|
کد‌خبر: 316535

زاینده‌رود

راه‌حل جریان پایدار رودخانه زاینده‌رود چیست؟ | گریه‌های رود

رودخانه زاینده‌رود دیگر به‌طور دائم زنده نیست. در طول سال، چند روزی آب به پهنه رود می‌پاشد و شهروندان و گردشگران این شهر کنار پل‌های تاریخی این شهر فرصت کمی دارند تا به تماشای آب‌های سفید در گذر از دالان‌های تاریخ بنشینند. اما چرا زاینده‌رود دیگر رودخانه‌ای دائمی نیست و راهکار مدیریت این وضعیت چیست؟ کاهش آب رودخانه‌ها به دلیل کاهش و تغییر الگوی بارش، سدسازی و انحراف آب در طول مسیر و مصرف بیش از اندازه، در تمامی رودخانه‌های کشور، دیگر موضوع تازه‌ای نیست. اما به‌رغم اینکه زاینده‌رود دیگر یک رود دائمی نیست و از قضا همین کم‌آبی سبب ترک‌های عمیق در سازه‌های تاریخی و پل‌های 500ساله این شهر شده، باز شاهد تنش‌های اجتماعی پیرامون این رود هستیم. تالاب گاوخونی در منتهی‌الیه زاینده‌رود خشک است و در آخرین اتفاق، کشاورزان شرق اصفهان به خاطر نبود آب دست به اعتراض زده‌اند. اعتراضی که در چند سال اخیر مدل‌های مختلفی از آن را تجربه کرده‌ایم.

رودخانه زاینده‌رود دیگر به‌طور دائم زنده نیست. در طول سال، چند روزی آب به پهنه رود می‌پاشد و شهروندان و گردشگران این شهر کنار پل‌های تاریخی این شهر فرصت کمی دارند تا به تماشای آب‌های سفید در گذر از دالان‌های تاریخ بنشینند.
اما چرا زاینده‌رود دیگر رودخانه‌ای دائمی نیست و راهکار مدیریت این وضعیت چیست؟ کاهش آب رودخانه‌ها به دلیل کاهش و تغییر الگوی بارش، سدسازی و انحراف آب در طول مسیر و مصرف بیش از اندازه، در تمامی رودخانه‌های کشور، دیگر موضوع تازه‌ای نیست. اما به‌رغم اینکه زاینده‌رود دیگر یک رود دائمی نیست و از قضا همین کم‌آبی سبب ترک‌های عمیق در سازه‌های تاریخی و پل‌های 500ساله این شهر شده، باز شاهد تنش‌های اجتماعی پیرامون این رود هستیم. تالاب گاوخونی در منتهی‌الیه زاینده‌رود خشک است و در آخرین اتفاق، کشاورزان شرق اصفهان به خاطر نبود آب دست به اعتراض زده‌اند. اعتراضی که در چند سال اخیر مدل‌های مختلفی از آن را تجربه کرده‌ایم. کشاورزان اصفهان می‌گویند؛ با وجود پرداخت مبلغ حق‌آبه، از زاینده‌رود آبی به زمین‌های آنها نرسیده است. تصاویر منتشرشده نشان می‌دهد کشاورزان با مستقر کردن تراکتور و برپا کردن خیمه در میدان خوراسگان اصفهان، خواستار باز شدن آب زاینده‌رود و رسیدن آب به مزارع خود هستند.

یالمار شاخت اقتصاددان و تئوریسین معروف آلمانی در سفری که در سال 1315 به ایران داشت، به رضاشاه توصیه کرد؛ ایران باید سیاست توسعه مبتنی بر کشاورزی را کنار بگذارد. او چند سال بعد دوباره به تهران آمد و این‌بار در دیدار با محمد مصدق دوباره ایده کنار گذاشتن توسعه کشاورزی در ایران را مطرح کرد. او حتماً به کمبود تاریخی آب در ایران و چشم‌اندازهای اقلیمی پیش‌رو اشراف داشت که چنین ایده‌ای را چندبار با مقامات ایرانی در میان گذاشت. اما از آن زمان تا اکنون نه‌تنها سیاست توسعه کشاورزی در ایران بهینه نشد که در مناطق خشک و کم‌آبی مثل حوضه آبی زاینده‌رود و دیگر مناطق خشک کشور، کشاورزی بیش از پیش توسعه یافت و اکنون کم‌آبی و خشکی زاینده‌رود به یک بحران دائمی در اصفهان بدل شده است. نگرش مدیریت درست مصرف آب البته بیش از هر کسی در اندیشه آدام اسمیت و در کتاب ثروت ملل جالب توجه است. او به شکل تلویحی چنین می‌گوید که «آب منبع کمیابی است و باید از مصرف مسرفانه آن پرهیز کرد». آدام اسمیت آب را در حالی یک منبع کمیاب دیده بود که در طول 12 ماه سال در انگلستان محل زندگی او، کمتر ماهی است که باران نبارد! اما چرا در ایران قدر آب دانسته نمی‌شود و رودخانه زاینده‌رود که یک جریان تاریخی روشن در ذهن همه ایرانیان بوده، اکنون بستر خشک و بی‌روحی است که با انگشت شرمسارانه تاریخ ایران را نشانه رفته است؟ با این تأویل باید به پرسش‌های بسیاری در مورد مدیریت منابع آب در ایران و البته به‌طور مشخص حوضه آبی زاینده‌رود پاسخ داد. چرا مدیریت آب و کشاورزی در اصفهان بر مبنای فقدان آب بازنگری نمی‌شود؟ اساساً چرا باید در اصفهان کشاورزی وجود داشته باشد که نیاز به مصرف بیش از توان ظرفیت اکولوژیکی این منطقه باشد؟ چرا حق‌آبه گاوخونی اساساً در دید مدیریت آب نیست و در نهایت چرا بارگذاری بیش از اندازه در بالادست، میانه رود و در پایین‌دست زاینده‌رود همچنان ادامه دارد؟

