فرهاد ابراهیمی:
مردم نگری و واقع گرایی در آثار استاد علی اکبر صنعتی
استاد علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز معاصر در رفیعترین جایگاه مجسمه سازی معاصر ایران قرار دارد استاد ساده و سربلند زیسته با مردم بوده و از میان آنها برخاسته است دردمند بوده و آشنای دردمندان شناخت عمیق او از مصائب زمانه خویش در آثار ارزشمندش آشکار است واقعیتها در آثارش تجسم یافتهاند.
در دورانهای گذشته اغلب هنرمندان به علتهایی که باید در جامعه شناسی تاریخی جستجو کرد به ندرت توانستهاند از دایره خواست هنرپروران پا بیرون گذارند و از مدح و هنر سفارش شده رسمی برهند تنها در پارهای از موارد معدودی از هنرمندان توانستهاند اندکی از خواستههای حامیان خود فاصله گرفته و با الهام از زندگی مردم آثاری نسبتا واقع گرایانه به وجود آورند در تاریخ هنر و ادب ایران نیز با چنین اساتیدی روبرو هستیم ؛ راز عظمت هنرمندانی چون فردوسی؛ سعدی ؛حافظ و مولوی را میتوان در نوع نگاهشان به جامعه ؛ انسان محور بودن و گستره دید آنها دانست؛ ایشان ساده زیستند و سربلند و اینک تبلور اندیشههای فردوسی و دیگر بزرگان ادب و هنر ایران را در جسم و جان یکی از هنرمندان شریف ؛ محجوب و ارجمند این زمانه میتوان یافت.
استاد علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز معاصر در رفیعترین جایگاه مجسمه سازی معاصر ایران قرار دارد استاد ساده و سربلند زیسته با مردم بوده و از میان آنها برخاسته است دردمند بوده و آشنای دردمندان شناخت عمیق او از مصائب زمانه خویش در آثار ارزشمندش آشکار است واقعیتها در آثارش تجسم یافتهاند.
آثار استاد صنعتی گنجینه بزرگ و سرمشق ارزندهای است برای هنرمندانی که به مکتب واقع گرایی روی میآورند برای شناخت مفهوم هنر واقع گرا میبایست قبل از هر چیز ماهیت اثر هنری و رابطه شکل و محتوا در آن مورد بررسی قرار گیرد.
هنگامی که در مقابل یک اثر هنری قرار میگیریم با علم به اینکه این اثر خود واقعیت نیست و توسط هنرمند بازآفریده شده است تاثیر آن به دو صورت گذرا و عمیق اتفاق میافتد صورت نخست به زودی فراموش خواهد شد اما صورت دوم که رابطه مستقیم با محتوای اثر هنری دارد در ذهن ما باقی میماند.
این تاثیر ناشی از یک محتوای حسی است که پیش از این روند احساسی یا شناخت عاطفی را در ذهن هنرمند طی کرده است و اینک میتواند بدون واسطه در ذهن مخاطب جا گیرد این مضمون و محتوای حسی پس از پاالیش در اندیشه هنرمند به صورت عینی مجسم میگردد و سرانجام به خالقیت هنری منتج میشود که در آن تصور و احساس به تصویر یا فضای تجسمی تبدیل خواهد شد و محتوای حسی و درونی شکل عینی و بیرونی پیدا میکند. هنرمند واقعگرا پیوسته به حساسترین و دقیقترین وجه به زندگی و روابط آن مینگرد و وجوه پیچیده آن را در خلق یک اثر هنری آشکار میسازد؛هنرمند واقعگرا به تصویر کردن جزئیترین موارد از زندگانی میپردازد و در آن عام ترین روابط و قوانین حاکم بر زندگی انسان را نمایان میسازد ممکن است یک موضوع یا تنها یک شخصیت را نشان دهد اما در واقع عمدهترین خصوصیات یک تیپ یک نسل یک دوره را مشخص میکند لازمه این نوع جامعیت بخشیدن به اثر هنری درک عمیق از رابطه عینی پدیدههاست که به انسان و زندگی او مربوط میشود ؛
زندگی به عنوان عرصه درگیری انسان با طبیعت انسان با جامعه و انسان با خود بستر پرپیچ و خمی است که تحلیل و شناخت درست آن جز در یک برخورد واقعگرایانه دست نمی دهد .هنر تجریدی و کلیه اشکال مدرن که به انسان و پدیده های زندگی بصورت نمودهای انتزاعی واقعیت نگاه میکند و در ترکیب آن پندارهای ذهنی را جایگزین روابط عینی میان این پدیده ها می سازد هیچگاه نمیتواند دارای چنان معرفت حسی باشد که در زندگی راهگشای انسان خالق گردد. استاد صنعتی معتقد است : » هنر در ارتباط تنگاتنگ با نیازها و خواستههای مردم بیپناه جامعه حیثیت و آبرو مییابد و هنرمند رسالتی ندارد جز اینکه بکوشد تا هنرش چنان آینهای تمام نما بازتاب مبانی راستین انسانی باشد « این آرمان و اعتقاد حاصل شرایط زندگی گذشته و حال هنرمندی است که خود با تمامی وجود با مفاهیم درد و محرومیت و تحمل ناروایی و ستم آشنا بوده دمی آسودگی و فراغ خاطر نداشته است وقتی در آثار این هنرمند با تمام مصائب و دشواریهایی که بر او گذشته است مینگریم مشخص میشود که او در جستجوی حقیقت چگونه به زندگی مینگرد.
