهاور بهتاریخ ۲۱ سپتامبر سال ۱۸۶۰ درگذشت.
مروری مختصر بر فصلهای کتاب در باب حکمت زندگی
شوپنهاور پس از یک پیشگفتار کوتاه محتوای کتاب در باب حکمت زندگی را در شش فصل به رشتهی تحریر درآورده است. او در فصل اول کتاب با عنوان «تقسیمبندی موضوع»، سه شاخصهی اساسی را که سرنوشت انسان را میسازد، و فرد با تمرکز بیشتر بر هر یک از آنها مسیر زندگی و کیفیت آن را برای خود معین میکند، معرفی کرده است. این سه شاخصه عبارتاند از: «آنچه هستیم»، «آنچه داریم» و «آنچه مینماییم». آنچه هستیم به ویژگیها و تواناییهای درونی ما برمیگردد که دارایی اصیل و جوهری ماست. آنچه داریم، مایملک مادی ماست که در طول زندگی به دست میآوریم و آنچه مینماییم، تصویر ما در چشم دیگران، و تصوری است که دیگر کَسان از ما در ذهن خود دارند.
فصل دوم، فصل «آنچه هستیم» است. فصلی که شوپنهاور در آن به اهمیت داشتههای درونی و شخصیت فرد میپردازد. عاملی که در صدر همهی عوامل ممکن در تاثیرگذاری روی فرد است، علایق و لذتی است که میتواند از زندگی ببرد. از دید شوپنهاور شخصیت آدمی و ارزش او، تنها وسیلهی بیواسطه برای سعادت و خشنودی او است. تاثیر شخصیت بر زندگی فرد ازبیننرفتنیست. او در این فصل همچنین به ارزش شادی و اهمیتش در زندگی پرداخته است و ادعا کرده سعادت هر فرد را میتوان از میزان شاد بودن او فهمید. شوپنهاور در این زمینه مباحث عمیق و جذابی را مطرح کرده است.
فصل سوم کتاب در باب حکمت زندگی، «آنچه داریم» عنوان دارد. شوپنهاور در این فصل بحث ظریفی را در رابطه با نقش توقعات در رضایتمندی انسانها از زندگی طرح کرده است. تاملات شوپنهاور دربارهی ثروت و داراییهای مادی و انتظارات از زندگی، جالبتوجه و جذاب است.
فصل چهارم به آخرین شاخصه، «آنچه مینماییم» تعلق دارد. به اینکه ما چهقدر به تصور ذهنی دیگران از خود اهمیت میدهیم. ضعف خاصی که در سرشت انسان است، او را به این ورطه میاندازد، تا چشم خود را به زبان دیگران بدوزد و آنچه را دربارهی او از دهان آنها بیرون میآید ناخواسته مسلط بر احوالات و رفتار خود کند. این بحث عمیق در فصل چهارم، بیش از دیگر مباحث کتاب، مرهمی برای بیچارگیها و زخمهای عمیق امروز بشر ناشی از گره زدن زندگی خود به دهان همیشهبازِ دیگران است.
فصل پنجم کتاب، «اندرزها و اصول راهنمای عمل» عنوان گرفته است. شوپنهاور آنچه را به ذهن پرتوان و خلاقش، بهمثابه دستورالعمل سعادتمندی رسیده در قالب چهار بخش «نظرات و اندرزهای عمومی»، «نظرات و اندرزها در خصوص رابطه با خویشتن»، «رابطهی ما با دیگران» و «رابطهی ما با زندگی و سرنوشت» بیان کرده است.
عنوان فصل ششم و پایانی کتاب، «دربارهی تفاوتهای آدمی در سنین گوناگون» است که در آن تحلیلی خواندنی از تغییرات انسانها در مراحل گوناگون زندگی و سنین مختلف ارائه شده است.
بخشی از متن کتاب در باب حکمت زندگی
«بر صحنهٔ نمایش، یکی نقش امیر، دیگری نقش دیوانسالار و سوّمی نقش خادم یا سرباز یا فرماندهٔ لشکر و جز اینها را ایفا میکند. امّا این تفاوتها فقط در ظاهر وجود دارند. واقعیت درونی و هستهٔ این نمودها نزد همهٔ آدمیان یکی است و این واقعیّت عبارتست از بازیگری بینوا در نمایشی خندهآور با همهٔ مصیبتها و گرفتاریهایش.»
دیدگاه تان را بنویسید