|
کد‌خبر: 318610

روز تهران

برای روزی که «تهران» نام گرفت، شهری که هم موزه است و هم نیست | روایت‌ شهری امیدوار

«میراث شهری» واژه‌ای است که از چند سال گذشته بیش‌ازپیش بین کارشناسان میراثی و مدیریت شهری و کسانی که تلاشی برای زنده نگه داشتن تاریخ شهرهایی مانند تهران را دارند، دهان به دهان می‌چرخد؛ واژه‌ای که هر کدام از ما در پرسه‌زنی‌هایمان در کوچه پس‌کوچه‌های شهر، رانندگی کردن‌ها و حتی ترددهای باعجلهٔ خود آن را زندگی می‌کنیم، اما هیچ‌وقت به آن نمی‌رسیم، درحالی‌که همین میراث به‌مرور در نقش یک حافظهٔٔ شهری بین مردم جان می‌سپارد و تبدیل به «آهی» می‌شود که وقتی پیرتر می‌شویم با نگاه به هر گوشهٔ شهر از ذهن‌مان و اگر روتر بازی کنیم از دهان‌مان خارج می‌شود.

«میراث شهری» واژه‌ای است که از چند سال گذشته بیش‌ازپیش بین کارشناسان میراثی و مدیریت شهری و کسانی که تلاشی برای زنده نگه داشتن تاریخ شهرهایی مانند تهران را دارند، دهان به دهان می‌چرخد؛ واژه‌ای که هر کدام از ما در پرسه‌زنی‌هایمان در کوچه پس‌کوچه‌های شهر، رانندگی کردن‌ها و حتی ترددهای باعجلهٔ خود آن را زندگی می‌کنیم، اما هیچ‌وقت به آن نمی‌رسیم، درحالی‌که همین میراث به‌مرور در نقش یک حافظهٔٔ شهری بین مردم جان می‌سپارد و تبدیل به «آهی» می‌شود که وقتی پیرتر می‌شویم با نگاه به هر گوشهٔ شهر از ذهن‌مان و اگر روتر بازی کنیم از دهان‌مان خارج می‌شود.

۱۴ مهر، روز تهران مبارک | چرا ۱۴ مهر روز تهران نام‌گذاری شده است؟

برای روایت کردن از شهری که بیش از شش هزار سال قدمت دارد، اما برای برخی هنوز فقط قطب اقتصادی کشور است، بدون اطلاع از تاریخ کوچه پس‌کوچه‌هایش که برای بسیاری از تهرانی‌های قدیم یک حافظهٔ شهری محسوب می‌شود، نشانه زیاد است، از کاخ‌ها، موزه‌ها و بلندترین خیابان خاورمیانه‌اش گرفته تا نام‌هایی که روی کوچه پس‌کوچه‌های شهر باقی مانده‌اند و بیشترشان نشان از وجود خانه یا یکی از عناصر شهری قدیمی بوده‌اند و حالا به تلی از آوار تبدیل شده‌اند. 

مدت‌هاست همین نشانه‌ها به یک میراث شهری تبدیل شده‌اند، چه از نگاه آدم‌های قدیمی و چه از نگاه کارشناسانی که می‌خواهند این میراث را برای تهران کهن همیشگی کنند و نخستین قدم در این راه انتخاب روزی به‌نام «تهران» بوده است. از دلیل انتخاب ۱۴ مهر به‌عنوان روز تهران که بگذریم، اما باقیمانده‌های این شهر به‌عنوان «میراث شهری» نکته‌ای است مهم و نسبتاً مغفول‌مانده بین برخی آدم‌ها و دستگاه‌های مدیریتی.

 

 «میراث شهری» در تهرانی که بین کوه‌ها  محصور مانده

 «وحید قاسمی»، مدیر پایگاه سابق میراث شهری خیابان ولی‌عصر(عج) یکی از همان کارشناسانی است که به‌واسطهٔ حضور در آن پایگاه که مدتی است تعطیل شده، تلاش زیادی برای ثبت عنوان میراث شهری در شهری کرد که کوه‌ها او را احاطه کرده‌اند و خودش هم ته دره گیر افتاده.