صنعتی متاثر از زندگی انسانهای پیرامون خود که عمیقا او را تکان داده آثاری جامع و متنوع خلق کرده مجسمه فردوسی اثر علی اکبر صنعتی است او به شکافتن و تحلیل جنبههای مهم از زندگی روزمره پرداخته و نشان میدهد که تنها یک هنرمند مردمی میتواند اثر واقعگرای حقیقی را به وجود آورد اثری که برای همگان قابل درک باشد آثار صنعتی آینههای روشنی هستند که چهره واقعی زندگی را نشان میدهند او توانسته است در سطح گستردهای به انسان و زندگی او بنگرد و با بهره گیری از شیوههای که مبانی فلسفی و اصول زیبایی شناسی آن در مسیر تاریخ زندگی بشر پا به پای تکامل ؛ دانش و شناخت انسان از خود و پیرامونش رشد کرده و با تکیه بر »اصول جامع مردم نگری« دست به خلق آثاری ماندگار بزند.
مدرسه صنایع مستظرفه :
در سال ۱۳۱۰ هنگامی که صنعتی به مدرسه صنایع مستظرفه تهران وارد شد قریب دو سال بود که استاد کمال الملک رنجیده خاطر در یکی از روستاهای نیشابور دور از دنیای هنر روزگار میگذراند و این برای یک هنرمند یعنی مرگ تدریجی ؛ صنعتی ابتدای ورود به مدرسه در کالس استاد طاهرزاده بهزاد با ظرایف و شیوههای ساخت و ساز نگارگری آشنا شد ؛ اما دلش جای دیگری بود . در عرصه هنر آن روزها اوضاع بدین منوال بود که عدهای از شیفتگان نگارگری شب و روزشان به ساخت و ساز چشم و ابروی زیبا صنمی میگذشت و گروهی از نقاشان به تکرار شیوههای مکتب قاجار دلخوش بودند گروه سوم نیز شاگردان مدرسه صنایع مستظرفه بودند که به پیروی از استادشان کمال الملک با خلق آثار کلاسیک سعی داشتند تا تحولی در مبانی نقاشی ایران به وجود آورند ؛ این گروه که نقاشی را یک صنعت ماهرانه میپنداشتند سمت و سوی نگاهشان به آثار پیشگامان مکتب کالسیک غرب دوخته شده بود ؛ در این آشفته با زار دری گشوده می شود نیم تنه صنعتی از آثارخودشان.