محیط ‌زیست صدا ندارد

سجاد انتشاری پژوهشگر آب در حوضه زاینده‌رود به تجارت فردا در مورد اینکه چه اتفاقاتی در طول این سال‌ها رخ داده که زاینده‌رود دیگر آن جریان دائمی را ندارد، توضیح داده: با توجه به اختلاف‌نظرهایی که میان دو استان وجود داشت، در طول دهه گذشته (از سال 1392 تا سال 1401)‌ مطالعاتی از سوی وزارت نیرو کلید خورد که توسط شرکت آب‌گستران، موسسه تحقیقات آب‌نیرو و شرکت جاماب در سطح ملی انجام شد. بر اساس این مطالعات، در مورد برداشت‌های آب در بالادست زاینده‌رود، این نتیجه حاصل شده که سطح زیرکشت در بالادست زاینده‌رود در هر دو استان اصفهان و چهارمحال‌و‌بختیاری بالا رفته است. در بالادست سر چم آسمان (از سرشاخه‌های پلاسجان و کوهرنگ تا خود چم آسمان) این عدد از حدود ۴۰,000 هکتار در سال ۱۳۶۰ به حدود ۱۲۰,000 هکتار در سال ۱۴۰۰ رسیده است. یعنی برداشت آب در بالادست در طول 40 سال، سه برابر شده است. نکته دیگر اینکه رئیس حوضه آبی زاینده‌رود میزان برداشت آب در این منطقه را بالای 500 میلیون مترمکعب اعلام کرده است. عامل دیگر، افزایش مصرف شرب در حوضه زاینده‌رود است. این عدد به حدود ۳۵۰ میلیون مترمکعب رسیده است. عامل دیگر خشک شدن زاینده‌رود، انتقال آب از حوضه زاینده‌رود به خارج از حوضه (شهرهای یزد، کاشان، شهرکرد و بروجن) است که در مجموع حدود 100 میلیون مترمکعب برآورد شده است. عامل بعدی صنایع هستند که حدود 50 میلیون مترمکعب از حوضه زاینده‌رود آب برداشت می‌کنند. عملاً هرچه آب در حوضه رودخانه زاینده‌رود از بالادست تا پایین‌دست وجود دارد توسط این بخش‌ها برداشت می‌شود و در نهایت اگر چیزی باقی بماند به کشاورزان پایین‌دست داده می‌شود. اگر خشکسالی باشد عملاً آبی به کشاورزان پایین‌دست نمی‌رسد. در سال‌هایی 40 میلیون مترمکعب به کشاورزان رسیده و در سال‌هایی که وضعیت پرآب بوده گاهی تا 300 میلیون مترمکعب یا به‌ندرت بیشتر، آب به کشاورزان پایین‌دست رسیده است. در حالی که با توجه به حق‌آبه‌دار بودن کشاورزان پایین‌دست، در سال نرمال باید چندصد میلیون مترمکعب آب دریافت کنند (که البته در مورد میزان دقیق آن مناقشه است). در موضوع کشاورزی در اصفهان یک مسئله قانونی و حقوقی وجود دارد. کشاورز پایین‌دست حق‌آبه‌بر است. حق‌آبه طبق قانون توزیع عادلانه آب و قوانین قبلی و بعدی توسط دولت قابل‌دست‌اندازی نیست. طبق قانون ملی شدن آب در سال 1347 و بعد در قانون توزیع عادلانه آب در سال 1361 منابع آب کشور مشترکات محسوب شده است و در این قوانین صراحتاً قید شده که حق‌آبه‌ها از این قضیه مستثنی هستند. حق‌آبه کشاورزی از نظر قانونی محفوظ است اما اگر وزارت نیرو جایی صلاح‌ دید که حق‌آبه کشاورزان را ندهد، موظف است که جبران خسارت کند. اگر حق‌ابه کشاورزی به هر دلیلی داده نشود دولت موظف است به شکلی آن را جبران کند. وزارت نیرو یا باید از جای دیگری این حق‌آبه را تامین کند یا خسارت مالی آن را پرداخت کند یا به روش‌های دیگری که در ماده ۴۴ قانون توزیع عادلانه آب مطرح شده جبران کند.