در طول سال‌ها شکل و شمایل شهر با تغییرات زیادی همراه بوده، اما به‌واسطهٔ عناصری مانند درخت چنار که در منظر تاریخ فرهنگی این خیابان به منصهٔ ظهور رسید

وحید قاسمی به خبرنگار «پیام ما» می‌گوید: «معاصریت» در میراث شهری مهمترین بحث است؛ چون از یک‌سو ریشه‌های آن به حال برمی‌گردد و از سوی دیگر، عناصر دخیل در ساخت یک شهر از معماری و فضاهای شهری گرفته تا خیابان‌ها و گذرها، وجه بزرگ این میراث شهری یا همان حافظهٔ شهری را دربرمی‌گیرد. 

او ارتباط این حافظه با فردای تهران را مهمترین بحث می‌داند، چون ممکن است یک کوچه یا خیابان در طول سال‌ها از شکلی به شکل دیگر تبدیل شود، اما در ذات میراث شهری بودن آن شکی نیست؛ درست مانند چنارهای خیابان ولی‌عصر یا دامنهٔ البرز که شکل‌گیری تهران از این نقطه آغاز شده است.

مدیر موزهٔ خیابان ولیعصر، با اشاره به روند تدریجی شکل‌گیری شهر تهران در طول سده‌های گذشته و نقش سابقهٔ سکونت، در آیندهٔ میراث شهری یک شهر می‌گوید: روایت‌گونه بودن میراث شهری و انتقال این میراث از امروز به فردا، پایگاه میراث شهری خیابان ولیعصر را شکل داد تا تجربه‌ای متفاوت در حافظهٔ شهری و میراث شهری تهران شکل بگیرد. 

او طولانی بودن خیابان ولیعصر را از یک‌طرف و وجود یکسری کیفیت شهری در کنار کمیت‌های عددی در این خیابان را از سوی دیگر، یک برش طولی زیسته در تاریخ تهران قدیم می‌داند و ادامه می‌دهد: از میدان راه‌آهن تا میدان تجریش نشانه‌های زیادی از دورهٔ صفوی تا معاصر وجود دارد، نشانه‌هایی که کمتر اثر یا حتی شهر تاریخی‌ای آنها را با یکدیگر در خود جمع می‌کند. 

او وجود نشانه‌هایی از تداوم زیست شبانه‌روزی در نقاطی از این خیابان مانند باغ فردوس را نشانهٔ دیگری از این میراث شهری در سطح شهر می‌داند و نشانه‌های آن از جلوخان باغ تا خود باغ و اصلاً موزهٔ سینما را نشانه‌های زیست‌شدهٔ شهر در این نقطه از پایتخت معرفی می‌کند.

 

 خیابان ولیعصر، مهمترین نشانهٔ یک «میراث شهری»

قاسمی خیابان ولیعصر تهران را به‌واسطهٔ ویژگی‌هایش از بدو پیدایش تا امروز  یکی از مهمترین میراث‌های شهری تهران می‌داند و ادامه می‌دهد: در طول سال‌ها شکل و شمایل شهر با تغییرات زیادی همراه بوده، اما به‌واسطهٔ عناصری مانند درخت چنار که در منظر تاریخ فرهنگی این خیابان به منصهٔ ظهور رسیده، این خیابان را واجد ارزش‌های ثبت ملی کرده است و حتی پس از آن به‌مرور برنامه‌ریزی‌ها برای ثبت جهانی آن مطرح شدند.

 این کارشناس فرهنگی ایجاد پایگاه میراث شهری خیابان ولیعصر را تلاشی دانست که امکان عیان کردن این کیفیت‌ها را داشت و بیان کرد: برای عیان کردن آن‌ها، نیاز به وجود مکانی به‌نام «روایت‌خانه» بود تا این خیابان را روایت کند، روایت‌هایی را که از گذشته باقی مانده، به گوش دیگران برساند و حتی روایت‌های تازه‌ای بسازد تا بتواند وجه معاصریت خیابان را از یک‌سو و وجه میراث شهری تهران را از سوی دیگر برای آینده ترسیم کند. 