بازگشت استاد ابوالحسن خان صدیقی :
بازگشت استاد ابوالحسن خان صدیقی به ایران نقطه عطفی در زندگی صنعتی به حساب میآید زیرا او تنها استادی بود که در آن زمان به شیوههای آکادمیک مجسمهسازی آشنایی داشت و با تجربههایی که آموخته بود میتوانست مسیر صنعتی را در زمینه مجسمه سازی هموار کندعالوه بر این حضور او باعث رونق مدرسه که پس از کمال الملک به رکود رسیده بود می شد ؛ استاد ابوالحسن خان صدیقی در این مورد میگوید: آقا سید علی اکبربا من که شروع به کار کرد خیلی زود با توجه به استعدادی که داشت چم و خم مجسمه سازی را یاد گرفت کاری که به اومحول میشد به خوبی وبا دقت انجام می داد و اصال اما از همان ابتدا دنبال دل خودش بود۰ اعتنایی به رد یا قبول نظریه این و آن نداشت هیچ اهل سازش با شرایط هنری رایج روز نبود او به توصیه من فقط کار مجسمه سازی را دنبال نمیکرد هم زمان نقاشی هم میکشید اما نه مثل دیگران ؛ همیشه در پی یافتن موضوعاتی بود که بتواند به وسیله آن پردهای از نامالیمات زندگی آدمهای محروم را بکشد ؛ من به جرات میگویم وقتی آقا سید علی اکبر دستش در کار هنر روان شد خیلی زود مایه آبروی مدرسه کمال الملک گردید؛ با همت و تالش او بود که مردم عامی و کوچه و بازار باهنر رفاقت کردند بروید با قیمانده مجسمههایش را در موزه صنعتی ببینید مالحظه کنید که چه کرده است این آقا چقدر خوب این مردم را درک کرده و نسبت به آنها ادای دین نموده افتخار او این بوده که هنرمند مردم بوده و هنرمند مردم باقی مانده است .
اوایل آمدنش به مدرسه علی اکبرجوان وضعیت مالی خوبی نداشت از این رو به این فکر بود که کاری برای خودش دست و پا کند تابستان نزدیک بود و مدرسه که تعطیل شد به یاری دوستانش در عکاسخانه مادام لیلیان واقع در خیابان الله زار مشغول به کار شد استاد صنعتی خود میگوید : روزهای اول بر طبق قول و قراری که گذاشته بودم عکاسخانه را آب و جارو میکردم شبها هم همان جا به سر میبردم رفته رفته در اوقات فراغت شروع کرد م به کشیدن طرحهای مدادی از عکسهایی که بر دیوار دفتر مادام نصب شده بود اغلب این طرح ها هم از سر تصادف خوب از آب در میآمد .
یک روز مادام که طرحها را دید با تعجب پرسید اینها کار تو است گفتم بله مادام بیکار که میشوم سرم را با کشیدن آنها گرم میکنم همان روز تصمیم گرفت که مرا به کار روتوش عکسها وادارد . مادام لیلیان با عکسهای خوبی که میگرفت بین هنرمندان و هنرپروران آن روزگار از اعتبار خاصی برخوردار بود و افراد سرشناس به عکاسخانه او آمد و شد داشتند از جمله میرزا احمد خان اشتری از دوستان نزدیک کمال الملک که مردی وارسته و دارای ذوق و معرفت فراوان بود که وقتی طرحهای سید علی اکبر را دید بسیار تعریف و تمجید نمود و گفت عالقمند است که با طراح جوان دیداری داشته باشد و از آن پس حامی و مشوق او شد تا جایی که وقتی هنرمند جوان آرزوی دیدار خود با استاد کمال الملک را با او در میان گذاشت میرزا احمد خان اشتری نامه مفصلی به استاد کمال الملک نوشت.
روستای حسین آباد نیشابور* :
شیوه سنتی» تلمذ در محضر استاد « در سدههای گذشته روشی موثر و قابل تامل بوده پایه و اساس این شیوه چنین است که وقتی شاگرد به حلقه درس استاد وارد میشود و یا به بیان دیگر زمانی که استاد شاگردی را میپذیرد در واقع شاگرد وارد زندگی استاد می شود . رابطه استاد و شاگرد از حد حضور در کالس فراتر است و شاگرد با احترام بسیاری که برای استاد خویش قائل است عاشقانه در محضر او حاضرمیشود ودرس میگیرد دراین گونه کالسها نه تنها درمورد تمام شاخههای علوم نظری و عملی مطالبی مطرح میشود بلکه درباره آداب زندگی روزمره نیز بحث و تبادل نظر به عمل میآید و این تبادل اندیشه و عمل که از دست و دل استاد برمیآید الجرم بر دست و دل شاگرد مینشیند . در این نوع ارتباط بسیار دیده شده که شاگردی پس از اتمام تحصیالتش در محضر استاد همچنان در خدمت ایشان بوده و این ارتباط مقدس و روحانی را حفظ کرده است و با اینکه خود به مقام درجه استادی رسیده هیچگاه د ربرابراستاد خود ابراز وجود نکرده واحترام او را پاس داشته است سیدعلی اکبر با نامهای که از میرزا احمد خان اشتری در دست داشت در پنجمین سال آموزش خود در مدرسه صنایع
مستظرفه به دیدار استاد شتافت .
