|
کد‌خبر: 326025

شهرداری تهران با قطع شبانه ۱۰۰ چنار کهنسال در خیابان ولیعصر، بخشی از تاریخ ایران را از بین برد

آینده‌ بی‌ریشه تهران | قطع شبانه ۱۰۰ چنار کهنسال در خیابان ولیعصر

مسئله درختان خیابان ولیعصر دیگر فقط فضای سبز آنها نیست، بلکه درختان این خیابان بخش مهمی از قصه این خیابان و یکی از مهمترین روایت‌های موجود درباره این فضای شهری است

داستان تکراری قطع درختان طولانی‌ترین خیابان خاورمیانه، سال‌هاست به یک ژانر تلخ و گزنده تبدیل شده، درست از همان‌جایی که «عبدالله مستوفی» در دهه ۱۳۲۰ در کتاب «شرح زندگانی من» نوشت «در زمان رضاشاه در خیابان پهلوی به فاصله هر دو متر، یک چنار و بین هر دو چنار یک بوته گل سرخ کاشتند. بنابراین، در دو سوی مسیر ۱۸ کیلومتری خیابان مجموعاً ۱۸ هزار چنار کاشته شد. البته برخی این تعداد را تا ۲۴ هزار اصله نیز برآورد کرده‌اند» و حالا تفاوت‌های زیادی بین آن تصویر مستوفیِ معروف است و تصویر امروزی خیابان و درخت‌هایی که دیگر به احترام عابران در تابستان کمری برای خمیده شدن ندارند. اما از حدود هفت دهه بعد، نه به‌بهای ساماندهی درختان ردیف‌شده و تنومند خیابان ولیعصر بلکه به‌بهانه خشک شدن، آوار سم‌های مختلف بود که ریشه درختان را می‌سوزاند و حالا جوی‌های خیابان ولیعصر بیشتر شبیه به میدان جنگی شده‌اند که میانه گودال‌های عمیق‌شان تنه نازکی از درختان بی‌سرپناه قد علم کرده‌اند، اما نه میانه همه گودال‌ها، که در برخی نقاط به‌طورکلی جوی‌ها خالی مانده‌اند از هر تنه سبز تنومند و حتی کم‌جانی!

روایت‌ها از اولین نسل باغدارانی که چنارهایشان در خیابان ولیعصر جاخوش کردند زیاد است، یکی از آنها را به «ارباب خلیل»، باغدار معروف محله کن، نسبت می‌دهند که چنارهای جوان را از خزانه چنار «باغ نو» سوار بر اسب و الاغ می‌کرد و راهی خیابان پهلوی سابق می‌شد. آخرین بازمانده از فرزندان او گفته بود «پدرم باغدار بود. زمانی که از «بلدیه» شهر اعلام کردند قرار است سرتاسر خیابان ولیعصر (پهلوی سابق) را چنار بکارند، نخستین نفر پدرم را انتخاب کردند. باغداران شمیرانی پدرم را خوب می‌شناختند. قرار شد نهال‌های چنار از کن راهی تهران شود. چون نهال‌های چنار روستای کن بسیار مرغوب و معروف بود.»

 

رحیمی گفته «پدرم تعریف می‌کرد که وقتی نهال‌ها کاشته شد. شهردار وقت تهران، دستی روی نهال‌ها کشید و با تعجب گفت احتمالاً این درخت‌ها ریشه ندارد. چطور ممکن است این‌قدر سریع کاشته شود؟ خبر به «رضاشاه» رسید. آمد و دستور داد چند نهال را از خاک دربیاورند. همه تعجب کردند. نهال‌ها نه‌تنها ریشه داشتند بلکه ریشه‌ها قطور و به‌هم تنیده بودند.»