عده‌ای می‌گویند در اصفهان کشاورزی نشود. فارغ از اینکه این حرف از نظر فنی اشکال دارد، از نظر حقوقی وقتی مانع کشاورزی کردن کشاورز شوند این پرسش را مطرح می‌کند که شما چطور این خسارت را جبران می‌کنید؟

انتشاری در پاسخ به اینکه چرا سطح برداشت در بالادست را مدیریت نمی‌کنند، می‌گوید؛ مدیریت آب در دو استان انجام می‌شود. برای حل این مشکل یا دو استان باید با هم مشارکت کنند یا وزارت نیرو اقتدار داشته باشد و قانون را اجرا کند. حکمرانی آب در ایران اساساً مشکل دارد و همین حکمرانی نامناسب سبب شده گاهی اتفاقاتی بیفتد که نه مردم بالادست و نه مردم پایین‌دست از آن منفعت نبرده‌اند. مثلاً در طول دهه‌های گذشته گاهی زمین‌های ملی در بالادست تبدیل به باغ شده و تخصیص بخشی از آب حوضه را گرفته و سود آن به مردم نرسیده است. این روند در طول تاریخ حیات زاینده‌رود وجود داشته و همچنان هم وجود دارد.

در نهایت باید این واقعیت را گفت که متاسفانه محیط ‌زیست همیشه بی‌صدا بوده است. در زاینده‌رود و گاوخونی نیز محیط ‌زیست بی‌صداست. اگر صدایی از کشاورز که حقوقی هم دارد شنیده می‌شود اما از محیط ‌زیست و گاوخونی صدایی شنیده نمی‌شود، به این خاطر است که اساساً توسعه پایدار بر مبنای بقای اکوسیستمی در دستور کار نظام حکمرانی و ساختار توسعه در ایران نیست. بخش شرب نیاز حیاتی مردم است و همیشه سهم خود را دریافت می‌کند. بخش صنعت قدرت دارد و مذاکره می‌کند. کشاورزان هم بالاخره اندکی ضعیف‌تر صدای خودشان را به حاکمیت می‌رسانند. ولی محیط ‌زیست در همه جای کشور متاسفانه صدا ندارد. در حالی که آخرین نقطه زاینده‌رود تالاب گاوخونی است و یک تئوری علمی این است که اگر تالاب احیا شود، تمام مناطق بالاتر رودخانه نیز بهبود پیدا می‌کند و رودخانه جریان پایدار خود را پیدا خواهد کرد.

خیر عمومی زاینده‌رود

یوسف فرهادی‌بابادی کنشگر محیط ‌زیست و آب در تحلیلی پیرامون وضعیت حوضه آبی زاینده‌رود به ابعاد مختلف این رودخانه و چالش‌های اجتماعی و اقتصادی پیرامون آن پرداخته و در نهایت پیشنهاد داده است برای پایدارسازی منابع بهتر است به سمت سیاست‌ورزی محیط زیستی و نگرش‌های دموکراتیک برای حل منازعات احتمالی آب و محیط ‌زیست رفت.