به‌گفتهٔ قاسمی، در این شرایط پایگاه میراث شهری خیابان ولیعصر به موزهٔ خیابان ولیعصر در خانهٔ مینایی بالاتر از میدان منیریه گره خورد.

 

  از ثبت ملی تا ثبت جهانی خیابانی که میراث یک شهر است

او به تلاش‌های انجام‌شده برای ثبت جهانی خیابان ولیعصر نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: ثبت جهانی طولانی‌ترین خیابان خاورمیانه در حال حاضر به محاق رفته و حتی به کمیسیون بازنگری طرح تفصیلی و قوانینی که برای حفظ ارزش‌های میراث شهری تعیین شده بود، نیز کم‌توجهی می‌شود. این بی‌توجهی‌ها از یک سال گذشته به‌طور کامل کار را برای ثبت جهانی خیابان متوقف کردند. 

مدیر پایگاه سابق میراث شهری خیابان ولیعصر، البته به این نکته نیز اشاره می‌کند که ثبت جهانی بهانه‌ای است برای ادامهٔ فعالیت این پایگاه به‌عنوان «رصدخانه»ای که اتفاقات روزانه را از این خیابان به‌عنوان یک میراث شهری بررسی و بر آنها نظارت می‌کند، از قطع کردن بی‌بهانهٔ درختان خیابان گرفته تا نماهای بدقواره و زشت ساختمان‌های بلندمرتبه در دو طرف جداره‌های خیابان.

قاسمی همچنین ساخت‌وسازهای بی‌ضابطه با گودبرداری‌های غیراصولی تا عمق زیاد را یکی از مهمترین دلایل انحراف مسیر قنات‌های شهر می‌داند و معتقد است تا زمانی که پایگاه میراث شهری خیابان ولیعصر فعال بود، دست‌کم این دست از اقدامات به‌بهانهٔ ثبت جهانی خیابان رصد می‌شدند و برخی کارها با نظم بیشتری انجام می‌شد.

او حتی افرادی را که از گذشته‌های دور به هر طریقی با خیابان ولیعصر یا کوچه پس‌کوچه‌های شهر ارتباط داشته‌اند، به‌نوعی جزئی از حافظهٔ زیستهٔ این خیابان می‌داند و تأکید می‌کند: با احیای خاطرات این افراد به‌عنوان حافظهٔ شهری تهران، می‌توان انسان و زندگی روزمره را با خیابان پیوند داد.

 او معتقد است: همین افراد در تقویت نقش موزهٔ خیابان ولیعصر و قصه‌های این خیابان و حتی دیگر خیابان‌های شهر می‌توانند مشارکت داشته باشند و به‌عنوان حافظان خیابان جزئی از ارزش‌افزودهٔ شهر باشند.

مدیر موزهٔ خیابان ولیعصر می‌گوید: ناامید نیستم و حتی امیدوارم به اینکه بار دیگر جریان توجه به این خیابان و ثبت جهانی آن بیشتر شود.

 

 عملکرد یک موزه به ثبت حافظهٔ شهری کمک می‌کند

او با تأکید بر کارکرد یک موزه طبق تعریف امروزی موزه‌ها، می‌گوید: اگر موزهٔ خیابان ولیعصر، صرفاً یک وجه موزه‌ای و میراثی پیدا کند، می‌تواند روایت خانه‌ای باشد که هر اثر را به فهم یک مسئله و کشف آن و ایجاد فرایند حل مسئله تبدیل می‌کند؛ چون مهم است که یک موزه چطور عمل می‌کند و حافظهٔ شهری را زنده نگه می‌دارد و درواقع، می‌تواند به یک مقدمه برای حل مسائلی از شهر تبدیل شود.

