روزنامه هاآرتص در تحلیلی نوشت که ایران با تمرکز بر گسترش روابط دیپلماتیک و تبدیلشدن به یک قدرت منطقهای، در حال تغییر راهبرد خود از تقابل مستقیم به تعامل مؤثرتر در منطقه است. این تغییر میتواند به جای تشدید درگیریها، نقشی کلیدی در حل بحرانهای لبنان و غزه ایفا کند و به ایران امکان دهد تا با تشکیل حلقهای از روابط حفاظتی دیپلماتیک در منطقه، آسیبهای احتمالی حملات اسرائیل را کاهش دهد.
روزنامه هاآرتص در تحلیلی نوشت که ایران با تمرکز بر گسترش روابط دیپلماتیک و تبدیلشدن به یک قدرت منطقهای، در حال تغییر راهبرد خود از تقابل مستقیم به تعامل مؤثرتر در منطقه است. این تغییر میتواند به جای تشدید درگیریها، نقشی کلیدی در حل بحرانهای لبنان و غزه ایفا کند و به ایران امکان دهد تا با تشکیل حلقهای از روابط حفاظتی دیپلماتیک در منطقه، آسیبهای احتمالی حملات اسرائیل را کاهش دهد.زوی بارئل در روزنامه هاآرتص نوشت: تلاشهای ایران برای تبدیل خود به یک قدرت منطقهای موثر، به جای تمرکز صرف بر تهدید و رویارویی با اسرائیل، میتواند تبعاتی بر نحوه اقدامات نظامی این کشور علیه اسرائیل داشته باشد و بر توانایی تهران در ایفای نقش موثر در یافتن راه حلی برای جنگ در لبنان و غزه اثر بگذارد.
حمله هوایی اسرائیل به اهدافی در درون خاک ایران اولین رویارویی مستقیم بین دو دولت نبود. محدوده این حمله گستردهتر بود، اما همچنان در محدوده تعریف شده یعنی «تضعیف توانمندی ها»ی ایران قرار داشت و نه حملهای که بتواند رئوس کلی تهدید استراتژیک ایران علیه منطقه و به ویژه اسرائیل را تغییر دهد.
این مسلما آن «جنگ تمام عیاری» که بر چنین درگیریهایی سایه میافکند نیست و به نظر میرسد که حداقل، این پایان «چرخه انتقامی» بوده که سه هفته همگان انتظارش را میکشیدند.
این حمله بیانگر یک برنامه ریزی و در عین حال یک درک استراتژیک و سیاسی بود که عمدتا با ایالات متحده هماهنگ یا بهتر بگوییم از جانب واشنگتن دیکته شده بود و عمدتا متاثر از ملاحظات سیاسیای نظیر انتخابات آمریکا و ملاحظات منطقهای نظیر تبعات احتمالی چنین حملهای برای کشورهای منطقه و به خصوص دولتهای حاشیه خلیج فارس بود.
نتانیاهو اغلب لاف میزند و میگوید اسرائیل در صورت نیاز میتواند به تنهایی علیه ایران اقدام نظامی کند، اما در عمل تل آویو به شدت نیازمند بستههای حمایتی و پشتیبانی آمریکاست.
این دفاع از امنیت اسرائیل دارای هزینهای سیاسی است که تل آویو را ملزم میسازد نه تنها منافع آمریکا بلکه سایر کشورهای منطقه را نیز مد نظر قرار دهد.
این منافع منطقهای کاملا برای ایران مشخص است و اتفاقا تهران برای محدود کردن آسیبهای حمله اسرائیل، از آنها استفاده کرده است. مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری ایران و وزیر امور خارجه اش، سید عباس عراقچی سلسله تلاشهای دیپلماتیک فشردهای را در طی سه هفته گذشته به انجام رساندند که شامل گفتگوهای مکرر با کشورهای اروپایی و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه بود.