 

«سید عباس سادات»، نسل دوم یکی دیگر از همان باغدارانی است که می‌گویند خیابان ولیعصر را سبز کرده، این خاندان منطقه‌ای مشخص برای کاشت چنارها داشتند؛ آنها امیریه قدیم را از میدان راه‌آهن تا چند کیلومتر بالاتر از میدان منیریه تأمین می‌کردند و حالا با وجود گذشت بیش از هشت دهه از آن روزها سیدعباس سادات، پا جای پای پدر گذاشته و رزق سبزش، خانه‌های ضلع شمالی خیابان پیران‌عقل پایین‌تر از میدان منیریه را هم پربار کرده است. هرچند خاطراتش به نسل اول باغدارانی که چنارها ولیعصر را کاشتند نمی‌رسد، اما به خاطر دارد درختانی را که با درشکه از شهریار و کرج به این منطقه آورده می‌شدند و سه‌تومان‌هایی را که باید برای هر درخت پرداخت می‌کردند. او از سال ۱۳۴۲ که کلاس ششم را تمام کرده و پایش به این خیابان باز شده بود، علامتگذاری‌هایی را به خاطر دارد که قرار بود پدرش صد چنار در آن نقاط بکارد.

 

اما حالا و با گذشت چندین دهه از آن روزها، این خیابان که رؤیای جهانی شدن را بعد از ثبت شدنش در فهرست آثار ملی در سر می‌پروارند، با چالش‌های زیادی روبه‌روست؛ چالش‌های متعددی که بیشترشان را زیاده‌خواهی مالکان مغازه‌های این خیابان طویل و دراز سبب شده‌اند.

 

سوداگران چشم و گوش بسته خیابان ولیعصر

در گذشته کارشناسان معتقد بودند چون ریشه چنارها به قنات‌های تهران رسیده و از بالا به پایین سرازیر می‌شوند، با ساخت‌وسازهای سوداگرانه، مسیر قنات‌ها مسدود و درختان در برخی نقاط به‌مرور خشک شده‌اند. برج‌های ساخته‌شده در این مسیر نیز باعث تنگی فضای درختان شده و کم‌کم چنارها را افسرده و خشک کرده‌اند. اما چندسالی است دلایل دیگری مطرح می‌شود، مانند خشک کردن درختان توسط صاحبان ساختمان‌ها به‌بهانه پوشانده‌ شدن نمای ساختمان، مانند اتفاقی که برای ۱۲ چنار محله محمودیه افتاد و با ورود مراجع ذی‌ربط، مالک یک ساختمان مقصر اصلی معرفی شد و برایش جریمه‌ای میلیاردی تعیین کردند.

پدرم تعریف می‌کرد وقتی نهال‌ها کاشته شد. شهردار وقت تهران، دستی روی نهال‌ها کشید و با تعجب گفت احتمالاً این درخت‌ها ریشه ندارد. چطور ممکن است اینقدر سریع کاشته شود؟ خبر به «رضاشاه» رسید. آمد و دستور داد چند نهال را از خاک در بیاورند. همه تعجب کردند. نهال‌ها نه‌تنها ریشه داشتند بلکه ریشه‌ها قطور و به‌هم تنیده بودند

خیابان ولیعصر آنقدر اهمیت داشت که از چندسال قبل پایگاه میراث شهری و موزه‌ای به همین نام در نزدیکی منیریه تهران و در خانه‌ای قاجاری شکل گرفت و مسئولانش همه هم و غم خود را برای ثبت و ضبط خاطرات مردم بومی خیابان به کار بردند تا نخست در فهرست آثار ملی به ثبت برسد و درنهایت روی جهانی شدن ببیند. اما به‌نظر می‌رسد تحمل مدیریت شهری در همین حد بود که فقط ثبت ملی شود و به‌مرور  با حذف معیارهایی که یک اثر را جهانی می‌کند، روی طرح‌های درآمدزایی خود متمرکز شوند.

 

در نقاط مختلف دنیا جوی آب را مزاحم می‌دانند و ما یک عنصر شهری

«وحید قاسمی»، مدیر موزه خیابان ولیعصر، در گفت‌وگو با خبرنگار «پیام‌ما» می‌گوید: «وقتی از ثبت پدیده‌ای به‌نام خیابان حرف می‌زنیم، باید ببینیم چه چیز آن خیابان واجد ارزش است که به ثبت شدن آن فکر می‌شود؛ اگر طولانی بودن خیابان مدنظر باشد، جنس کار متفاوت می‌شود، چون از ویژگی‌هایی می‌گوییم که در منظر تاریخی فرهنگی خیابان متبلور است، یعنی یک بستر طبیعی، شکل و قالب و ظرفیتی که فضایی را برای ایجاد چنین خیابانی در خود دارد.»