 او خیابان ولیعصر تهران را یکی از میراث‌های شهری می‌داند که مشابه یک نی در چای شیرین نقش گرفته و شیرینی را از کف استکان چایی به‌دقت و وفور به ستون‌ها تزریق می‌کند و ادامه می‌دهد: از سوی دیگر خیابان‌ها به‌عنوان فضای شهری، اهلیت آدم‌های شهر را تضمین می‌کنند و به آن پر و بال می‌دهند.

 

 میراث شهری تا امروز چقدر به وظیفهٔ خود عمل کرده؟

مدیر پایگاه سابق میراث شهری خیابان ولیعصر، با تأکید بر اینکه باید از آیندگان نقش جای‌گیری میراث شهری را در دل شهر جست‌وجو کرد، بیان می‌کند: باوجوداین، هنوز آنقدر نقش مؤثری ندارد که از قطع درختان جلوگیری کند یا قوانین درستی برای ساخت‌وساز یک معماری دلنشین در سطح شهر تدوین شود؛ چون هنوز زور پول بیشتر از زور فرهنگ است.

قاسمی اما گذر زمان را در این راه مؤثر و و این شرایط را مشمول رسوب شدن می‌داند.

او معاصریت تهران، پویا بودن و حضور و معنابخشی به برخی از کلمات در سطح شهر مانند معماری ساختمان‌های مسکونی را یکی دیگر از نکات میراث شهری می‌داند و ادامه می‌دهد: درصد موفقیت در این زمینه نیز فقط ۲۰ درصد بوده؛ چون هنوز با تدوین قوانین در این زمینه فاصله داریم و حتی نیاز داریم با یک هوش فرهنگی جاری در شهر به ارزش‌افزوده‌های زیستی شهر اضافه کنیم.

او درعین‌حال به این نکته نیز تأکید می‌کند که میراث شهری و وجه معاصریت آن، از یک‌سو این بحث را از میراث فرهنگی جدا می‌کند و از سوی دیگر خیر، می‌گوید: وجود پارامترهایی در آثار میراثی شهر تهران در حوزهٔ میراث شهری، بازتعریف نیز می‌شوند. مانند کاخ گلستان که به ماهیت خود، یک لکه نیست بلکه شبکه‌های دسترسی زیست آن، خاستگاه‌های شهری و پهنهٔ حضور زیست آن به‌قدری اهمیت دارد که یک اثر میراث‌فرهنگی، به‌مرور به میراث شهری تبدیل شود، یعنی شبکه و پهنه‌ٔ حضور، چیزی فراتر از حریم‌هایی است که تعریف می‌کنیم.

 

 از آگاهی‌بخشی تا خواناسازی یک شهر

او با اشاره به اینکه آگاهی‌بخشی عمومی در سطح جامعه مهمترین نقش را برای حفظ میراث شهری ایفا می‌کند، ادامه می‌دهد: کسانی که می‌توانند بر فهم عمومی جامعه مؤثر باشند، بهترین مبلغان میراث شهری هستند. از یک‌سو در بحثی مانند موزهٔ خیابان ولیعصر در پهنهٔ این خیابان کار کردیم و با شغل‌های مختلفی مانند خیاطی و عکاسی در سرتاسر این خیابان مواجه شدیم که تا پیش‌ازاین، شناختی از ارزش وجودی خود در پهنهٔ خیابان ولیعصر نداشتند.

مدیر موزهٔ خیابان ولیعصر اضافه می‌کند: به همین دلیل، هم آگاهی اجتماعی عمومی و گسترش ادبیات یک  موضوع اولین گام در این زمینه است. اما دومین گام نیز خواناسازی است که مدیریت شهری در این زمینه می‌تواند بسیار مؤثر عمل کند. 

او تهران را به دو بخش شهر تهران و پایتخت کشور تقسیم می‌کند و می‌گوید: پایتخت بودن مسائلی را مترتب شهر می‌کند و شهریت شهر تهران هم از پایتخت بودن مواهبی جداگانه می‌گیرد. خواناسازی درست در این زمینه خود را نشان می‌دهد، یعنی وقتی یک نفر در شهر راه می‌رود، رانندگی و خرید می‌کند، حضورش در هر مکان به یک ارزش‌افزوده و تاریخ و روایتی در آن نقطه تبدیل می‌شود.

