|
کد‌خبر: 317054

رضا رئیسی؛

آزمون دولت پزشکیان در برابر نسل سوخته! | رضا رئیسی

در افواه عمومی و در شبکه های اجتماعی برای متولدین اواخر دهه پنجاه و دهه شصت از عنوان نسل سوخته استفاده می کنند.

رضا رئیسی، روزنامه‌نگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

برای نوشتن این چند سطر، بسیار با خودم کلنجار رفتم که چگونه و با چه سبک و سیاقی بنویسم که هم تعبیر به باطل نشود و هم حق مطلب ادا شود، نمی شد و نمی شود از مطالبه گری برای هم‌نسلان و همقطاران سیاسی و اجتماعی گفت و برچسب سهم خواهی نخورد اما چه باک که به خودم و خودمان و در واقع برای سیاستمداران و تصمیم گیران این گوشزد لازم و ضروری است، آن هم نه فقط برای مطالبه حق و حقوق شایستگان و کارآمدانی که تحت یک اجحاف تاریخی و یک روند محذوفانه سیستماتیک قرار گرفته اند که در راستای خیر جمعی و منافع عمومی که در فقدان یک روند معقول و متعارف از توانایی و کارایی نسلی به دور مانده اند که گویا صدایشان قرار نبوده و نیست به گوش پدر خواندگان سیاسی برسد و سیکل معیوب و متداول همیشگی یکبار برای همیشه حتی در دولتی که قرار است صدای بی صدایان باشد، اصلاح و تصحیح گردد. 

در افواه عمومی و در شبکه های اجتماعی برای متولدین اواخر دهه پنجاه و دهه شصت از عنوان نسل سوخته استفاده می کنند. نسلی که کودکی را در نزاع و جنگ و با خاطرات ناخوشایند آن دست و پنجه نرم کرد، نوجوانی و جوانی را با بگیر و ببند و سخت گیری های مضاعف و محدودیت های پر شمار اما من اینجا می خواهم از نسل سوخته سیاسی حرف بزنم که همه موارد فوق الذکر را در زیست اجتماعی خود به عینه تجربه کرده و چون سودای سیاست ورزی مصلحانه در عین ممکنات و مقدورات حداقلی را داشته با اجحاف های مضاعف تری نیز از بیرون و در مسیر میدان مین تعامل با ساخت قدرت سیاسی به دور از افراط و تفریط و قبض و بسط های پیچیده سپهر سیاسی مواجه بوده و در درون نیز به مثابه مرغ عزا و عروسی به او نگریسته شده و هر جا پای کار از خودگذشتگی و هزینه دهی بوده آنان در صف مقدم بوده اند و هر جا که عرصه برای حضور در ساختار قدرت مهیا شده، آنان در صف آخر نادیده‌گیری دست و پای بیهوده زده اند. 

 

جوانان اصلاح‌خواه و تغییرطلبی که از نیمه دهه 70 تا نیمه دهه 80 عمر و جوانی را با آرمان خواهی عجین کرده و موتور محرک تحولات سیاسی و اجتماعی بودند و بی چشمداشت به حضور در عرصه قدرت برای تحقق جامعه بهتر و روامندانه‌تر، اهتمام ورزیدند و خود نیز تجربه اندوخته و به رشد و بلوغ سیاسی رسیدند و با آمدن دولت احمدی نژاد و ماجراهای پردامنه 88 فرصت و مجالی برای تجربه سیاست ورزی در سطوح میانی را نیافتند و با آمدن دولت اعتدالی با اهتمام مجدد آنان، گمان داشتند که فرصت برای عبور از خاطرات تلخ سال های عزلت و به‌کارگیری تجربه و توان آنان در ساخت قدرت فراهم شده است. 

اما این بار نه مشکل از بیرون که معطوف به درون بود. برخلاف رقبای اصولگرا یا محمود احمدی نژاد که با همه معایب و ایرادات به جوان‌گرایی و استفاده از توانایی و پتانسیل نیروهای خودی اعتنا و باور وثیق داشتند، نوبت که به جوانان دیروز و میانسالان امروز از اردوگاه اصلاح طلبی که رسید، هزار و یک بهانه جور شد! میانسالان دیروز و پیرمردهای امروز نه تنها قصد ترک صندلی های قدرت را نداشتند که از اساس به کادرسازی، بهره گیری از ظرفیت جوانان مستقل و کارآمد در ساختارهای قدرت التفات و توجهی نداشته و آنان را نه به چشم جانشین که رقیب می دیدند! 