یوسف فرهادی‌بابادی در تحلیلی برای تجارت فردا نوشته است: «یکی از مشکلات حوضه زاینده‌رود این است که حیات این رودخانه به عنوان یک ضرورت و خیر جمعی در فضای گفتمانی مردمان این حوضه آبریز مطرح نشده یا آنچنان که باید و شاید در فضای اجتماعی طنینی ندارد. به همین دلیل وقتی صحبت از مسئله زاینده‌رود می‌شود باید ورای آنچه گوینده مطرح می‌کند به موضوع نگریست. به این معنی وقتی یک کشاورز صحبت از زاینده‌رود می‌کند منظور و مراد او از احیای زاینده‌رود «حیات زاینده‌رود» به مثابه یک موجود زنده نیست بلکه مسئله کشاورز حق‌آبه کشاورزی است یا در پس نیت مسئولان برای طرح مسئله زاینده‌رود تامین آب شرب استان اصفهان است. یا یک صنعتگر وقتی در فضای اجتماعی سخن از زاینده‌رود می‌کند، در پس پرده نیتی جز تامین حق‌آبه صنعت ندارد و از همه تاسف‌بارتر بخشی از تفکر محیط‌زیستی در استان اصفهان وقتی سخن از احیای زاینده‌رود می‌کند، نگاهش جاری بودن آب در بستر زاینده‌رود در محدوده شهر اصفهان است. حالا چرا می‌گوییم مسئله زاینده‌رود پوشش است برای کسب «منافع» به خاطر اینکه همین کشاورز در زمانی که وضعیت بارش مناسب است حتی اجازه تامین حق‌آبه محیط‌زیستی تالاب گاوخونی را نمی‌دهد. یا در مقابل خشک شدن رودخانه پلاسجان در سرشاخه‌های زاینده‌رود با وجود اینکه پلاسجان تماماً در استان اصفهان قرار دارد و تعارض منافع بین‌استانی طبعاً وجود ندارد، با این حال به علت بارگذاری‌های بیش از اندازه در این حوضه جامعه کشاورزان اصفهان هیچ واکنش انتقادی جدی به خشک شدن این سرشاخه مهم زاینده‌رود ندارند. جالب این است که پیش از این، دو پروژه انتقال آب چشمه لنگان و تونل خدنگستان برای تامین بخشی از کمبود رودخانه زاینده‌رود از سرشاخه‌های رودخانه دز اجرا شده است تا منابع آب جدید به پلاسجان و زاینده‌رود اضافه شود. اما پلاسجان خشک است. چرا؟ زیرا کشاورزان اصلاً اجازه نمی‌دهند این سرشاخه زاینده‌رود با دو منبع جدیدی که از سرشاخه‌های دز به آن اضافه شده است به زاینده‌رود جاری شود. اما همین کشاورز به بهانه اینکه حق‌آبه آن از طریق یزد غصب شده است، هرساله به خط انتقال آب شرب شهر یزد حمله می‌کند و لوله‌های خط انتقال را تخریب می‌کند. یا در بحث صنعت مسئولان استان اصفهان برای ایجاد فشار عمومی برای اجرای پروژه‌های انتقال آب و ایجاد ذهنیت کمبود آب اصفهان آب شرب برخی مناطق اصفهان را به‌عمد قطع می‌کنند که مورد اعتراض معاون محیط زیست انسانی سازمان محیط زیست قرار گرفت. جالب است بدانید آب شرب و تصفیه‌شده برای مصارف خانگی در استان اصفهان برای مصارف صنعت استفاده شده است. ذکر همه این موارد به این علت است که مسئله زاینده‌رود در اصفهان در چهارچوب حیات زاینده‌رود نگریسته نمی‌شود. بلکه زایندرود اسم رمز و پوششی است برای رقابت ذی‌نفعان مختلف برای بهره‌برداری از آب. نکته تاسف‌باری که لازم است در اینجا به آن اشاره کنم این است که با وجود آنکه بر اساس آمار بیش از 60 هزار چاه مجاز و غیرمجاز در استان اصفهان فعال است که بر اساس تخمین‌ها سه میلیارد و 670 میلیون مترمکعب آب را از دل زمین استخراج می‌کند و باعث فرونشست و در معرض تهدید واقع شدن میراث فرهنگی و تاریخی اصفهان شده است وقتی به راه‌حل‌ها مراجعه می‌شود، تنها راه نجات انتقال آب کارون بازنمایی می‌شود. این در حالی است که اگر مسئله زاینده‌رود به‌مثابه خیر جمعی و خیر عمومی در فضای گفتمانی استان اصفهان مطرح بود ما قطعاً شاهد این بهره‌برداری‌های آزمندانه و سود‌محورانه از طبیعت نبودیم. اگر بخواهم به این سوال پاسخ دهم که چرا گفتمان خیر عمومی در فضای اجتماعی استان اصفهان شکل نمی‌گیرد باید گفت نه‌تنها در استان اصفهان بلکه در هیچ نقطه‌ای از کشور مسئله حیات رودخانه‌ها و احترام به طبیعت به‌مثابه خیر عمومی وجود ندارد. دلیل آن مشخص است؛ ایران فاقد «الگوی توسعه» است. از طرف دیگر باید توجه داشت در چهارچوب سیاست‌های اقتصادی کشور نیز امکان حل بحران محیط زیست در ایران به صورت اعم و حل مسئله زاینده‌رود به صورت اخص وجود ندارد. شما به کشاورزان اصفهان نمی‌توانید بگویید کشاورزی نکنید و آنها را به امان خدا رها کنید. نمی‌شود به دنبال حل بحران زاینده‌رود بود اما برنامه‌ای برای سیاست‌های تامینی کشاورزان و روستاییان نداشت. نمی‌توان نسبت به حق تشکل‌یابی مستقل کشاورزان و اصناف کشاورزی بی‌تفاوت بود و بر احیای زاینده‌رود پای فشرد. نمی‌شود بر حیات زاینده‌رود تاکید کرد اما مشارکت کشاورزان در قیمت‌گذاری محصولات کشاورزی را نادیده گرفت. همه اینها در کنار هم ما را به این نقطه می‌رساند که برای برون‌رفت از این وضعیت نیازمند توافق حداقلی برای تدوین الگوی توسعه هستیم. برای این منظور هیچ الزامی وجود ندارد که حاکمیت جامعه مدنی را به بازی بگیرد. بلکه ضرورت تدوین برنامه توسعه باید به اولویت اول جامعه مدنی تبدیل شود و در بین تمامی اصناف و طبقات اجتماعی توافقی حداقلی شکل بگیرد. متاسفانه توجه به تدوین الگوی توسعه هنوز در جامعه ایرانی به یک ضرورت تبدیل نشده است. جامعه در مسیر گفت‌وگو برای تدوین الگوی توسعه است که می‌توان به شکل‌گیری توجه به طبیعت به‌مثابه خیر جمعی امیدوار بود. از طرفی باید بپذیریم در چهارچوب ساختار کنونی حکمرانی آب امکان حل بحران محیط زیست امکان ندارد. ما نیازمند ساختارهای جدید و نوین حل منازعه در بحران آب هستیم. شاید بتوان گفت این ساختار چیزی شبیه به «پارلمان آب» است. از این منظر پارلمان آب در واقع مهم‌ترین ابزار سیاست‌ورزی محیط‌زیستی است. ابزاری است برای تشخیص نحوه پایدارسازی منابع، اولویت‌گذاری اقدامات، بازتوزیع ثروت، فرصت‌دهی ترمیمی به محیط زیست و نگاهی دموکراتیک به محیط ‌زیست و بقای انسان است. در چهارچوب این ساختار است که تصمیم‌سازی‌ها در چهارچوب معیارهای محیط‌زیستی معنا می‌یابد و طبیعت در عمل در کنار سایر اقشار بدون صدا، صدادار خواهد شد.»

