|
کد‌خبر: 320606

کتاب | معرفی کتاب

این کتاب را ممنوع کنید! | اثری از ادبیات انگلیس برای نوجوانان

شما هیچ‌وقت برای مبارزه با سانسور جوان نیستید! آلن گرتز در کتاب این کتاب را ممنوع کنید داستان مبارزات دختر نوجوانی را به تصویر می‌کشد که نسبت به ممنوعیت برخی از کتاب‌های مدرسه اعتراض می‌کند و به دنبال عامل این اتفاقات است.

شما هیچ‌وقت برای مبارزه با سانسور جوان نیستید! آلن گرتز در کتاب این کتاب را ممنوع کنید داستان مبارزات دختر نوجوانی را به تصویر می‌کشد که نسبت به ممنوعیت برخی از کتاب‌های مدرسه اعتراض می‌کند و به دنبال عامل این اتفاقات است.

معرفی کتاب این کتاب را ممنوع کنید:

شخصیت اصلی کتاب این کتاب را ممنوع کنید (Ban This Book) ایمی‌آن دختر اهل مطالعه و بی‌‌حاشیه‌ای است که به کتابخانه‌ی مدرسه می‌رود تا کتاب مورد علاقه‌ی خود را پیدا کند، اما متوجه می‌شود که آن اثر ممنوع شده است! ایمی‌آن از این اتفاق تعجب می‌کند؛ چرا که در کتاب محبوبش چیز بدی وجود نداشت که تأثیر منفی بر بچه‌ها بگذارد. او این موضوع را با کتابدار مدرسه در میان می‌گذارد و متوجه می‌شود که کتابدار نیز مانند ایمی‌آن از این وضعیت راضی نیست و این اتفاق بعد از اعتراض یکی از مادرها رخ داده است.

خبر جمع‌آوری کتاب‌­ها در مدرسه پخش می‌شود و هیاهویی به وجود می‌آید! دانش‌آموزان با رهبری ایمی‌آن فهرستی از کتاب‌های ممنوعه جمع‌آوری می‌نمایند و برای خود کتابخانه‌ا­ی پنهانی در کمد مدرسه‌ی ایمی‌آن درست می‌کنند. کتاب‌ها بین بچه‌ها دست به دست می‌شود و ایمی‌آن همه را به سمت مطالعه‌ سوق می‌دهد. اکنون که کتاب‌ها توقیف‌ شده‌اند حتی کسانی هم که اهل مطالعه نیستند با اشتیاق به دنبال این آثار ممنوعه می‌گردند. این روال ادامه می‌یابد تا جایی که اوضاع مدرسه به طور کلی تغییر پیدا می‌کند، اما همه چیز بر همین منوال نمی‌ماند و اقدامات ایمی‌آن مدرسه را به سوی آشوب و جنگی فرسایشی می‌برد.

آلن گرتز (Alan Gratz) علاوه بر اینکه تلاش کرده است تا داستانی نوجوانانه درباره‌ی کتاب ارائه دهد به نکات حساس مهمی از جمله سانسور، تأثیر ممنوعیت‌ها، نقش سیستم آموزش و پرورش در رشد کودکان و... نیز می‌پردازد.

افتخارات کتاب این کتاب را ممنوع کنید:

- یکی از آثار برگزیده در فهرست دورثی کنفیلد فیشر در سال 2018 و 2019
- نامزد جایزه کتاب Bluestem سال 2020

کتاب این کتاب را ممنوع کنید مناسب چه کسانی است؟

مطالعه‌ی این کتاب به تمامی نوجوانان و علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی توصیه می‌شود.

نکوداشت‌های این کتاب را ممنوع کنید:

- دفاعی جانانه از حق خواندن. (Kirkus Reviews)
- این کتاب کاملاً درخشان است و در هر کتابخانه‌ای باید باشد. (Lauren Myracle)
- گرتز این کتاب را عاشقان کتاب و ادبیات تقدیم می‌کند و درمورد قدرت بچه‌ها و تغییراتی مه می‌توانند به وجود بیاورند صحبت می‌کند. (Publishers Weekly)

در بخشی از کتاب این کتاب را ممنوع نکنید می‌خوانیم:

پنجشنبه خیلی زود رسید؛ به خودم که آمدم توی وانت بابا بودم و او داشت من را به جلسه‌ی انجمن می‌برد. باید توی جلسه‌ی انجمن مدرسه توضیح می‌دادم که چرا از فرار به موزه‌ی نیویورک خوشم می‌آید. هر کیلومتری که جلو می‌رفتیم، از این‌که دهانم را زیادی باز کرده بودم، پشیمان‌تر می‌شدم.

جلسه‌ی انجمن مدرسه توی اتاقی در طبقه‌ی سوم ساختمانی بزرگ و خاکستری، در مرکز شهر تشکیل می‌شد. میزی منحنی جلوی اتاق بود که بعضی از اعضای انجمن از قبل آن‌جا نشسته بودند و روبه‌رویشان دو ردیف صندلی خشک بود که با راهروی باریکی از میز جدا شده بود.

جلوی راهرو سکویی قرار داشت که یک میکروفون رویش بود. میکروفونی که قرار بود من بلند شوم و با آن صحبت کنم.

تکه‌کاغذ تاشده‌ای که سخنرانی‌ام درباره‌ی فرار به موزه‌ی نیویورک را رویش نوشته بودم، توی جیبم مچاله شده بود. در تمامِ عمرم فقط یک چیز را دزدیده بودم، یک آبنبات‌چوبی از سوپرمارکت، وقتی چهار سالم بود. وقتی توی صف پرداخت بودیم، قاپیدمش و چپاندمش توی جیبم؛ اما آن‌قدر بزرگ شده بودم که بدانم کارم اشتباه است و توی تمام مسیر خروج و توی پارکینگ حس می‌کردم آن آبنبات رادیواکتیو است. حس می‌کردم همه می‌توانند آن را ببینند. انگار همه فهمیده‌اند که من دختر بدی هستم. آن‌قدر احساس سوختن می‌کردم که یک‌دفعه زدم زیر گریه و قبل از این‌که سوار ماشین شویم به همه‌چیز اعتراف کردم. حالا تکه‌کاغذی که توی جیبم بود همان حس را به من می‌داد. از این‌که توی مسیر رسیدن به ساختمان شروع به آژیر کشیدن نکرد، تعجب کردم. چه‌طور قرار بود که بلند شوم و متنم را جلوی بقیه بخوانم؟

 

source: کتابراه