اینگونه شد که در طول هشت سال زمامداری دولت روحانی یک فرصت ایدئال و استثنایی برای برآمدن نسلی از مدیران جوان و کارآزموده و تجربه اندوزی آنان در سطوح مدیریت میانی به ثمن‌ بخس از کف رفت و جز چند استثنا، آن هم از جوانان متصل و نزدیک و منتسب به آقایان، خبری از به‌کارگیری زنان و جوانان به شکل هدفمند و سیستماتیک در بدنه و ساخت قدرت نشد. 

با آمدن دولت مرحوم رئیسی دوباره همان داستان تکراری رقم خورد، جوانان اصولگرا فوج فوج و دسته به دسته در بدنه مدیریت اجرایی کشور جذب و هضم شدند و هیچ کس هم نگفت که شما تجربه یا تخصص لازم را ندارید یا فرصت آزمون و خطا نیست! گویا این گزاره ها فقط برای جوانان و میانسالان اصلاح طلب تیک خورده و جاری و ساری بود و جالب آنکه فرصت حضور از آنان دریغ شده بود و بعد هم می گفتند که شما تجربه ندارید! و از خود نمی پرسیدند که وقتی فرصت حضور و سابقه کار و مدیریت به ما نمی دهید، دقیقا در کجا باید تجربه می اندوختیم و رزومه می ساختیم؟ در دولت احمدی نژاد و رئیسی؟ 

سیکل باطلی که بهانه ای بود برای عدم بکارگیری نسلی که هزینه بسیار داده و اتفاقا هم تخصص و تجربه داشت و هم کارآمدی اما خارج از گود رسمی قدرت. نوبت که به انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری رسید، اتفاقا باز سراغ همان نسل محذوف همیشگی رفتند، آنهایی که برای تکیه بر صندلی های قدرت و ارکان مدیریت شایسته نبودند اما بهترین گزینه برای ریل گذاری مسیر و هموار کردن شرایط برای قدرت یابی نسل اولیه بودند.

چون هم جامعه را می شناختند و مورد اعتنای بدنه سرمایه اجتماعی بوده و هم در عرصه های تخصصی خود تجربه اندوخته و هم نا متصل به ارکان قدرت، بلد بودند گلیم خود را از آب بیرون کشیده و دو دهه برای تایید آنان در این آزمون سخت، فرصت و مجال خوبی بود. 

آنچنان که به طنز می گفتیم ستاد جوانان دکتر پزشکیان در دوره بعدی باید ستاد از کار افتادگان جوان باشد، جوانانی که اکنون همگی در سنین میانسالی هستند و باز هم در میانه میدان و کارزار انتخاباتی پیشگام و پیشقدم، سخن مطول نشود که همین جوانان دیروز در کنار و همراه مردم، کاری کارستان رقم زدند و پزشکیان نهمین رئیس جمهوری ایران نام گرفت. 

حال منتظر بودیم و هستیم تا ببینیم آیا قرار است یک بار دیگر این نسل، پله ساز و مسیر پرداز و ریل گذار تا روز فتح و پیروزی باشد یا قرار است، بالاخره این تابو شکسته شود و این سیکل معیوب اصلاح گردد و شایستگان و کارآمدن و متخصصان از جریان اصلاح خواه عطف به توانایی و کارآمدی و ظرفیت های مغفول مانده، بالاخره بر مدار تصمیم سازی قرار گیرند؟

این مطالبه، سهم خواهی و مذموم هم نیست که تلاش برای نیل به قدرت، غایت هر کنش سیاسی در هر سطح و موقعیت زمانی و مکانی است و مهم بکارگیری آن قدرت در راستای خیر و صلاح جمعی و منافع ملی است و در این مسیر چه کسانی شایسته تر از آنانی که کارنامه شان جز همراهی با مردم و تلاش برای تغییر وضعیت موجود به آینده مطلوب در چارچوب اصلاح خواهی نبوده و قرابت گفتمانی با تفکر و مانیفست عدالت خواهی و حق جویی رئیس دولت دارند و در واقع آنان هستند که می توانند ریل گذار مسیر درستِ هم افزایی میان نهاد دولت-ملت باشند و این شاید آخرین فرصت احیای نسل سوخته برای میانداری در جایگاهی باشد که سال ها و بارها از آنان دریغ شده است. 

 

source: انصاف نیوز