در فکر انتقال آب

زاینده‌رود بیش از ۴۰۰ کیلومتر طول دارد و بزرگ‌ترین رودخانه منطقه مرکزی ایران است که از کوه‌های زاگرس مرکزی به‌ویژه زرد‌کوه بختیاری سرچشمه می‌گیرد و در کویر مرکزی ایران به سمت شرق پیش می‌رود و به تالاب گاوخونی در شرق اصفهان می‌ریزد. خبرگزاری ایرنا در گزارشی نوشته است؛ «نگاهی به خشکی‌های دوره‌ای رودخانه زاینده‌رود، کاهش تخصیص آب کشاورزی، فرونشست زمین، ریزگردها، مشکلات عدیده زیست‌محیطی به‌خصوص برای تالاب بین‌المللی گاوخونی و آمار و ارقام مربوط به بارندگی‌ها در حوضه آبریز زاینده‌رود به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین منابع آب مرکزی ایران لزوم اجرای هرچه سریع‌تر پروژه‌های آبی در این خطه را گوشزد می‌کند.»

 آنچه حیرت‌انگیز است اینکه نگرش‌های سیاست‌گذاری در ایران به جای بهبود مدیریت آب در محدوده و پایین‌دست زاینده‌رود و کاهش مصرف، دائم به فکر ایجاد منبع جدید انتقال آب است و این اندیشه در رسانه دولت به‌طور مستمر نمایان می‌شود. در حالی که راه نجات اصفهان و زاینده‌رود از خشکی و فروپاشیدگی سرزمینی، کاهش منابع مصرف و افزایش ذخیره منابع آب‌های زیرزمینی و جاری شدن بیش از پیش رودخانه در گذر تاریخی آن در شهر اصفهان است. در یک تحلیل جامع‌نگر اصفهان به جای آنکه محل استقرار صنایع آب‌بر و کشاورزی پرمصرف باشد، باید پایتخت فرهنگی و گردشگری ایران باشد. آب برای تامین نیاز مردم در حوضه آبریز اصفهان وجود دارد اما مشکل زمانی به شکل بحرانی بروز می‌کند، که نیاز کشاورزی و صنعت تامین نمی‌شود. برای تحلیل این نگرش باید نگاه نمایندگان و کارگزاران استانی در اصفهان را مرور کرد. عضو هیات‌رئیسه کمیسیون کشاورزی، آب، منابع طبیعی و محیط زیست مجلس شورای اسلامی گفته است: جمعیت شهر اصفهان در سال‌های گذشته بر اثر مهاجرپذیری بی‌رویه افزایش پیدا کرده و باید زیرساخت‌های لازم متناسب با افزایش جمعیت از جمله منابع آبی جدیدی به حوضه زاینده‌رود اضافه شود. حامد یزدیان تاکید کرده که اصفهان در سال‌های گذشته با مشکل جدی در زمینه محیط ‌زیست و آب آشامیدنی مواجه بوده است. اصرار بر اضافه شدن منابع آبی جدید به حوضه زاینده‌رود برای جلوگیری از گرفتار شدن در این چالش‌هاست. به گفته مسئولان؛ زاینده‌رود در وضعیت عادی و بدون خشکسالی یک میلیارد مترمکعب کسری آب دارد و این یعنی مصارفی تعریف‌شده که منابع آن وجود ندارد و فرآیند شفافیت و کنترل این برداشت‌ها نیز به درستی انجام نمی‌شود.