 او این اتفاق را در مدیریت شهری بسیار پررنگ می‌داند و ادامه می‌دهد: اگر به تهران در نقش پایتخت نگاه کنیم، با مسائل ملی و مهم دیگری دست به گریبان می‌شویم که مسئولیت آنها برعهدهٔ دستگاه‌هایی مانند وزارتخانهٔ میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی، وزارت راه‌وشهرسازی و حتی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی است تا به‌عنوان یک کنسرسیوم دستگاهی، مدیریت شهری به نمایندگی از آنها بتواند نقش حاکم محلی را بازی کند.

 

 میراث شهری و روایتی از بی‌ضابطه‌های مدیریت شهری

مدیر پایگاه سابق میراث شهری خیابان ولیعصر، اما به نقش میراث شهری و ساخت‌وسازهای بی‌ضابطه در سطح شهر و ساختمان‌های بدقواره و بلندمرتبه در خیابان‌های مختلف به‌خصوص در طولانی‌ترین خیابان خاورمیانه اشاره می‌کند و می‌گوید: معماری امری سهل و ممتنع است. سهل است، چون وقتی حرف از آن می‌شود تجربه‌ای طولانی پشت سر آن وجود دارد. اما در بحث میراث شهری یکسری از ویژگی‌های میراثی با وجه روایت‌مندی و روایت‌پردازی شهر خود را نشان می‌دهند و این یعنی همهٔ عناصر میراث ناملموس معماری روایتی بسیار مهم در میراث شهری محسوب می‌شوند.

 به‌گفته‌ٔ او، ممکن است معماری شرایط پیچیده‌ای داشته باشد، اما ازآنجاکه فاکتورهای مهم میراث شهری موضوع روایت است و روایت خود نه به‌عنوان امری معاصر، بلکه به‌معنای قصه و روایتی که مکان را روایت‌مند می‌کند، این ویژگی برای میراث شهر یک پارامتر مهم در نظر گرفته می‌شود که نقش روایت‌مندی را مدنظر قرار می‌دهد.

او می‌گوید: وقتی سراغ میراث شهری می‌روم و ساختمان را به‌مثابه روایت در دل میراث شهری می‌خوانم، متوجه می‌شوم که می‌توانم از همان آگاهی استفاده کنم و تمنایی را از معماری در جامعه ایجاد کنم تا شاید حال‌وروز معماری را در سطح شهر تغییر دهد. هرچند این روایت، همهٔ ماجرا نیست و به اتفاقات دیگری هم در این حوزه برمی‌گردد، اما بی‌ضابطه و بی‌قاعده بودن و فقط در اقتصاد نقش بازی کردن در این حوزه، نتیجه‌ای جز شرایط کنونی معماری و میراث شهری آن ندارد. 

قاسمی معتقد است: برای برطرف کردن این مشکلات نخست باید آگاهی رخ دهد، سلیقه‌ها اصلاح شوند و بدانیم با فاکتورهای مهمی مانند باد و ساختمان‌های بلندمرتبه در دل این شهر بی‌در و پیکر چه کنیم. 

او با اشاره به اینکه تهران می‌تواند به‌واسطهٔ داشتن وجه معاصریت، برخی از مسائل را با خود به آینده ببرد، می‌گوید: اگر ما براساس خوانش میراث شهری به این مسائل توجه نکنیم، هرچه به ساختن این میراث شهری مربوط می‌شود، از ساخت فضای فرهنگی تا انسان ساختن، مَثَل ساختن و ترانه ساختن، در یک وجه معاصر شهر خود را نشان می‌دهد، بنابراین آن نظم و نسق را پیدا نمی‌کند.

قاسمی می‌گوید: نظم و نسق دادن به این موضوع، کار یک شب نیست. بنابراین، برای روایت میراث شهری می‌تواند الفبای اصلاح را پیش چشم ما داشته باشد تا با این روش به برجای ماندن میراث شهری در تهران کمک کند.

 

source: پیام ما