 

به‌اعتقاد او، حرف زدن درباره خیابان ولیعصر، یعنی صحبت کردن از مهمترین عناصر خیابان مانند جوی، کف، درخت، جداره و معبر عبور؛ که همین عناصر و ویژگی‌ها به‌همراه دیگر عناصر و منظر فرهنگی خیابان که در توسعه شهر تهران نقش داشته‌اند، برای ثبت جهانی این خیابان نقش مهمی دارند. او با تأکید بر اینکه خیابان یک فضای شهری است و واژه آن در مقابل بیابان استفاده می‌شود، ادامه می‌دهد: «در معنای تاریخی و از منظر فرهنگ ایرانی، خیابان فضایی است که محیطی باغ مانند داشته باشد و دو طرف آن جوی و آب روان باشد، درست مانند فضای شهری باقیمانده از دوره صفویه و خیابان‌هایی مانند «چهارباغ» اصفهان و در شکل مدرن امروزی خیابان ولیعصر.»

 

قاسمی با اشاره به اینکه در دیگر نقاط دنیا جوی آب را یک عنصر مزاحم در خیابان قلمداد می‌کنند، می‌گوید: «این شرایط در خیابان ولیعصر تهران متفاوت است، این عنصر ارزشمند شهری باید مبتنی‌بر شرایط حفاظت، شکل، اندازه و جوی آب شکل گرفته باشد تا درعین‌حال، بتوانیم در کنار آن یکسری امکانات شهری ایجاد کنیم.»

 

او ادامه می‌دهد: «زمانی که یک اثر را جهانی می‌کنیم، ویژگی‌ها و تعریف‌های ثبت جهانی را نیز بیان می‌کنیم و به فرایندها و برنامه‌ها برای نگهداری از عناصر خیابان توجه داریم، یعنی علاوه‌بر نگهداری از درختان، جوی آبی را ساماندهی می‌کنیم، خیابان را از معبر به فضای شهری تبدیل می‌کنیم و سرعت حرکت اتومبیل را پایین می‌آوریم، مسیر دوچرخه و پیاده را ساماندهی می‌کنیم.»

 

به‌گفته قاسمی، در قدم نخست وقتی فضای شهری خیابان به‌عنوان یک ارزش در فهرست میراث جهانی ثبت می‌شود، مسئله درختان دیگر فقط فضای سبز آنها نیست، بلکه درختان این خیابان بخش مهمی از قصه این خیابان و یکی از مهمترین روایت‌های موجود درباره این فضای شهری است. او با تأکید بر اینکه اگر درختان این خیابان، فقط به‌عنوان یکسری فضا و بدنه سبز دیده شود، احتمالاً تعاریف به‌گونه دیگری مطرح می‌شوند، ادامه می‌دهد: «در بخشی از روایت نوع مواجهه با این قضیه متفاوت است.»

 

این کارشناس میراث‌فرهنگی، باوجوداین تأکید کرد در همه‌جای دنیا بخش مهمی از آثار تاریخی و بافت‌های تاریخی در فرایند طراحی و به‌روز شدن قرار می‌گیرند و به پایش نیاز دارند تا به‌عنوان یک معنای فرهنگی و ارزش‌افزوده در لیست شهری ثبت شوند.

 

روایتی متفاوت از نحوه کاشت درختان خیابان ولیعصر

قاسمی نیز روایتی متفاوت از اولین نسل باغبان‌هایی که چنارهای خیابان ولیعصر را کاشته‌اند، دارد. او می‌گوید: «طبق یکی از استادی که در موزه خیابان ولیعصر وجود دارد، برای پرورش این درخت، یک باغ از «محمدباقر تقی‌اف» در محدوده کرج اجاره شده بود و درخت چنار در آن پرورش داده می‌شد. به‌محض اینکه درخت چنار در باغ کاشته می‌شد و چنارها با محیط سازگار می‌شدند، جابه‌جایی انجام می‌شد و نه‌فقط چنارها در خیابان بودند، بلکه این سند هم مهمترین سندی بود که به چشم دیده‌ام.»