اما اصفهان فقط با خشکی زاینده‌رود مواجه نیست. بلکه این منطقه از ایران یکی از بزرگ‌ترین کسری‌های آب زیرزمینی را دارد. فرونشست زمین تمام پهنه تاریخی و معماری باشکوه اصفهان را تهدید می‌کند. مغز متفکر مدیریت آب در این منطقه به جای تغییر پارادایم و کاهش مصرف و بهبود کسری مخازن آب و در نتیجه جلوگیری از فروپاشی زمین در اصفهان، به‌طور پیوسته بر تزریق منابع آب جدید تاکید می‌کند. طوری که اکنون این شایعه شدت گرفته است که جداسازی بخشی از منطقه حفاظت‌شده دنا که تحت‌مدیریت اداره محیط ‌زیست کهگیلویه و بویراحمد است و انتقال آن به مدیریت استان اصفهان برای بهره‌بردای و انتقال آب رودخانه ماربر در دنای شرقی به اصفهان و احیاناً حوضه زاینده‌رود است.

امید سجادیان کنشگر محیط ‌زیست و فعال مدنی می‌گوید: «رودخانه ماربر، یکی از اصلی‌ترین رودخانه‌های دناست. و یکی از سرشاخه‌های رودخانه خرسان و نهایتاً سرشاخه رودخانه کارون است، سرچشمه آن در کوه‌پایه‌های دنا شرقی در سرتنگ شهید واقع شده، به موازات رشته‌کوه دنا از جنوب شرق به ‌سوی شمال غرب و از جوار مناطق اجتماعی پادنا واقع در شهرستان سمیرم می‌گذرد که در ادامه، رودخانه رودآباد در حوالی روستای «رودآباد» به آن می‌پیوندد و پس از گذر از حوالی روستای «آب ملخ» در جوار روستای خرسان واقع در جبهه شمال غربی دنا، به «خرسان» تغییر نام می‌دهد. در ادامه رود با گذر از منطقه دوآب، وارد استان‌های کهگیلویه‌وبویراحمد و چهارمحال‌‌و‌بختیاری شده و یکی از سرشاخه‌های اصلی کارون را تشکیل می‌دهد. انتقال آبی که قرار است آب رودخانه ماربر را از بخش پادنای شهرستان سمیرم به مرکز استان اصفهان منتقل کند، یک انتقال آب بین‌حوضه‌ای است که از حوضه آبریز کارون به حوضه زاینده‌رود می‌رود. البته بین حوضه‌های اصلی، یعنی انتقال آب از حوضه اصلی آبریز خلیج‌فارس به فلات مرکزی است. رودخانه ماربر در منطقه حفاظت‌شده دنا، تحت مدیریت کهگیلویه‌و‌بویراحمد قرار دارد. هرگونه مجوزی، ارزیابی برای هر طرحی در محدوده مناطق حفاظت‌شده مشترک نیازمند بررسی موافقت اداره کل محیط زیست استانی است که مدیریت مناطق حفاظت‌شده مشترک را بر عهده دارد. همین مسئله باعث شده است، استان اصفهان به دنبال جداسازی مناطق حفاظت‌شده در مرزهای سیاسی استانی باشد، یعنی قرار نیست دنا یا مرزهای سیاسی جدا شود مدیریت مناطق دو‌تکه می‌شود. اقدامی که مدیریت یکپارچه و واحد در رشته‌کوه دنا را تحت تاثیر سوء خود قرار می‌دهد و باعث به‌هم‌ریختگی و ایجاد فرصت برای متخلفان برای تعرض به تنوع ‌زیستی می‌شود.» به گفته مدیران آب منطقه‌ای استان اصفهان؛ دشت اصفهان-برخوار با مساحت بیش از سه‌هزارو‌۷۷۵ کیلومترمربع در شمال شرقی حوضه آبریز گاوخونی از دشت‌های ممنوعه و بحرانی استان به‌دلیل برداشت‌های بی‌رویه آب در سال‌های گذشته دچار خشکسالی مستمر است. این دشت با افت ۹۵سانتی‌متری آب در سال مواجه است. این عوامل سبب بروز پدیده مخرب فرونشست زمین به میزان ۱۲۰ تا ۱۸۰ میلی‌متر در سال در این منطقه شده است.