عراقچی همچنین چند دور گفتگو با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس انجام داد و از آنها برای رساندن پیام به آمریکا استفاده کرد. هدف این گفتگوها تعدیل دامنه حمله اسرائیل بود به نحوی که کل منطقه را وارد جنگ نکند.
اگر نوآوری راهبردیای در نحوه عمل ایران در منطقه دیده میشود، به تحولات دیپلماتیک مهمی بر میگردد که در سالهای اخیر رخ داده است: در سال ۲۰۲۲ ایران روابط دیپلماتیک خود با امارات را از سر گرفت و به دنبال آن در مارس ۲۰۲۳ روابط تهران و ریاض مجددا برقرار گشت.
اخیرا نیز روابط بین تهران و قاهره گرم شده، به طوری که روز چهارشنبه گذشته نشستی دوستانه بین روسای جمهور دو کشور در حاشیه نشست اجلاس بریکس در غازان روسیه برگزار شد.
این روابط موجب برطرف شدن سوءظن و بی اعتمادی متقابل بین ایران و کشورهای عربی نمیشود، اما فضایی از منافع مشترک را ایجاد میکند که در بر دارنده یک «حلقه حفاظتی» دیپلماتیک دور ایران است.
این حلقه حفاظتی در مناطقی که «حلقه آتش» ایران از طریق نیروهای نیابتی اش در عراق، لبنان و یمن برقرار شده موثر نخواهد بود. این حلقه حفاظتی دیپلماتیک اکنون برای ایران از اهمیت خاصی برخوردار گشته است.
اقدامات دیپلماتیک ایران منجر به ایجاد وضعیتی شده که دولتهای حاشیه خلیج فارس، مصر و اردن تاکنون به ائتلاف نظامی تشکیل شده توسط ایالات متحده در دریای سرخ برای مقابله با حوثیها نپیوسته اند.
این کشورها در هفتههای اخیر علنا اعلام کرده اند که اجازه نخواهند داد از حریم هوایی آنها برای حمله به ایران استفاده شود. این یک موفقیت دیپلماتیک مهم برای ایران است که یک علامت سوال بزرگ در پیش روی مفهوم راهبردی تقسیم خاورمیانه به دو قطب کشورهای عرب سنی طرفدار آمریکا و محور شیعی ضد آمریکایی قرار میدهد.
در صورتی که به دلیل درگیریها بین ایران و اسرائیل تنگه هرمز بسته شود و یا در صوتی که ایران از نیروهای نیابتی خود در عراق و یمن برای حمله به زیرساختهای انرژی استفاده کند، دولتهای حاشیه خلیج فارس به طور کامل از میزان پیشتیابیای که از آمریکا دریافت خواهند کرد مطمئن نیستند.
از این رو در تصمیمی که هماهنگ شده به نظر میرسد، دولتهای حاشیه خلیج فارس استراتژی انعطاف پذیری را در پیش گرفته اند که حتی در صورت ایجاد یک اتحاد دفاعی منطقهای با آمریکا و اسرائیل پابرجا باقی خواهد ماند. این بدان معناست که آنها روابط نزدیک خود را نه تنها با ایران بلکه با روسیه و چین نیز حفظ خواهند کرد.
به نظر میرسد که این استراتژی توسط ایران تقویت و پشتیبانی میشود. ایران از سوی قدرتهایی که تهران آنها را متحد خود میداند مورد پشتیبانی قرار نگرفته است. روسیه هنوز یک معاهده همکاری استراتژیک با ایران به امضا نرسانده که به موجب آن از ایران پشتیبانی نظامی و دیپلماتیک به عمل آورد و این کشور را به تجهیزات پیشرفته روسی مسلح نماید. چین نیز هنوز حتی فاز نخست موافقتنامه همکاریهای اقتصادی با ایران را اجرایی نکرده است.
به نظر میرسد که ایران فعلا میخواهد از طریق مجاری دیپلماتیک و بدون جنگ، تسلطش بر این داراییهایی خود منطقه را افزایش دهد.