 

با قصه پایتخت چه کنیم؟

شاید تعریف موزه و آنچه از گذشته و تاریخ بیان می‌کند، خود دلیلی باشد برای مدیریت شهری که برداشتن هر قدم برای این خیابان را با نظر کارشناسان و محققان این پایگاه میراث شهری بردارد، خواسته‌ای هرچند ساده که به‌نظر می‌رسد حتی به آن فکر هم نمی‌شود، چه برسد به عمل!

 

وجود موزه خیابان ولیعصر به‌عنوان پدیده‌ای پویا امتیازی بزرگ برای مدیریت شهری محسوب می‌شود؛ چون به‌نوبه خود یک مرکز اسناد و پژوهش طولانی‌ترین خیابان خاورمیانه محسوب می‌شود. اما به‌ چنین مرکزی که می‌توان با استفاده از اطلاعاتش در مورد اینکه اصلاً چنارها از کجا به این نقطه آورده شده‌اند و روش کاشتشان چطور بوده، باروری درختان را بهتر و آینده‌شان را تضمین کرد، بی‌توجهی می‌شود. نوع رفتارها با درختان این خیابان به‌گونه‌ای است که گویا مدیریت شهری و مالکان ساختمان‌های این خیابان بیشتر با مزاحمانی تنومند مواجهند که مانع درآمدزایی‌شان شده‌اند، هرچند اگر قدری آینده‌نگری را چاشنی رفتارشان می‌کردند و به آینده این خیابان بعد از ثبت جهانی فکر می‌کردند، از این تهدیدها به‌عنوان یک فرصت استفاده می‌کردند تا مدل گفت‌وگو و رفتار با تهران متفاوت شود.

 

اما مهمترین نکته‌ای که میراث‌فرهنگی نسبت به آن هیچ توجهی ندارد، رفتار با بناهای تاریخی است چه از نظر قوانین عملی و چه راهکارهایی که می‌تواند با مطرح کردن آنها و یک نوع فرهنگسازی بین مردم از قطع شدن درختانی که می‌توانند این خیابان را به بهشت تبدیل کنند، جلوگیری کنند.

 

پایتخت را به یک جای دیگر می‌بریم، اما قصه پایتخت را کجا می‌خواهیم ببریم؟ ذره ذره نگاه می‌کنیم مانند دومینوها، خیابان که در لاله‌زار و چهارباغ متبلور شده، فضای شهری خیابان را در  پایتخت صفویه و قاجار می‌بینیم، این محصول آن است که می‌گویند پایتخت را عوض کنیم؛ چون به آن قصه و روایت کاری ندارند. از سوی دیگر هم مسئله این است که وقتی ما می‌گوییم اینها از منظر میراث‌فرهنگی واجد ارزش است، برای مسائل مبتلابه امروز آن چکار کردیم. ما در حوزه فرهنگ و میراث‌فرهنگی راه‌حل نداریم و فقط می‌گوییم نکنید و نبرید. هیچ‌چیز آیه نیست در این جهان، اگر چیزی واجد ارزش است، به این دلیل است که فرایند فرهنگی علی‌الدوام به‌روز دارد؛ اما چون آن را فراموش کرده‌ایم، فقط در میراث فرهنگی می‌گوییم به آن دست نزنید به این دست بزنید. بخش مهم حفاظت به‌روز کردن است. یک عمارت و ساختمان تا وقتی زندگی می‌کند، واجد ارزش است. هر چیزی که آن را نگه داریم و زندگی را درون آن نبریم، هرچند مرمت هم شود، به‌مرور زمان فرسوده می‌شود.

 

حالا درست کنار جوی‌های پهن خیابان ولیعصر و حفره‌های عمیق باقیمانده از تنه درختان کهنی که از ریشه درآورده‌اند، اعلام کرده‌اند «طرح ساماندهی درختان خیابان ولیعصر» را اجرایی می‌کنند، با از ریشه کندن تاریخ؟!

 

 

source: پیام ما