سهم اصفهان از کشاورزی کشور

سهم استان اصفهان در تولید محصولات کشاورزی کشور از لحاظ سطح زیر کشت پنج درصد و از لحاظ تولید 3/7 است. این در حالی است که این استان به‌خصوص در محدوده زاینده‌رود با مشکل آب مواجه است و غالب شهرهای استان تنش آبی را تجربه می‌کنند. مقامات سازمان جهاد کشاورزی استان اصفهان پیشتر تاکید کرده‌اند که پنج درصد از مساحت استان اصفهان به کشاورزی اختصاص داده شده که در سطوح مختلف کشت می‌شود. ۶۰ هزار هکتار گندم و ۵۰ هزار هکتار جو در استان تولید می‌شود که ۱۷۰ هزار هکتار با روش‌های نوین کشت می‌شوند. در زمینه کشت محصولات علوفه‌ای تولید خصیل جو ۹۵۰۰ هکتار و ۳۲۳ هزار تن است و محصولات سبزی و سیفی تولید ۱۵ هزار هکتار سیب‌زمینی است. با رعایت اصول، کشت بذر می‌تواند تا میزان ۱۰۰ درصد نتیجه‌بخش باشد. پنج شرکت بخش خصوصی، تولید بذر گندم و شش شرکت خصوصی، تولید بذر جو در استان اصفهان دارند. از همه اینها بدتر اینکه در استان اصفهان حتی برنج به عنوان یک محصول کشاورزی بسیار پرمصرف کشت می‌شود که البته غالباً در اظهارنظر مقامات دولتی از اظهار آن فاکتور گرفته می‌شود. در برخی از رسانه‌ها تاکید شده در صورتی که شرایط بارشی و آبی مهیا باشد و توان استفاده بهینه‌تر از تولید بذر وجود داشته باشد، استان اصفهان در تولید غده‌های بذری سیب‌زمینی در کشور دارای رتبه اول است. یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های افزایش سطح زیرکشت در استان‌های خشک ایران که فاقد منابع پایدار آب هستند، انگیزه برای تامین امنیت غذایی است. چشم‌انداز تولید مواد غذایی تا سال ۱۴۳۰ تولید معادل ۱۷۵ میلیون تن مواد غذایی است که در حال حاضر ۱۳۲ میلیون تن تولید می‌شود. این نگرش به‌خصوص در استان‌های خشک و کم‌آب مثل اصفهان، بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های سرزمینی و صرفاً با نگاه به رویکردهای کلان سیاسی به‌خصوص در تامین امنیت غذایی، فقط ظرفیت زیستی کشور را دچار چالش می‌کند و ایران و شهرهای با ظرفیت و مردم باارزش این مناطق را با بحران سرزمینی و گرفتاری‌های بیشتری درگیر خواهد کرد.

صنایع آب‌بر

اصفهان فقط با مشکل کشاورزی و توسعه آن به عنوان عامل بروز تنش آبی مواجه نیست. چراکه مردم اصفهان به دلیل نیاز کشاورزی پرمصرف مانند برنج از استفاده آب زاینده‌رود در طول تمام سال جز معدود روزهایی محروم هستند. سیاست‌گذاری استقرار صنایع به‌خصوص فولاد و ذوب آهن در اصفهان از گذشته‌های پیش از انقلاب تا اکنون نیز یکی از چالش‌های آب و آلودگی در این شهر و استان است. استقرار چندباره صنایع روند نیاز به ایجاد منابع آبی جدید و مصرف منابع باارزش زاینده‌رود را تشدید کرده و از سویی به جمعیت مهاجر شهر افزوده است. مردم اصفهان اکنون با بحران آلودگی هوا ناشی از تولیدات صنعتی از یک طرف و توده‌های گردوغبار ناشی از بی‌آبی و خشکسالی از سوی دیگر روبه‌رو هستند و سلامت شهروندان این شهر با ارزش تاریخی دستخوش سیاست‌گذاری نابخردانه قرار گرفته است.

تجارت فردا در گزارشی نوشته است؛ داستان اسفبار صنایع در شهر اصفهان در سال 1299 شمسی به این تلخی بود: «اصفهان تا 20 سال قبل از این، از حیث صناعت و تجارت یکی از بلاد مهم ایران محسوب و از روی حقیقت مقام ارجمندی را نسبت به سایر ولایات پیدا کرده، و محتاج‌الیه عموم اهالی ایران بلکه بعضی از ممالک خارجه شده بود... لیکن به فاصله این مدت قلیل چنان این ابواب صنایع معدوم و این صناعت‌های گوناگون نیست و نابود شده است که از هزار باب دکان چیت‌سازی بیش از پنج شش باب و از 300 باب دکان صباغی بیش از 10 باب و از 10 هزار دستگاه قالی‌بافی متجاوز از 100 دستگاه وجود ندارد و سایر صنعت‌های دیگر به کلی از بین رفته...» (روزنامه اختر مسعود، سال اول، ش 10، 16 فروردین 1299). چند ماه بعد مجله فلاحت و تجارت در مقاله‌ای درباره مهم‌ترین محصولات طبیعی و صنعتی ایران، از جهت «منسوجات» فقط شهرهای یزد، کاشان، خراسان و کرمان را قابل اهمیت دانست و آنچه اصفهان را در آن سرآمد می‌داند فقط صنعت قلمکار بود (مجله فلاحت و تجارت، دوره سوم، ش 6، شهریور 1299). اگرچه دلایل افت تجارت در اصفهان متعدد است اما همین ارجاع تاریخی این واقعیت را روشن می‌کند که در کمتر از 100 سال اصفهان از یک شهر تجاری و پایدار که ریشه در کنه تاریخ ایران و اصفهان داشته، به شهر مصرف‌کننده منابع از جمله منابع آب در هفتاد سال اخیر تبدیل شده است. رسانه‌ها و تحلیلگران کشاورزی، صنایع آب‌بر و افزایش جمعیت را یکی از متهمان خشکی در حوضه زاینده‌رود می‌دانند و هرچه سال‌های خشک بیشتر باشد، بحران آب در اصفهان عمیق‌تر می‌شود و البته زیست‌پذیری این شهر باشکوه و تاریخی ایران، کمتر و کمتر می‌شود. 