دیدار با استاد کمال الملک :
استاد صنعتی در این باره میگوید : ایشان پس از خواندن نامه میرزا احمد قدم رنجه کرده خود به استقبالم آمدند عجب هیبت و شکوهی در چهره و اندامشان موج میزد یک پیراهن و شلوار سفید به تن داشتند عبایی نازک و زرد رنگ روی دوش انداخته بودند استاد مرا به سمت باالی اتاق هدایت کردند.
شرم کردم و پایین دست ایشان مقابل حضرت استاد زانو زدم پرسیدن آقا چند سال است در مدرسه صنعت نقاشی را تعلیم میبینید عرض کردم ۵ سال گفتن زمان خوب و مناسبی است از قراری که میرزا احمد برایم نوشته است شما با این صنعت حسابی آشنا شدید با شرمندگی گفتم مقابل هنر استاد یک پر کاه هم به حساب نمیآیم خندیدند و گفتند شکسته نفسی نکنید آقا ؛میرزا احمد خان را من خوب میشناسم ایشان بیدلیل از کسی تعریف نمیکند بعد با کنجکاوی پرسیدند از نمونههای نقاشیهایتان همه چیزی همراه آوردهاید عرض کردم با مادرم از زیارت امام رضا »ع« برگشتم مادرم را در قدمگاه نیشابور به انتظار نگاه داشته ام قصد درک محضر استاد بوده است.
وانگهی اگر غیر از این هم بود جسارت نمیکردم نقاشیهای بیارزشم را خدمت استاد عرضه کنم اول از اینکه مادرم را با خود نیاوردم مرا مالمت کردند بعد آهی بلند کشیدند و گفتند ؛ گرفتاری عمده صنعتگران ما از همین عدم اعتماد به نفس آنها مایع میگیرد چرا باید خودتان ذوق و هنرتان را قبول نداشته باشید من کسی نیستم آقا من هم یک صنعتگرم مثل شما با کمی تجربه بیشتر خوب توجه داشته باشید ببینید چه میگویم تجربه بیشتر نه ذوق وقتی در مدرسه هم بودم به شاگردانم همین نکته را بارها تذکر میدادم میگفتم از تجارب من در صنعت نقاشی استفاده کنید اما همیشه دنبال ذوق خودتان باشید استاد سپس با نام بردن از یکایک شاگردان جویای احوال آنها شدند حوالی عصر بود که از استاد جدا شدم تا دم در باغ بدرقهام کردند ؛ به راه باریک روستای حسین آباد که افتادم مثل پر کاهی سرگردان در هوا و زمین بیهدف قدم برمیداشتم از یک طرف سرمست از این دیدار بودم و از طرف دیگر دلم پر از غصه و اندوه شده بود احساس میکردم باید این آخرین دیدار من با استاد باشد حتم داشتم من دیگر سعادت دیدار مجدد با ایشان را نخواهم یافت چندان که نیافتم.
گشایش نمایشگاه :
گشایش نمایشگاه سال* ۱۳۲۵ وضعیت سیاسی اجتماعی کشور تحت تاثیر وقایع شهریور۱۳۲۰ درهم ریخته و نابسامان بود مردم نسبت به مسائلی که پیرامون آنها میگذشت بی تفاوت بودند سید علی اکبر به توصیه دوستان پس از چند سال فعالیت مستمر و راهاندازی مرکز فرهنگی آموزشی کرمان به تهران بازگشت تجربه چند سال همگرایی با مردم و ارتباطی که او به وسیله ساختن مجسمههایش از وضعیت زندگی مردم با آنها به دست آورد بسیار ارزشمند بود در تهران به یاری دوستانش در ساختمانی مخصوص نگهداری از کودکان بیسرپرست که متعلق به سازمان شیر و خورشید سرخ بود.
به آموزش نقاشی و مجسمه سازی به هنرجویان بیسرپرست مشغول شد و در کنار این کار به خلق آثاری با الهام از زندگی مردم کوچه و بازار پرداخت و پس از مدت کوتاهی موفق شد نمایشگاهی از آثارش را در همان مکان برگذار کند این نمایشگا ه که مورد توجه بسیار قرار گرفته بود مدتها برپا بود تا این که برای گسترش فضای اطراف ساختمان موزه ایران باستان مجبور به تخلیه ساختمان شدند و مجسمههای ساخته شده را به محل دیگری که یکی از انبارهای شهرداری بود واقع در میدان سپه سابق منتقل کردند .