آلودگی شدید اصفهان و کمبود آب

رودخانه هیرمند و تالاب هامون در سیستان، رودخانه کارون در خوزستان و رودخانه زاینده‌رود در اصفهان بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی مردم ایران هستند. البته این رودها فراتر از مسئله زیبایی‌شناسی شهری، اقتصاد مردم این مناطق را نیز تامین می‌کنند. دلبستگی به جریان آب در غالب شهرهایی که به آب و طبیعت وابستگی دارند، مسئله‌‌ای غیرقابل‌کتمان است. آمارهای غیررسمی از بالا رفتن میزان خودکشی و افزایش خشونت در این شهرها بعد از خشک شدن این رودخانه‌ها حکایت دارد. همین مسئله در خشک شدن دریاچه ارومیه در میان سه استان آذربایجان غربی، شرقی و کردستان، دریاچه‌های پریشان و گاوخونی و... در فارس و اصفهان و دیگر استان‌های ایران قابل مشاهده است. محمد کوشافر، رئیس مرکز تحقیقات و مطالعات آب دانشگاه آزاد اصفهان و پژوهشگر حوزه محیط ‌زیست پیشتر توضیح داده که خشکی زاینده‌رود و تالاب گاوخونی به عنوان منابع اصلی تولید گردوغبار در اصفهان شناخته شده‌اند. اکنون اصفهان یکی از آلوده‌ترین شهرهای ایران است. چندی پیش در تایید این ادعا منصور شیشه‌فروش، مدیرکل ستاد مدیریت بحران استانداری اصفهان، به رسانه‌ها گفته است: کانون‌های گردوغبار در شرق اصفهان، مانند دشت سجزی، در روزهای پایانی خرداد آلودگی هوای اصفهان را به همراه داشت. بخشی از این گردوغبار نیز به بستر خشک زاینده‌رود و تالاب گاوخونی برمی‌گردد. به‌طورکلی، اراضی بایر در ایجاد آلودگی هوا اثر داشت. وزش‌ تندبادها در روزهای اخیر به‌گونه‌ای بود که گردوغبار به مناطق مرکزی هم رسید و شدت غلظت آلاینده‌های جوی ناشی از آن نیز بسیار بود. برای تحلیل آلودگی هوا در روزهای اخیر باید به این مسئله توجه داشت که به‌طور کلی آلودگی هوا را می‌توان با تقسیم سال به دو نیمه بررسی کرد.  شش‌ماهه دوم سال منشأ آلودگی هوا غالباً خودروها و صنایع هستند اما آلاینده‌های آلودگی در  شش‌ماهه نخست سال، یعنی همین مقطعی که در آن به سر می‌بریم، به گردوغبارهای ناشی از وزش تندبادها بازمی‌گردد. اصفهان 7/10 میلیون هکتار گستردگی دارد که از این میان تقریباً ۳۰ درصد آن مناطق بیابانی و شن‌زارهاست. این مناطق به‌طور معمول در شمال و شرق اصفهان گسترش یافته‌اند. این اراضی استان اصفهان،‌۱۰ درصد زمین‌های بیابانی کشور و ۳۰ درصد منابع طبیعی را شامل می‌شود. در ۱۴ شهرستان استان اصفهان کانون‌های بحرانی فرسایش بادی مشخص شده است. کانون‌های فرسایش بادی شناسایی‌‌و‌مطالعه‌‌شده که در وضعیت بحرانی فرسایشی واقع‌اند، بالغ بر یک‌ میلیون و ۵۰۵ هزار هکتارند و مناطق متاثر از فرسایش بادی نیز دو میلیون ۸۳۴ هزار هکتار دارند. خیزش باد، گردوغبار وسیعی را در مناطق مختلف به وجود می‌آورد. جواد حیدریان

 

 

 

 

source: تجارت فردا