استاد صنعتی در این باره میگوید: با افتتاح نمایشگاه سیل جمعیت به طرف آن به راه افتاد و ماههای نخست آنچنان استقبالی شد که تصورش را هم نمیکردم مردم عادی از هر صنف و طبقهای آمدند وذساعتها با اشتیاق مجسمهها را تماشا کردند چون مجسمهها را رنگ آمیزی کرده بودم و شباهت زیادی به انسان زنده داشتند بعضی از بازدید کنندگان از سر کنجکاوی با هر وسیله ای که دم دستشان بود خراشهایی به سر وروی مجسمه ها وارد می کردند.
به همین دلیل هرشب که نمایشگاه تعطیل می شد من تا پاسی از شب وقتم به ترمیم و رنگ آمیزی خراش و آسیبها میگذشت از این کار خسته که نمیشدم هیچ لذت هم میبردم به نگهبانان نمایشگاه هم سپرده بودم که در صورت مشاهده این نوع اعمال و رفتار در صدد مقابله با بازدید کنندگان بر نیاینداین مجسمهها به خاطر همین مردم ساخته شده است آنها البد حق دارند کنجکاوی نشان بدهند حتی خراش و آسیب به مجسمهها وارد بیاورند این مردم اول بار است که پا به چنین نمایشگاهی میگذارند مطمئن باشید زمانی نمیگذرد که آرام آرام با کارها خو میگیرند و دیگر دست و دلشان نمیآید که آسیب یا خراشی برآنها وارد آورند گناه از کسانی نیست که با نیش چاقو مجسمهای را خراش میدهند گناه از امثال ما بوده که تاکنون از آنان فاصله گرفته بودیم و به حضورشان بیاعتنا بودهایم.
مجسمه.های استاد صنعتی واقعیات زندگی مردم را بازتاب میدهند صنعتی با واداشتن بیننده به لمس اثر و قرار گرفتن در قلب یک واقعه وی را در آن شریک میسازد صنعتی بر اثر کار مداوم بر روی شخصیتهای مجموعههایش به خصوص کاراکترهای اصلی توانسته است به روشنی و به وضوح چهره واقعی آنها را به نمایش بگذارد شخصیت ها در آثار استاد صنعتی به شکلی زنده ازاحساسات دراماتیک آکندهاند. مجموعه آثار استاد صنعتی در موزههای تهران و کرمان و دیگر آثار ایشان هر یک به تنهایی گواه بر این مدعا هستند .
در آثار استاد صنعتی محتوا تابع یک ضرورت خاص بیرونی است که از درون پر جنب و جوش او نشئت گرفته ؛ حس درونی که در تجسم عینی به شکل خاصی نما یا نگر مصائب مردم است رابه خود میگیرد و اثری ماندگار خلق میشود استاد صنعتی با بهره گیری از تمامی زوایای آشکار و پنهان و با رعایت دقیق اصول زیبای شناسی آثار برجسته» مردم نگاری« خود را پیرامون زندگی روزمره مردم به وجود آورده است .
پی نوشتها:
-۱ یادمان استاد علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز تالیف هادی سیف موسسه فرهنگی گسترش
هنر ۱۳۶۹ صفحه ۴۴
۲ -همان :صفحه ۴۹
-۳ همان : صفحه ۵۴
-۴ همان : صفحه ۷۳
* نام روستای محل تبعید کمال الملک در نیشابور
* بخشی از آثار استاد صنعتی در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ وتعدادی نیز در سال ۵۷ از بین رفته است
منابع :
-۱ یادمان استاد علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه ساز تالیف هادی سیف موسسه فرهنگی گسترش
هنر پاییز ۱۳۶۹
-۲ شیوه عشق مروری بر آثار سید علی اکبر صنعتی پیکرساز و نقاش شوریده پیشگفتار وشرح حال
هادی سیف انتشارات مرکز کرمان شناسی و انتشارات نگار سال ۱۳۷۶
-۳ اجمالی از جامعه شناسی هنر. تحقیق الف آریان پور انجمن کتاب دانشجویان دانشکده هنرهای
زیبای دانشگاه تهران نشر سوم تهران فروردین ۱۳۵۹
-۴ ضرورت هنر در روند تکامل اجتماعی نوشته ارنست فیشر ترجمه فیروز شیروانلو چاپ سوم
۱۳۴۹ انتشارات توس .